شروع مناظره به بهانه ی بیگ بنگ
در نقد پیدایش تصادفی جهان - قسمت اول
[۸/۱۷، ۲۳:۱۱] استقلال فرهنگی:
از اینکه 1368 هم سر موقع حاضر شدند ممنونم
اکنون از 1368 می پرسم که
شما
از بینگ بنگ چه درکی دارید؟
مفهوم بینگ بنگ چیست؟
شما در موقعیت عالم به کدام دانش روز از بینگ بنگ در گفتگو شرکت می کنید؟
[۸/۱۷، ۲۳:۱۴] +98 939 206 1368 :
بیگ بنگ یا انفجار بزرگ یا مهبانگ نظریه ای است که چگونگی بوجود آمدن کائنات را توضیح میدهد. در این مدل نشان داده میشود که گیتی از یک حالت بسیار متراکم چگونه مبسوط شده است.
[۸/۱۷، ۲۳:۱۷] +98 939 206 1368 : درباره اینکه شما موضوع مناظره را به تنهایی انتخاب کردید و این یک مسئله تخصصی است من مشکلی ندارم، اما شما از بیگ بنگ چه میدانید؟ و چه میخواهید بدانید؟
[۸/۱۷، ۲۳:۲۷] +98 916 521 1998 : وی آر وِیتینگ فور ان انسر!
[۸/۱۷، ۲۳:۳۱] استقلال فرهنگی:
از اینکه در پیام شب گذشته از قول هاوکینگ با اشاره به بینگ بنگ نتیجه گیری هایی را ذکر کردید که بدون اشاره به علومی که تا کنون برای بشر شناخته شده است؛ نتیجه گیری هایی را پشت سر هم ردیف کردید که
پشتوانه ی تجربی آن
هنوز روشن نیست.
و البته شماه هم از اعضای گروه نپرسیدید که
از بینگ بنگ خبر دارند یا نه؛
و صرفا نتایج هاوکینگ را
آوردید؛
بنظر رسید که
این موضوع ظرفیت مناظره را دارد.
شما به عنوان ارائه دهنده ی این پیام
یا نظریه ی بینگ بنگ را قبول دارید یا ندارید؟
اگر ندارید که بحثی نیست،
اما اگر قبول دارید؛
بحث ما معنا پیدا می کند.
[۸/۱۷، ۲۳:۳۴] +98 939 206 1368 :
فرضیه بیگ بنگ حدود سی و هشت سال پیش ایراد شد اما امروز آن فرضیه تبدیل به نظریه یا مدل شده است، یعنی قابل قبول برای فیزیکدانان و اختر فیزیکدانان است.
من به شخصه این مدل را میپذیرم
[۸/۱۷،۲۳:۳۵] استقلال فرهنگی:
ایا اکنون شما از موضع فیزیکدانان به بحث می پردازید؟
[۸/۱۷، ۲۳:۳۶] +98 939 206 1368 :
خیر از موضع محقق
[۸/۱۷، ۲۳:۳۶] استقلال فرهنگی:
محقق چه رشته ی علمی؟
[۸/۱۷، ۲۳:۳۷] +98 939 206 1368 :
شما اگر در مورد بیگ بنگ و نحوه بوجود آمدن هستی سوال دارید من در خدمتم
[۸/۱۷، ۲۳:۴۴] استقلال فرهنگی:
بنابر این شما در ابتدای مناظره یک روش علمی مشخص را برای بحث تعیین نکردید!
تا با زبان آن روش علمی نرحله به مرحله
به سنجش درستی یا نادرستی
موضوع مناظره بپردازیم.
از اینجای بحث
حد اقل از موضع یکی از دانشمندان مطرح
با ذکر منبع مطالب ارسالی
در بحث شرکت کنید
تا در صورت لزوم
اعضای گروه برای بررسی صحت ادعای شما
بتوانند مطابقت را بررسی کنند.
