****************************8
قصه ی دلدادگی
از میهمانان ارجمند وبلاگ استقلال فرهنگی
دعوت می شود
تا فهرست موضوعات مهم زیر را که
در حد اشاره از شماره 1 تا 31
به آخرین مرتبه ی تصمیم، و ثبت نام و اعزام شهید فراحی
که منجر به درک فیض شهادتش شد، آماده شده است را
مطالعه کنند و برای شرح قصه ی واقعی هر شماره
بگویند که
از کدام شماره شروع کنیم
و قصه ی دلدادگی و پرواز شهید را بنویسیم.
هر شماره یک قصه داره... و مجموع قصه ها یک کتاب میشه!
کتاب دلدادگی
این فقط بخش اول موضوعات مرتبط با شهید فراحی است.
شما هم در بخش پایانی این صفحه می توانید
داستان خودتان را در مورد این شهید
یا دیگر شهدا برایمان ارسال کنید
تا با نام خودتان روی همین وبلاگ
به نمایش در آید
******************************
فهرست موضوعات(کلید واژه ای)
مرتبط با شهیـد کربلایی محمد علی فراحی
که انشاءالله از این پس و در فرصتهای آینده
یکی از اونها کامل میشه.
بخش اول
آخرین اعزام شدن شهید به جبهه و ظرافت های فراهم شدن مقدمات اعزام از سوی شهید
1-کشمکش ادعا و عمل
کربلایی محمد
علی
اسماعیل
حاج آقا انصاری
و دعوت عمومی و اعلان نیاز جبهه به نیروی تازه نفس
شروع قصه ی شماره 1 :...
2-اعلام آمادگی نزدیک به 20 نفر ازاصحاب 18 ساله تا 80 ساله ی مسجد
برای اعزام به جبهه
و ثبت نام کمتر از 10 نفر
امیر جهانگیری
کربلایی موسی الرضا
کربلایی حسین نظری
کربلایی رضا علی
حاج غلامرضا
مسیح
اسماعیل
شهید صمد مرادی
شهید کربلایی محمد فراحی( بچه یک روزه و مهریه ی همسر و خمس درآمد سال)
علی
شروع قصه ی شماره 2 :...
3- دعوا، کشمکش و رقابت اسماعیل و کل محمد
برای اعزام به جبهه
و داوری سید علی دوست بین
فرمانده ی ناحیه 2 بسیج شیراز
شروع قصه ی شماره 3 :...
4- سید علی دوست بین و ممانعت از اعزام کربلایی موسی الرضا و کربلایی رضا علی میری
شروع قصه ی شماره4 :...
5- نامه های خانوادگی شهید فراحی و تشویق پسران در سن پانزده سالگی
شروع قصه ی شماره 5 :...
6-ثبت نام در فهرست داوطلبین کردان غواصی حضرت رسول صلی الله علیه و آله از لشگر 19 فجر
با سه شرط:
سلامتی بدنی،
آمادگی شبانه روزی برای شنا
و شهادت طلبی
وسپس انصراف از غواصی
با سه دلیل:
خط شکنی گران امام حسین سلام الله علیه،
جدا نبودن از شهید صمد مرادی
و نبود فرصت مطالعه در حین آموزش غواصی
شروع قصه ی شماره 6 :...
7- یارگیری از بین رزمندگان جوان دانشجو و دانش آموز
برای اسکان در استراحتگاه شبانه
به شرط موافقتشان باروشن بودن لامپ روشنایی
برای مطالعه ی سه گروه ( یک گروه خرامه ای، سه دانشجو
و گروه سوم هم کل محمد، صمد و علی )
شروع قصه ی شماره 7 :...
8- صبح ها آموزش های فشرده ی پیش از عملیات
در گردان امام حسین و امام مهدی سلام الله علیهما
و بعد از ظهر ها کلاس های درس دوره راهنمایی و دبیرستان
در پادگان شهید دست بالا در گتوند خوزستان
و عصر ها ادامه آموزشهای فشرده نظامی
و شبها استراحت با چراغ روشن
در پادگان آموزشی بخاطر مطالعه ی
شروع قصه ی شماره 8 :...
