استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی
امام خامنه ای:

من هم از مسائل فرهنگی نگرانم
و در این نگرانی نمایندگان محترم خبرگان
سهیم هستم.

دولت محترم باید به این موضوع توجه کند
و مسئولان فرهنگی نیز
باید توجه داشته باشند
که چه می کنند،

زیرا در مسائل فرهنگی
نمیتوان بی ملاحظه‌گی کرد.

مسئله فرهنگ مهم است

زیرا اساس ایستادگی
و حرکت نظام اسلامی،
مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی
و تقویت جریان فرهنگی مؤمن و انقلابی است.

واقعاً همه باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را بدانند
زیرا همین جوانان هستند
که در روز خطر، سینه سپر می کنند.

کسانیکه به این جوانان با بدبینی نگاه می کنند
و تلاش دارند آنها را منزوی کنند،
به انقلاب و کشور خدمت نمی کنند.

البته این جوانان مؤمن و انقلابی
هیچگاه منزوی نخواهند شد.

مطالبی که گفته شد باید بصورت گفتمان
و باور عمومی درآید

که لازمه آن هم

تبیین منطقی و عالمانه این مسائل،

به دور از زیاده روی های گوناگون

و با زبان خوش است.

۱۳۹۲/۱۲/۱۵
leader.ir


---------------------


کانال استقلال فرهنگی
در سروش

http://sapp.ir/esteghlalefarhangi


و در تلگرام

https://telegram.me/culturalIndependence


وبسایت های متفاوت
آخرین نظرات شما

۳۳ مطلب با موضوع «فرهنگی :: عرفانی» ثبت شده است

ظهور اژدهای بسیج

 در برابر مارهای توطئه ی فرعونیان عصر حاضر


بسیج یک فرهنگ است پیش از آنکه یک نیروی مقاومت مردمی باشد


از ۵ آذر ۵۸ که با فرمان بیدارگر عصر حضرت امام خمینی سلام الله علیه فرمان تشکیل ارتش بیست میلیونی را برای دفاع در برابر حمله ی احتمالی آمریکا به جمهوری اسلامی ایران صادر کردند و بسیج مستضعفینش نامیدند تا ۵ اردیبهشت ۵۹ که معجزه ی طبس رخ داد و حمله ی نظامی آمریکا در کویر مرکزی ایران٬ با طوفان شن به خواست خدا٬ شکست خورد٬ خبر های زیادی از بسیج نبود.

۳۱ شهریور ۵۹ که جنگ از سوی صدام به نمایندگی از مستکبران جهان به کشورمان٬ تحمیل شد٬ تازه نیاز به بسیج نیروهای مقاومت مردمی٬ در مقابل متجاوزینی که برای اشغال سرزمین ایران٬ خواب های شومی دیده بودند؛ احساس می شد.

از شهریور ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۷ جنگ تحمیلی اشغالگران با مقاومت مردمی ایران زمین که در قالب بسیج مستضعفین٬ سازماندهی اولیه می شدند٬ کار را به جایی رسانده بود که زمینه را برای تبدیل بسیج به یکی از نیروهای پنج گانه ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فراهم نمود.

اما این پدیده ی دفاع مردمی از انقلاب اسلامی٬ فقط در قالب یک نیروی جدید در سپاه محصور نماند؛ و این امر در دوم آذر ۶۷ با آخرین پیام حضرت امام خمینی سلام الله علیه نمود پیدا کرد.

دوم آذر ماه ۱۳۶۷ ورزشگاه آزادی تهران میزبان هزاران نفر از فرماندهان گروه های مقاومت بسیج سراسر کشور می شود تا آخرین پیام حضرت امام به این پدیده ی انقلاب اسلامی ابلاغ شود.

فرزند امام٬ حجت الاسلام والمسلمبن سید احمد خمینی برای قرائت پیام امام خمینی وارد جایگاه می شوند.

نزدیک به سه ماه است که جنگ تحمیلی تمام شده است وقرار است که سید احمد پیام امام را به بسیج پس از هشت سال دفاع مقدس قرائت کند.