اگر از قول همین هاوکینگ بخواهید بگویید
هاوکینگ چیست؟
مقدمات آن؟
و نتیجه گیری آن؟
[۸/۱۷، ۲۳:۴۶] استقلال فرهنگی:
اگر از قول همین هاوکینگ بحواهید بگویید
بینگ بنگ چیست؟
مقدمات آن؟
و نتیجه گیری آن؟
[۸/۱۷، ۲۳:۴۶] +98 939 206 1368 :
بسیار عالی، برای مقدمه و آشنایی اعضا مطالبی در مورد بیگ بنگ ارسال میکنم
[۸/۱۷، ۲۳:۴۹] +98 939 206 1368 :
نظریه مِهبانگ مدل کیهانشناسی پذیرفتهشده جهان، از کهنترین دوران شناختهشده و تکامل آن در مقیاس بزرگ است. این نظریه بیان میکند که گیتی از یک وضعیت بسیار چگال (متراکم) نخستین آغاز شده و در گذر زمان انبساط یافتهاست. این نظریه طیف گستردهای از پدیدههای مشاهدهشده را به خ
وبسایت استقلال فرهنگی, [21.11.15 21:16]
وبی توضیح میدهد. از جمله این پدیدهها میتوان به فراوانی عناصر سبک اولیه، تابش زمینه کیهانی، ساختار بزرگ مقیاس و قانون هابل اشاره نمود. اگر در زمان به عقب برگردیم، به نقطهای در گذشته میرسیم که در آن قوانین فیزیکی شناختهشده کارایی خود را از دست میدهند و نقطه تکینگی نام دارد. این نقطه، نقطه پیدایش گیتی است و بر اساس اندازهگیریهای جدید، این لحظه تقریباً ۱۳٫۸ میلیارد سال پیش رخ دادهاست و از این رو سن گیتی ۱۳٫۸ میلیارد سال تخمین زده میشود. پس از انبساط اولیه گیتی به اندازه کافی سرد شد که امکان پیدایش ذرات زیراتمی و بعدها اتمهای ساده، پدید آید. به هم پیوستن ابرهای غولپیکر از عناصر اولیه براثر نیروی گرانش، باعث پیدایش ستارگان و کهکشانها شد.
[۸/۱۷، ۲۳:۵۲] +98 939 206 1368 :
از زمانی که ژرژ لومتر، کشیش و اخترشناس بلژیکی، برای نخستین بار در سال ۱۹۲۷ متوجه شد که انبساط جهان را میتوان در زمان رو به عقب دنبال نمود تا به نقطه اولیه رسید، تا کنون دانشمندان متعددی بر پایه ایده انبساط جهان نظریهپردازی کردهاند. اگرچه در ابتدا جامعه علمی به دو دسته طرفداران نظریه مهبانگ و نظریه حالت پایدار تقسیم میشد، اما شواهد تجربی کشفشده در گذر زمان، درستی نظریه مهبانگ را تأیید میکنند. در سال ۱۹۲۹، ادوین هابل با بررسی پدیده انتقال به سرخ در کهکشانها به این نتیجه دست یافت که کهکشانها در حال دور شدن از یکدیگر هستند. این کشف مهمی بود که با فرضیه جهان در حال انبساط سازگار بود. در سال ۱۹۶۴ تابش زمینه کیهانی کشف شد، که مدرکی کلیدی در تأیید مدل مهبانگ محسوب میشد، زیرا این نظریه وجود تابش پسزمینه در سراسر جهان را پیش از کشف آن پیشبینی کردهبود. به تازگی، بررسی انتقال به سرخ در ابرنواخترها نشان داد که سرعت انبساط گیتی نیز در حال افزایش است. دلیل افرایش سرعت انبساط گیتی، وجود انرژی تاریک است. با استفاده از قوانین فیزیکی شناختهشده میتوان جزئیات ویژگیهای جهان را در گذشته تا حالت نخستین چگالی و دمای بسیار بالا محاسبه نمود.