9 رزمنده ی همسنگر درسخوان(راهنمایی، دبیرستانی و دانشجو)
و خشم شب و مانور غیر منتظره نظامی
9-پیشنهاد به مسئولین گردان امام حسین سلام الله علیه
برای سپردن مسئولیت در گروهان 2 گردان
به کربلایی محمد، رزمنده ی عملیات فتح المبین
و انتصاب ایشان به عنوان معاون دسته یک
ترتیب فرماندهان مافوق شهید فراحی در لشکر 19 فجر
فرمانده لشکر 19 فجر: سردار حاج نبی رودکی
فرمانده ی گردان: سردارشهید حاج مهدی زارع معاون: سردارشهید حاج محمد کدخدا
فرمانده گروهان2: شهید امرالله داورپناه مرودشتی معاون: حاج عبداللهی بوشهری
فرمانده دسته 1 : برادر پاسدار وظیفه حسن پور معاون: شهید کربلایی محمد علی فراحی
شروع قصه ی شماره 9 :...
10-شوخی های چفیه ای کربلایی محمد و دم نوحه ی شنیدنی صمد مرادی
شروع قصه ی شماره 10 :...
11- توزیع سلاح جنگی پیش از اعزام به محل عملیات و غیبت چند ساعته کربلایی محمد
شروع قصه ی شماره 11 :...
12-غسل شهادت تنها عضو گردان پیش از دریافت سلاح جنگی
و ماجرای تعویض قبضه ی آرپیجی هفت چینی با آمریکایی
شروع قصه ی شماره 12 :...
13-عکس انداختن در لحظه ی سوار اتوبوس شدن برای اعزام به فکه
شروع قصه ی شماره 13 :...
14-ماجرای پرتاب یک وصیتنامه از دریچه ی اتوبوس به کف خیابانی در دزفول
شروع قصه ی شماره 5 :...
15- بچه ی شیر خواره در ایست و بازرسی خط مقدم!
شروع قصه ی شماره 15 :...
16-غسل شهادت نیروهای گردان امام حسین سلام الله علیه در دشت عباس
شروع قصه ی شماره 16 :...
17-سفره ی افطاری
با حضور امام خمینی سلام الله علیه
در آشپزحانه ی فاطمة الزهراء سلام الله علیها
در دشت عباس
شروع قصه ی شماره 17 :...
18- ریش هایی که تراشیده شد
شروع قصه ی شماره 18 :...
19- شناسایی کادر گردان از منطقه ی بجلیه و ربوت در منطقه ی عمومی فکه
شروع قصه ی شماره 19 :...
20-تعمیر بند کلاه و آموزش نانک در بیست دقیقه!
شروع قصه ی شماره 20 :...
21- میدان مین غافلگیر کننده در شب 21 رمضان(اردیبهشت 1365)
22-شب و روز 23 رمضان و شب 24 رمضان شب عملیات
23- سوختن بدنه فبضه آرپی جی آمریکایی !
و تیر مستقیم و جمجمه های عاریه به خدا !
و گلوله های آرپی جی در کوله پشتی شهدا
و شلیک های پی در پی آرپی جی زن بی حفاظ و بس سنگر زیر رگبار گلوله ها!
24- پیر مردی که جوان شد!
25- ماجرای عمامه ی سید ابراهیم موسوی!
26- تپه ی اسرا !
27- نماز صبح بی وضو
در تویوتای لندکروز
28- دعای توسل بی یاران
و مدح طنز پردازان
29- تشییع شهید پس از بیش از پنج سال مفقودالاثری
و تشکیل کانون فرهنگی شهید فراحی
30- پیدا شدن فیلمی از شهید در کادر گردان امام حسین
در کلاس تاکتیک پیش از عملیات
31- و ایجاد وبلاگ در سال 91
گام دوم پس از ساختن ایمیل فارسی
در اعتراض به توهین کنندگان
سینمای صهیونیستی هالیوود
به ساحت آخرین پیامبر خدا
و جهاد فکری،
دفاع مقدس در جنگ نرم
و زمینه سازی ظهور ...