راستی تکلیف بسیج پس از جنگ تحمیلی چیست؟ آیا کار بسیج و بسیجیان به اتمام رسیده است؟

با پیام امام به همایش سراسری فرماندهان بسیج سراسر کشور٫ تعریفی جدید از بسیج ارائه می شود.
امام خمینی با این پیام تاریخ تشکیل بسیج را چیزی غیر از ۵آذر۵۹ ذکر می کنند!
و بلاخره امام خمینی بسیج و بسیجیان را الگوی عملی فاتح نمودن اسلام در جهان معرفی کردند.
مطالعه آخرین پیام امام به بسیج فرصتی است برای تحلیل آن.


امام خمینی با دست راست

بیدارگر عصر حضرت امام خمینی سلام الله علیه:

باید بسیجیان جهان اسلام

در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند

و این شدنی است،

چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست،

باید هسته‌های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد

و در مقابل شرق و غرب ایستاد.

بسم الله الرحمن الرحیم

تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد.

در حوادث گوناگون پس از پیروزی انقلاب خصوصاً جنگ، بودند نهادها و گروه‌های فراوانی که با ایثار و خلوص و فداکاری و شهادت طلبی، کشور و انقلاب اسلامی را بیمه کردند. ولی حقیقتاً اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم، چه کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود!



-منبع:

aviny.com

 


فتح خون - روایت شهید آوینی از محرم

از منبعی دیگر(لوح نرم افزار سید شهیدان اهل قلم تولید معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید و امورایثارگران:

راوی

فجر صادق دمید و مؤذن آسمانی در میان زمین و آسمان ندا در داد : سبوح قدوس رب الملائکه و الروح . امام به نماز فجر ایستاد و اصحاب به او اقتدا کردند و ظاهر و باطن و اول و آخر به هم پیوست . میان ظاهر و باطن وادی حیرتی است که عقل در آن سرگردان است . تن در دنیاست و جان در آخرت ؛ این یک به سوی خاک می کشاند و آن یک به سوی آسمان ، و چشم حس ظاهر بین است .

در میان لشکر عمر سعد نیز بسیارند کسانی که به نماز ایستاده اند . وا اسفا ! چگونه باید به آنان فهماند که این نماز را سودی نیست اکنون که تو با باطن قبله سر چنگ گرفته ای ؟ وا اسفا ! چگونه باید این جماعت را از بادیه وهم میان ظاهر و باطن رهاند ؟ امام باطن قبله است و نماز را باید به سوی قبله گزارد . آیا هیچ عاقلی پشت به قبله نماز می گزارد ؟

نماز آن گاه نماز است که میان ظاهر و باطن جمع شود واگرنه ، مقتدای آن نماز که در لشکر یزید بخوانند شیطان است . اسلام لباسی نیست که با پیکر جاهلیت جفت بیاید ، اما اینجا دنیاست و بادیه وهم میان ظاهر و باطن فاصله انداخته است . شیطان جاهلان متنسک را با نماز می فریبد . در اینجاست که ائمه کفر همواره از پیراهن عثمان علم جنگ با علی (ع) می سازند . اگر آنان پرده از مطامع دنیایی خویش بر می داشتند که ای خیل انبوه با آنان همراه نمی شد . جاهلیت ریشه در باطن دارد و اگر نبود کویر مرده دل های جاهلی ، شجره خبیثه بنی امیه کجا می توانست سایه جهنمی حاکمیت خویش را بر جامعه اسلام بگستراند ؟

امام (ع) بعد از اقامه نماز ، روی به اصحاب خویش کرد و فرمود : «ان الله تعالی اذن فی قتلکم و قتلی فی هذا الیوم فعلیکم بالصبر و القتال … - امروز خداوند به قتل شما و من اذن داده است؛ پس بر شماست صبر و قتال … صبر ، ای بزرگ زادگان ، ]چرا [ که مرگ نیست جز گذرگاهی که شما را از سختی و شدت و رنج ، به بهشت های وسیع و نعمت های دائم می رساند . کیست که نخواهد از زندانی تنگ به کاخی بزرگ منتقل شود ؟ و اگر چه مرگ بر دشمنان شما آن گونه است که کسی از کاخی وسیع به زندانی تنگ انتقال یابد . پدرم از رسول الله مرا حدیث گفته است که : … الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر – دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است ، و مراگ پلی است که آنان را به بهشتشان می رساند و اینان را به جهنمشان .«