[۸/۱۷، ۲۳:۵۴] استقلال فرهنگی:
لطفا هر مطلب ارسالی در صورت امکان به آدرس اینترنتی آن همرا کنید
و برای ارسال محتوا هم به اندازه ی کافی فرصت دارید
[۸/۱۷، ۲۳:۵۵] +98 939 206 1368 : نقطه تکینگی
اگر با در نظر داشتن نظریه نسبیت عام، انبساط گیتی را در جهت معکوس در زمان دنبال کنیم، جهان به طور پیوسته منقبض خواهد شد ودمای آن افزایش مییابد تا سرانجام به نقطهای در گذشته متناهی با چگالی و دمای بینهایت برسد. این نقطه یک نقطه تکینگی گرانشی است و نشان میدهد که نظریه نسبیت عام و سایر قوانین فیزیک در این نقطه با شکست مواجه میشوند و قابل استفاده در مورد این نقطه از زمان نیستند. اینکه با برونیابی تا چه اندازه میتوانیم به این نقطه نزدیک شویم جای بحث دارد اما قطعاً نمیتوانیم از پایان دوره پلانک به این نقطه نزدیکتر شویم. گاهی این نقطه تکینگی، با نام مهبانگ خوانده میشود. اما واژه مهبانگ برای اشاره به خود حالت داغ و متراکم اولیه نیز به کار میرود که میتوان آن را تولد گیتی دانست. براساس اندازهگیری انبساط با استفاده از روشهای ابرنواخترهای نوع Ia، اندازه گیریهای نوسانات دما در تابش زمینه کیهانی و اندازه گیریهای توابع همبستگی کهکشانها، سن کنونی جهان ۰٫۰۳۷±۱۳٫۷۹۸ میلیارد سال تخمین زده
شدهاست. همخوانی نتایج حاصل از این سه روش مستقل اندازهگیری، تأییدی محکم بر مدل لامبدا-سی دی ام است که جزئیات محتوای گیتی را توصیف میکند.
[۸/۱۷، ۲۳:۵۸] استقلال فرهنگی: 1368 اعلام پایان ارسال که کردند، پرسش بعدی ارائه خواهد شد
[۸/۱۷، ۲۳:۵۹] +98 939 206 1368 : بسیار خب پس لطفا بطور شخصی در این مورد تحقیق کنید و بعد از آن مناظره(سوال.جواب) خواهیم کرد
http://bigbangpage.com/
[۸/۱۸، ۰:۰۰] دکترفارسی نژاد: با سلام تذکر چند نکته ضروری مینماید.
اولا نظریه بیگ بنگ بر پایه اصالت تجربه حسی است که در معرفت شناسی و فلسفه علم باید مورد بررسی قرار گیرد.
ثانیا بر پایه اصالت ماده و انحصار وجود در محسوسات است که در فلسفه باید مورد بررسی قرار بگیرد.
ثالثا علم تجربی گمان آور است نه قطع آور که باز در فلسفه علم جای بحث از آن است.
رابعا علم تجربی نفیا یا اثباتا در مورد وجود یا عدم خدا نمیتواند بحث کند.
خامسا به فرض درستی بیگ بنگ علم تجربی فقط میتواند چگونگی را بیان کند نه چرایی را. ..
[۸/۱۸، ۰:۰۲] +98 913 115 4267 :
قرار بود کسی در بحث مداخله نکنه
[۸/۱۸، ۰:۰۳] +98 913 115 4267 : البته با عرض معذرت
[۸/۱۸، ۰:۰۳] +98 937 619 0589 : سلام به همگی
[۸/۱۸، ۰:۰۴] +98 937 619 0589 : 4267 کسانی که از موضوع بحث اطلاعات اولیه ندارند لطفا ناظر بحث باشند و بی ربط وارد گفتگو نشوند. سپاس
[۸/۱۸، ۰:۰۴] استقلال فرهنگی:
قرار نیست که کسی وارد بحث نشود
بلکه قرار بود که:
کسانی که از موضوع بحث اطلاعات اولیه ندارند لطفا ناظر بحث باشند و بی ربط وارد گفتگو نشوند. سپاس
و قرار بود ارسال محتواهای بی ربط به موضوع مناظره نداشته باشیم
[۸/۱۸، ۰:۰۵] +98 937 619 0589 :
کسانی که از موضوع بحث اطلاعی ندارن و سر رشته ای ندارند نمیتونن بحث کنن اما کسانی که در این مورد مطالعه ای داشتند مانعی نداره
[۸/۱۸، ۰:۰۷] +98 913 115 4267 : شما?