شما بگویید که از کدام قصه شروع کنیم، شروع قصه ی شماره ؟؟؟؟ :...
اولویت هایی را که ما از آن غافلیم کدامند؟
برای مطالعه قسمت دوم این مقاله روی لینک زیر کلیک بفرماببد
یک الگوی اقتصاد مقاومتی از جنس مردم شیراز
باید به شهادت رسید و جهاد کرد نه آنکه جهاد کرد تا به شهادت رسید.
آنجا که نمى توان در برابر دشمن ایستاد، نمى توان میدان را هم وداع کرد و در نتیجه باید منتظر فرصتى بود و به حفظ نیروها پرداخت؛ چون در لحظه اى که تیغ تیز ستمگر در چرخش است، هر سر فرازى، بر سر دار و بر روى صحنه ى خون است و از آنجا که این تیغ، چرخش مستمر ندارد، آنها که نیروها را نگه مى دارند و در فرصت دیگرى سر بر مى دارند، تداوم مى یابند. و آنها که مى خواهند، این ستمگر را پیش از سست شدن ریشه ها و از دست دادن زمینه هایش بشکنند و از جایگاه خود بیرون بکشند آن قدر رنج مى برند که بخواهند کوهى را از جاى برداند. کوهى که در اعماق ریشه دارد و استوار است و پابرجا….همچنین حرکت هایى که تشکیلاتى و سازمان یافته بودند، ولى تمامى سازمان از تمامى سازمان خبر داشت و تمامى اسرار را مى دانستند، آنها هم یکجا درو شدند. تنها حرکت هاى وسیع و گسترده و مجهول المرکز و معلوم الجهتى که مدام مى زاییدند و شاخ و برگ و انشعاب مى یافتند، توانستند ادامه بیابند و همچون آتش بزرگ اگر از جایى خاموش شدند، از جایى دیگر سر برداشتند و آتش افروختند و پیش رفتند. و این از برکت مدیریت ولایتى بود که افراد با بیّنات و کتاب و میزان همراه شده بودند.
بررسى تاریخ نهضتها و حرکتهاى اسلامى و غیر اسلامى در کشورهاى گوناگون نشان مىدهد که گروه هاى مختلف تا هدف هاى مختلف آنجایى به پیروزى مى رسیدند و مسلط مى شدند، که این نقش را مى شناختند و با تمامى نیروهاشان مبارزه نمى کردند. و با تمامى نیروها به صحنه پا نمى گذاشتند که اگر پرنده اى رفت، پرنده اى دیگر بتواند پروازى دیگر را با صداى بالهایش تلاوت کند.
و این است که تنها کسانى مى توانند سبک بار بروند که صف بعد از خود را ساخته باشند و دو فرزند ساختن و سوختن را داشته باشند. وگرنه آنها که فقط مى روند و به فکر کسانى که باید بیایند نیستند، فقط راه نفوذ براى دشمن شده اند و دیوار شکسته براى فتح و گشایش کار دشمن، که نهضت از همین دیوار شکسته و کارهاى مانده ضربه مى خورد.
آنها که با تمامى نیروها مبارزه مى کنند و آنها که نیروى ذخیره را نمى سازند و نگهدارى نمى نمایند، تداومى نخواهند داشت و بجایى نخواهند رسید. در آن لحظه اى که شور شهادت و عشق لقاء خدا و خستگى از تنگى دنیا در دل انسان مىنشیند ودر آن هنگام که مرگ همچون جرعهاى گوارا براى روح تشنه ى توست در این هنگام امتحان همین است که خلأها را پرکنى و کارهاى مانده را تأمین کنى و آن وقت به سوى دوست بشتابى که باید به شهادت رسید و جهاد کرد نه آنکه جهاد کرد تا به شهادت رسید که تفاوت خونهاى ریخته شده در راه خدا و اختلاف ارزش آنها مربوط به اختلاف این شهادتهاى پیش از جهاد و این بینشها و محاسبه هاست که ارزش شهادتها به اندازه ى شهادتها و بینشهاست. متن از: علی صفایی حائری
منبع:نشریه داخلی کانون فیلمسازان بسیج فجر
سال اول-شماره دوم- آذر 91