صبحگاه ، چون شب به تمامی برچیده شد و انبوه لشکریان عمر سعد که نظم گرفته بودند تا به سراپرده آل الله حمله برند ظاهر شد ، امام دست به آسمان بر داشت و گفت : «الهی ، تویی که در دلتنگی ها تنها به تو روی می آورم و تویی که در شداید تنها به تو امید می بندم و تویی که در آنچه بر من نازل می شود ، پشتوانه و سلاح من بوده ای . چه بسیار روی نمود همومی که قلب در آن به ضعف می گراید و حیله بریده می شود و دوست کناره می گیرد و دشمن زبان به شماتت می گشاید ، و من با اشتیاقی که مرا از غیر تو باز می داشت ، کار را به واگذار کردم و شکوه پیش تو آوردم و تو آن غصه ها را زدودی و گره از کار فرو بسته من گشودی و مرا کفایت کردی . پس تویی ولی همه نعمت ها و منتهای همه رغبت ها .«

سخنان امام و یارانش ، پیش از آغاز جنگ ، نسیمی بهاری است که بر دیار مردگان می وزد شاید در آن میان هنوز هم باشند خفتگان نیمه جانی که به خواب زمستانی فرو رفته اند :

»ای مردم ! گفتار مرا بشنوید و شتاب نکنید تا شما را موعظه کنم ، که این حق شما بر عهده من است، و تا آنکه عذر خویش را بیان کنم . پس اگر درباره من جانب انصاف گرفتید که سعادتمند شده اید و اگر نه ، رأی خود و شرکای خویش را بر هم نهید و آن کاه که دیگر نشانی از تردید در خود نیافتید ، بی درنگ به من بپردازید و کار را یکسره کنید و بدانید که ولی من خدایی است که قرآن را نازل کرده و صالحین را در کنف ولایت خویش می گیرد . «

و چون سخن امام به اینجا رسید ، صدای اهل حرم که گوش سپرده بودند ، به شیون بلند شد …

»ای زنان و دختران بنی الهاشم ، آرام باشید که گریه بسیاری در پیش خواهید داشت ، تا آنجا که چشمه های اشک بخشکد و جز خون در حدقه چشم ، نگردد . »

»ای بندگان خدا ، تقوا پیشه کنید و از دنیا بر حذر باشید که اگر دنیا به کسی وفا کند و یا کسی در آن باقی بماند ، انبیا برای بقا سزاوار ترند – شایسته تر برای رضایت و راضی تر به قضا . اما هرگز ! که خداوند دنیا را برای فنا آفریده است ؛ تازه هایش به کهنگی می گراید و نعمتهایش به زوال ، و شادی هایش به تیرگی ؛ منزلگاهی است پر فراز و نشیب و خانه ای است ناپایدار .. و چون اینچنین است ، زادراه سفر بر گیرید و بهترین زادراه تقواست : و اتقوا الله لعلکم تفلحون .«

»ای مردم ، آفریدگار تعالی دنیا را آفرید تا خانه فنا و زوال باشد و دم به دم بر اهلش دیگرگون شود . اینچنین ، مغرور و فریفته است آن که بدان غره شود و شقی است آن که مفتون آن گردد . زنهار ! نفریبد شما را ، که می برد رشته امید آن را که به او تکیه کرده است و دست طمع آن را که در او طمع ورزیده . و اکنون شما بر کاری گرد آمده اید که خشم خدا را بر شما برانگیخته و چهره کرمش را از شما باز گردانده و شما را سزاوار انتقامش ساخته است . چه خوب ربی است آفریدگار ما و چه بد بندگانی هستید شما که اقرار به طاعت کرده اید و ایمان به رسالت محمد آورده اید ، اما اینک همان شما ، به سوی اهل بیت و عترت او خزیده اید تا آنان را به قتل برسانید . این شیطان است که بر شما سیطره یافته است و ذکر خداوند عظیم را از خاطرتان برده . پس ننگ بر شما و بر آنچه اراده کرده اید! انا لله و انا الیه راجعون ، هؤلاء قوم کفروا بعد ایمانهم فبعدا للقوم الظالمین.«  .