[۸/۱۸، ۰:۰۸] +98 939 206 1368 :
دوستان مانعی ندارد چون از شیوه مناظره خارج شدیم
لطفا همه نظرات خودشون رو ارائه کنند
[۸/۱۸، ۰:۰۸] +98 937 619 0589 : یکی از اعضای گروه اگر با بنده هستید
[۸/۱۸، ۰:۰۹] +98 913 115 4267 :
اگر از اعضای گروهید پس لطفا نظاره گر باشید
[۸/۱۸، ۰:۰۹] استقلال فرهنگی:
از 1368 بخاطر ارسال دو محتوای فوق ممنونم
با فرض اینکه فرضیه بیگ بنگ پذیرفته شود؛
از آن چه نتایجی حاصل می شود
از شیوه ی مناظره خارج نشده ایم
مگر اینکه شما
دلیل خاصی داشته باشید
[۸/۱۸، ۰:۱۰] +98 937 619 0589 : ادبتون واسم خیلی جالبه اما از طرز فکرتون خوشم نمیاد
[۸/۱۸، ۰:۱۱] +98 913 115 4267 : ممنون
[۸/۱۸، ۰:۱۳] +98 939 206 1368 : 3990 عزیز
درباره تمام مواردی که فرمودید علم دست پژوهندگان و دانشمندان را باز نگهداشته و هرگاه شخصی بتواند حتا علمی ترین مدلها و نظریه ها را نقد کند هیچ تعصبی جلوی او را نخواهد نگرفت. بطور مثال نیوتن علت جاذبه را گرانش فرض کرده بود ولی انیشتین نظریه او را نقد کرد و گفت: اجرام سنگین اجسام را به سمت هم هل میدهند. او ثابت کرد که علت گرانش نه گراویتون، که خمیدگی زمان در قالب مکان است.
پس هیچ تعصبی در مطالب علمی وجود ندارد و همواره قابل نقد هستند
[۸/۱۸، ۰:۱۸] +98 939 206 1368 :
امروزه حتا مومن ترین افراد مسئله وراثت را پذیرفته اند. اینکه الله در قرآن گفته بود که: چه کسی جنین را در رحم مادرانشان تصویر میکند، امروزه در سطوح علمی هیچ جایگاهی ندارد.
علت اینکه بسیاری افراد علت خلقت جهان را موجودی فرازمینی یا خدا میدانند فقط بخاطر علم اندک آنهاست.
با مطالعه پیرامون چگونگی خلقت علمی جهان به خرافی بودن موضوعات دینی پی میبریم.
[۸/۱۸، ۰:۲۱] استقلال فرهنگی:
اینکه از 1368 خواستم که
پرسش زیر را پاسخ دهند
دقیقا ناظر به ادامه ی مناظره است.
هنوز هم پاسخ نداده اند
با فرض اینکه فرضیه بیگ بنگ پذیرفته شود؛
از آن چه نتایجی حاصل می شود؟
[۸/۱۸، ۰:۲۲] +98 939 206 1368 :
در پیام آخر جواب دادم:
با مطالعه پیرامون چگونکی خلقت علمی جهان به خرافی بودن موضوعات دینی پی میبریم
[۸/۱۸، ۰:۲۳] استقلال فرهنگی:
یعنی پیدایش عالم متکی به اراده ای هوشمند نبوده است؟؟
[۸/۱۸، ۰:۲۴] +98 939 206 1368 :
از قرار معلوم و طبق این نظریه خیر، مگر آنکه خلافش اثبات شود
[۸/۱۸، ۰:۲۷] استقلال فرهنگی:
شما نظریه ای اثبات نشده را پذیرفته اید بدون هیچ ملاک علمی
اما منتظر خلاف آن هستید.
اشکالی ندارد
پس بفرمایید
پیدایش موجودات زنده
پس یک بازه ی زمانی بعد از بیگ بانگ چگونه اتفاق افتاده است؟
اگر اراده ی هوشمند پشت آن نیست
پس چطور توجیه می شود؟
[۸/۱۸، ۰:۲۸] استقلال فرهنگی:
شما نظریه ای اثبات نشده را پذیرفته اید بدون هیچ ملاک علمی
اما منتظر خلاف آن هستید.