»ای مردم ، نخست مرا بشناسید که کیستم، آن گاه به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید ، و بیندیشید که آیا بر شما رواست قتل من و هتک و حرمت من ؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم ؟ آیا من فرزند وصی و پسر عم او نیستم که پیش از همه به خدا ایمان آورد و پیش از همه رسولش را در آنچه از جانب آفریدگار آمد تصدیق کرد ؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست ؟ آیا جعفر و طیار عم من نیست ؟ آیا این گفته رسول خدا درباره من و برادرم به شما نرسیده است که این دو ، سرور جوانان بهشتی اند ؟ اگر هست ، بدانید من در آنچه می گویم بر حقم و به خدا سوگند دروغ نگفته ام از آن روز که دانسته ام خشم خداوند اهل دروغ را می گیرد و آنان را به تازیانه همان دروغ می زند . و اگر مرا تکذیب می کنید ، هستند هنوز کسانی که می توانند شما را از آنچه گفتم خبر دهند . از جابر بن عبدالله انصاری بپرسید ، از اباسعید الخدری ، از سهل بن سعد الساعدی ، از زید بن ارقم و انس بن مالک بپرسید تا با شما باز گویند که این حدیث را درباره من و برادرم از رسول خدا (ص) شنیده اند . آن گاه ، در این گفته حاجزی است که شما را از قتل من باز می دارد .«

شمر بن ذی الجوشن که امیر لشکر چپ بود ، فریاد زد : «خداوند را با شک پرستیده است آن که بداند تو چه می گویی !«

حبیب بن مظاهر پاسخ گفت : «تو خداوند را بر هفتاد جانب شک و شبهه پرستیده ای و من گواهم که تو در آنچه گفتی صادقی و هیچ از سخنان او در نمی یابی ، چرا که خداوند بر قلب تو مهر زده است .«

امام حسین (ع) ادامه داد : « و اگر در آن گفته ترید دارید ، آیا در اینکه من فرزند رسول الله هستم نیز شکی هست ؟ که به خدا در فاصله میان مشرق و مغرب عالم ، جز من ، نه در میان شما و نه در میان غیر شما کسی نیست که فرزند دختر پیامبر باشد . وای بر شما ! آیا مرا به طلب قتلی که از شما کرده ام گرفته اید ؟ و یا به تلافی مالی که از شما هدر داده ام ؟ و یا به قصاص جراحتی که بر شما وارد کرده ام ؟ کدام یک ؟«

یاد روز حافظ


و باز نشر بیانات تاریخی امام خامنه ای

 در کنگره جهانی حافظ

۱۳۶۷/۰۸/۲۸  

شیراز







بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدللَّه و الصّلاة على رسول اللَّه و على آله الأطیبین

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
ترا در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن‌فروشان به جلوه آمده‌اند
کسى به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

به حقّ صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یار یک‌جهتِ حق‌گزار ما نرسد

هزار نقش برآمد ز کلک صنع و یکى
به دلپذیرى نقش نگار ما نرسد

هزار نقد به بازار کاینات آرند
یکى به سکه‌ى صاحب عیار ما نرسد

دریغِ قافله‌ى عمر کان چنان رفتند
که گردشان به هواى دیار ما نرسد

بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه‌ى او
به سمع پادشه کامکار ما نرسد

بهترین فاتحه‌ى سخن، در بزرگداشت این عزیز همیشگى ملت ایران و درّ یگانه‌ى فرهنگ فارسى، سخنى بود از خود او، که این غزل را به عنوان ارادتى به خواجه‌ى شیراز و شاعر همه‌ى عصرها و قرنهایمان در حضور شما عزیزان - برادران و خواهران و میهمانان گرامى - خواندم و در حقیقت توصیفى براى خود حافظ شیرازى است.