اشکالی ندارد
پس بفرمایید
پیدایش موجودات زنده
پس از یک بازه ی زمانی بعد از بیگ بانگ چگونه اتفاق افتاده است؟
اگر اراده ی هوشمند پشت آن نیست
پس چطور توجیه می شود؟
[۸/۱۸، ۰:۳۱] +98 939 206 1368 :
اولا که این نظریه اثبات شده است و هزاران آزمایش علمی سند اثبات آن هستند، اینکه من میگویم خلاف آن ثابت شود یعنی هزار و یک آزمایش علمی که نتیجه ای خلاف نتیجه فوق داشته باشد نه اینکه ظهور پیامبر یا امامی که با کتابی بخواهد شرح این مفصل کند.
پیدایش موجودات زنده مقوله ایست متفاوت اما هم راستای این بحث که اگر اجازه بدید پس از پایان این بحث ارائه خواهد شد.
[۸/۱۸، ۰:۳۷] استقلال فرهنگی:
باز هم اشکالی ندارد.
اثبات این نظریه با کدام یک از علوم رسمی مورد قبول جامعه ی بشری صورت گرفته است؟
فیزیک؟
شیمی؟
ریاضی؟
زمین شناسی؟
اختر شناسی؟
[۸/۱۸، ۰:۳۹] +98 939 206 1368 :
در واقع هرکدام از این علوم به نوعی و در وقت لازم وارد عمل میشوند. ایده اولیه یک مسئله ریاضی بود که اختر شناسی به کمک آن آمد و تبدیل به فرضیه شد. فیزیک کوانتومی آن را اثبات کرد و زمین شناسی و شیمی بر آن صحه گذاشتند.
[۸/۱۸، ۰:۳۹] +98 937 619 0589 :
دوست عزیز 2250 فکر نمیکنم این روش مناظره صحیح باشه دقیقا شما دنبال چی هستید اگر قصد دارید نظریه بیگ بنگ را رد کنید خب دلایل خود رو بیارید این طور سوال کردن به جایی از نمیرسه
[۸/۱۸، ۰:۴۰] +98 937 619 0589 :
البته با عرض شرمندگی یک ساعت و نیم از مناظره گذشته و به جایی خاصی نرسیدید
[۸/۱۸،۰:۴۱] استقلال فرهنگی:
یکی از مزیت های این مناظره این است که شماهایی که فرصت ندارید به شرط حیات فردا می توانید نتیجه ی مناظره را مطالعه کنید.
پس عجله نکنید
[۸/۱۸، ۰:۴۸] استقلال فرهنگی:
بنابر این که شما که گفتید علومی فیزیک و شیمی و زمین شناسی همدیگه را تایید می کنند
و اما فیزیک متکی بر ریاضیات است
که تقریبا همه ی محاسبات
دانشمندان فیزیک با ابزار ریاضی به محاسبات خود می پردازند.
در حقیقت فیزیک علم اندازه گیری است.
در این که محاسبات
این دانشمندان فیزیک کمک به نظریه می کند هم حرفی نیست.
اکنون برای پرداختن به بقیه ی زوایا
و نتایج این نظریه چه ایرادی می بینید؟
[۸/۱۸، ۰:۴۹] استقلال فرهنگی:
بنابر این که شما که گفتید
علومی فیزیک و شیمی و زمین شناسی همدیگه را تایید می کنند
و اما فیزیک متکی بر ریاضیات است
که تقریبا همه ی محاسبات
دانشمندان فیزیک با ابزار ریاضی به محاسبات خود می پردازند.
در حقیقت فیزیک علم اندازه گیری است.
[۸/۱۸، ۰:۵۴] +98 939 206 1368 :
این نظریه مانند تمام نظریات علمی دیگر سرشار از حفره ها و سوالات بی جواب است اما بی جواب ماندن سوالات دلیل بر اشتباه بودن اصل آن نیست(هرچند اصل آن نیز میتواند اشتباه باشد)، دلیل بر وجود خدا هم نیست. 4000 سال پیش دلیل روز و شب را نمیدانستند(چرخش زمین) و گمان میشد که خورشید در پهنه آسمان شناور است و روزها از شرق برمی آید و شبها به غرب میرود. همین عدم آگاهی سبب بوجود آمدن خدایانی چون "رع" شد.
[۸/۱۸، ۰:۵۵] استقلال فرهنگی:
اولا لینک مطالب ارسالی شما را که ندادید؛ پیدا کردم!
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%AF
[۸/۱۸، ۰:۵۶] +98 939 206 1368 : بله ویکیپدیای عزیز❤️
[۸/۱۸، ۰:۵۷] +98 939 206 1368 : این لینک رو هم ارسال کردم
http://bigbangpage.com/
[۸/۱۸، ۰:۵۸] استقلال فرهنگی:
ثانیا کی در مورد خدا حرف زده که شما جوش می زنید؟
یک فرضیه ی علمی و پیامد های آن موضوع مناظره است که
اگر صبر و حوصله داشته باشید
مورد بررسی قرار می گیرد.
شما که نباید تعصب داشته باشید؛
خودتان گفتید اگر خلافش ثابت شد
از نظرتان عقب نشینی می کنید.
مگر نگفتید؟
[۸/۱۸، ۱:۰۰] +98 939 206 1368 :
بله، شما میخواید خلافش رو ثابت کنید؟
[۸/۱۸، ۱:۰۷] استقلال فرهنگی:
نه خیر من نمی خواهم خلاف چیزی که هنوز در آزمایشگاه تجربه نشده است نظری بدهم.
شاید درست باشد
و
شاید هم نادرست
علم فیزیک مشاعره نیست که دلبخواهی
بتوان با آن بازی کرد و
تولید جمله و عبارت کرد.
بنابر این در رد و اثبات این نظریه برای هر پژوهشگری فرصت هست که پس از آزمایش با ابزارش به نتیجه برسد.
بحث در اصل نظریه نیست.
بحث در نتیجه گیری شاعرانه و غیر علمی و غیر فیزیکی از آن است.
با فرض پذیرش این نظریه؛
به بحث ادامه بدهیم تا بدانید
که ایراد کجاست.
شاید واقعا راه حلی برای آن یافتید؟
[۸/۱۸، ۱:۱۳] +98 939 206 1368 :
انفجار اتمی اثبات عملی این نظریه است. انفجاری که تشعشعات آن همه چیز را به مواد اولیه اش تبدیل میکنه
[۸/۱۸، ۱:۲۱] استقلال فرهنگی:
باز هم با اینک که پدیده ی بیگ بنگ نه مشاهده شده و نه اندازه گیری؛
با چشم پوشی از ایراداتی که در اثبات آن وجود دارد
به همین شکلی که مورد اقبال یک سری از فیزیکدانان قرار گرفته است؛
می پذیریم تا به
بقیه ی بحث بپردازیم
چرا از ادامه ی بحث طفره می روید؟
نکنه نگران انتهای بحث هستید؟
برای محقق جویای حقیقت
ماجراجویی و کشف حقایق بیشتر که خیلی باید جذاب باشد.
اکنون آماده ی پرسش برای جستجو هستید؟
نیازی به پاسخ فوری نیست.
طرح پرسش امشب
پاسخ به شرط زنده بودن فردا
خوب است؟
[۸/۱۸، ۱:۴۰] استقلال فرهنگی:
ماجرای پسابرجام که شنیده اید نقل محافل سیاسی و اقتصادی است و هیچ ربطی به بحث ما ندارد
اما به همین روش ما هم در بحثمان
یک کلید واژه داریم که
از این پس
در این مناظره
از آن استفاده می کنیم و آن هم
"پسا بیگ بنگ"
است.
در "پسابیگ بنگ"
چی شد که
من و تو پدیدار شدیم؟
پیدایش حیات در پسابیگ بنگ
مهمترین ابهام عالم اندیشه و خیال است.
اگر پیدایش کائنات هستی متکی بر هیچ اراده ی هوشمندی نباشد؛
که با بعضی از علوم دقیقه امروزین بشر سازگاری ندارد!
اگر پیدایش هستی اتفاقی و غیر متکی بر اراده ای هوشمند
باشد
شما هم قادر به چنین رفتار دقیقی در عالم خواهید شد.