حافظ بدون شک، درخشانترین ستاره‌ى فرهنگ فارسى است - شعر فارسى، - در طول این چندین قرن تا امروز نداریم هیچ شاعرى را که به قدر حافظ، در اعماق و زوایاى جامعه‌ى ما و ذهن و دل ملت ما نفوذ کرده باشد و حضور داشته باشد. شاعرِ همه‌ى قرنهاست و همه‌ى قشرهاست. از عرفاى بى‌خود از خودِ مجذوبِ جلوه‌هاى الهى، تا ادیبان و شاعران خوش‌ذوق، تا رندان بى‌سر و پا و تا مردان و زنان معمولى جامعه‌ى ما، هر کدام در حافظ سخن دل خود را یافتند و به زبان او، شرح حال و وصف حال خود را سرودند. شاعرى که دیوان او تا امروز هم، پرفروشترین کتاب و پرنشرترین کتاب، بعد از قرآن است و دیوان او در همه جاى این کشور و در بسیارى از خانه‌ها - یا بیشتر خانه‌ها - با قداست و حرمت، در کنار کتاب الهى گذاشته شده است. شاعرى که لفظ و معنا را و قالب و محتوا را با هم به اوج رسانده و در هر مقوله‌اى که سخن رانده، زبده‌ترین و موجزترین و شیرینترین را گفته است. امروز بزرگداشت این شاعر است.

البته در جامعه‌ى ما و در بیرون از کشور ما، درباره‌ى حافظ، سخنها گفتند و قلمها زدند و به دهها زبان دیوان او را برگرداندند و دهها کتاب در شرح حال او یا دیوان او نوشتند؛ امّا همچنان حافظ به صورت کامل، ناشناخته است. این را اعتراف مى‌کنیم و بر اساس این اعتراف باید حرکت کنیم و این کنگره بزرگترین هنرش این خواهد بود ان‌شاءاللَّه که در این راه گامى به جلو باشد.

در این کنگره،اساتید بزرگ، شعرا، ادبا و صاحب فضیلتان و افراد صاحب‌نظر بحمداللَّه زیادند. باید بگویند و بسرایند و بنویسند و پس از این جلسه هم، باید این حرکت ادامه پیدا کند.

ما حافظ را فقط به عنوان یک حادثه‌ى تاریخى ارج نمى‌نهیم، بلکه حافظ همچنین حامل یک پیام و یک فرهنگ است. دو خصوصیت وجود دارد که به ما حکم مى‌کند که از حافظ تجلیل کنیم و یاد او را زنده کنیم. اول: زبان فاخر اوست که همچنان در قله‌ى زبان فارسى و شعر فارسى است و ما این زبان را باید ارج بنهیم و از آن معراجى بسازیم به سوى زبان پاکِ پیراسته‌ى کامل والا؛ چیزى که امروز از آن محرومیم.

دوم: معارف حافظى است که خود او تکرار مى‌کند که از نکات قرآنى استفاده کرده است. قرآن درس همیشگى زندگى انسان است و دیوان حافظ مستفاد از قرآن است و خود او اعتراف مى‌کند که نکات قرآنى را آموخته و زبان خودش را به آنها گشوده است. پس محتواى شعر حافظ آن‌جا که از جنبه‌ى شعرى محضْ خارج مى‌شود و قدم در وادى بیان معارف و اخلاقیات مى‌گذارد، یک گنجینه و ذخیره است براى ملت ما امروز و نسلهاى آینده و همچنین براى ملتهاى دیگر؛ چون معارف والاى انسانى مرز نمى‌شناسد. پس بزرگداشت از حافظ، بزرگداشت از فرهنگ قرآنى و اسلامى و ایرانى است و بزرگداشت از آن اندیشه‌هاى نابى است که در این دیوان کوچک، گردآورى شده و به بهترین و شیواترین زبان، ادا شده است.

من امروز مایل بودم بتوانم یک بحث مورد قبول خود - حداقل - در این مجمع شما داشته باشم. ارادت به حافظ و احساس مسؤولیت در مقابل پیام حافظ و جهان‌بینى او و نیز زبان او، من را وادار مى‌کند و مى‌کرد به شرکت در این اجتماع و همکارى با شما؛ امّا وقت و گرفتاریهاى من به من اجازه نداده‌اند و نمى‌دهند که آن چنان که دلخواه یک دوستدار حافظ است، درباره‌ى او حرف بزنم و بیان کنم. در استعجال، با کمک از حافظه و از حافظ، مطالبى را آماده کرده‌ام که عرض کنم.

بحث را در سه قسمت عرض خواهم کرد:
یک قسمت در باب شعر حافظ،
قسمت دیگر در باب جهان‌بینى حافظ
و قسمت سوم در باب شخصیت حافظ.

rel=nofollow