آیا توجیهی برای
تصادفی بودن پیدایش هستی
بویژه در پیدایش موجودات زنده
و گل سرسبد آن "انسان"
در پسابیگ بنگ یافته اید؟
برای این پرسش
همه ی دوستان یک پروژه ی مطالعاتی 24 ساعته تعریف کنند
ببینند؛
امکان تصادفی بودن پیدایش عالم وجود دارد یا نه؟
استقلال فرهنگی مناظره با 1368 را
در ادامه ی این پرسش
پی می گیرد.
اما نه امشب که دوشنبه 2 بعد از ظهر یا ساعت 21
البته به شرط
آمادگی 1368
قبول است؟؟
[۸/۱۸، ۱:۴۳] +98 936 637 3876 :
"اگر پیدایش کائنات هستی متکی بر هیچ اراده ی هوشمندی نباشد؛
که با بعضی از علوم دقیقه امروزین بشر سازگاری ندارد!"
توضیحِ بیشتر لطفاً
[۸/۱۸، ۱:۴۴] استقلال فرهنگی:
شما علوم دقیقه را چی می دانید؟
[۸/۱۸، ۱:۴۶] +98 936 637 3876 : شما تعریف کنید
[۸/۱۸، ۱:۴۹] +98 939 206 1368 : موافقم، فردا ساعت 23
[۸/۱۸، ۱:۵۴] استقلال فرهنگی:
تعریف نمی کنم نام می برم
ریاضی یکی از دقیق ترین دانش های بشری است.
که بسیاری از علوم تجربی متکی به آن است
اما خودش علم مادر است
و بر هیچ علمی تکیه ندارد.
در ادامه ی مناظره
با بخشی از علم ریاضی
به بررسی نظریه پیدایش تصادفی هستی می پردازیم.
و البته اینبار دقیق تر از بررسی بیگ بنگ
چرا که همه ی دوستان مرحله به مرحله
با ابزار آزمایشی
فرضیه ی پیدایش تصادفی جهان هستی را
به چالش می کشیم.
از اینکه موافق ادامه ی این مناظره ی علمی و پر هیجان هستید؛ ممنونم.
[۸/۱۸، ۲:۲۰] استقلال فرهنگی:
فرصتی برای مطالعه آنلاین پیرامون بیگ بنگ با لینک های زیر
همه چیز در مورد بیگ بنگ
http://afarineshdaily.ir/afarinesh/News.aspx?NID=150584
http://020.ir/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%81%D8%B6%D8%A7/%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%DA%AF-%D8%A8%D9%86%DA%AF-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F
فیزیک پاسخگوی همه پرسش های بشری نیست
جام جم آنلاین: استفان هاوکینگ، فیزیکدان مشهور انگلیسی در کتاب پرفروش «سرگذشت زمان» که سال 1988 منتشر کرده بود نقش خالق در ایجاد کهکشانها را صریحا رد نکرده بود، اما سال 2008 در کتاب خود با عنوان «طرح بزرگ» مدعی شد که نظریه انفجار بزرگ نهتنها به خواست خدا نیست، بلکه نتیجه اجتنابناپذیری از قوانین فیزیک است.
وی اخیرا هم در یک همایش به ارائه دیدگاه خود درباره فلسفه و علوم پرداخت و گفت: باید توجه داشت که فلسفه مرده است و نتوانسته مانند علوم مدرن بهویژه فیزیک پیشرفت کند. تنها دانشمندان علوم هستند که توان پاسخگویی به سوالات انسان را دارند.
بر این اساس در گفتوگو با دکتر مهدی گلشنی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی اظهارات وی بررسی شد.
گلشنی دارای دکترای فیزیک از دانشگاه برکلی، استاد دانشگاه صنعتی شریف، عضو آکادمی علوم جهان اسلام، عضو انجمن اروپایی علم و الهیات......
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%AF
http://www.porseshkadeh.com/Question/33435/%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1
[۸/۱۸، ۲:۲۱] +98 937 619 0589 : 👏🏻👏🏻
[۸/۱۸، ۱۶:۵۱] استقلال فرهنگی: اصلاح یک آدرس
فیزیک پاسخگوی همه پرسش های بشری نیست
جام جم آنلاین:
استفان هاوکینگ، فیزیکدان مشهور انگلیسی در کتاب پرفروش «سرگذشت زمان» که سال 1988 منتشر کرده بود نقش خالق در ایجاد کهکشانها را صریحا رد نکرده بود، اما سال 2008 در کتاب خود با عنوان «طرح بزرگ» مدعی شد که نظریه انفجار بزرگ نهتنها به خواست خدا نیست، بلکه نتیجه اجتنابناپذیری از قوانین فیزیک است.
وی اخیرا هم در یک همایش به ارائه دیدگاه خود درباره فلسفه و علوم پرداخت و گفت: باید توجه داشت که فلسفه مرده است و نتوانسته مانند علوم مدرن بهویژه فیزیک پیشرفت کند. تنها دانشمندان علوم هستند که توان پاسخگویی به سوالات انسان را دارند.
بر این اساس در گفتوگو با دکتر مهدی گلشنی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی اظهارات وی بررسی شد.
گلشنی دارای دکترای فیزیک از دانشگاه برکلی،
استاد دانشگاه صنعتی شریف،
عضو آکادمی علوم جهان اسلام،
عضو انجمن اروپایی علم و الهیات،
عضو انجمن استادان فیزیک آمریکا،
عضو مرکز الهیات و علوم طبیعی برکلی
و عضو موسس انجمن بینالمللی علم و دین کمبریج است
که
بیش از 15سال رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
هاوکینگ در سال 1988 در کتاب «سرگذشت زمان» نقش خالق در ایجاد کهکشانها را رد نکرده بود، اما در سال 2010 با نوشتن کتاب «طرح بزرگ» مدعی شده که نظریه انفجار بزرگ نهتنها به خواست خدا نیست بلکه نتیجه اجتنابناپذیری از قوانین فیزیک است، به نظر شما این تحول در نظر او نتیجه چه عواملی است؟
قبل از اینکه به سوال شما پاسخ دهم، لازم است مقدمهای را بیان کنم؛ مسألهای که هاوکینگ مطرح کرده است امر مهمی را در ذهن ما تداعی میکند و آن وضعیتی است که در رسانههای جهان حاکم است. شخصی که به هر دلیلی مشهور شده است، حرفی که میزند به عنوان حرف آخر و نهایی تلقی میشود و بدون اینکه تجزیه و تحلیل شود انعکاس گستردهای پیدا میکند. مقداری عوامزدگی بر رسانههای جهانی حاکم است. در غرب هم رسانهها از این گونه موضوعات استفاده تبلیغاتی میکنند، برای اینکه کار و فعالیت خود را گرم نگه دارند.
ادامه این مصاحبه در.......
http://www1.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100845113003
این لینک فرصتی برای مطالعه آنلاین پیرامون بیگ بنگ در اختیار شماست
[۸/۱۸، ۲۱:۳۹] استقلال فرهنگی: سلام بر اعضای محترم گروه تفکر و فلسفه
لطفا برای آمادگی و مشارکت در بخش دوم مناظره ی بین استقلال فرهنگی و 1368 حتما یک مروری بر آنچه گذشته است؛ داشته باشید
که در مطالعه بخش دوم
بتوانید منصفانه در میانه ی گفتگو ی طرفین مناظره؛
به قضاوت بنشینید
سپاس
---------------
شروع مناظره به بهانه ی بیگ بنگ
در نقد پیدایش تصادفی جهان - قسمت دوم
-----------
-------
-----
-
-
وبسایت استقلال فرهنگی, [19.11.15 02:12]
سلام فرهیختگان ارجمند
این گروه را برای پیگیری مناظره با آتئیست های خداناباو و مادی گرا ایجاد کرده ایم.
حد اقل فایده ی آن اطلاع شما
از طرز فکر
و نحوه ی ارائه ی
این گروه است
که خود به کافر بودن اعتقادی خود اعتراف دارند
و برای خود استدلالهایی دارند که
نمونه ای از آن را به زودی در اینجا تقدیمتان می کنیم.
بحث در اینجا فقهی و احکامی نیستو
فکری و اعتقادی
از جنس کلامی و فلسفی
و تاریخ ادیان است.
بردباری و عدم توهین به همدیگه
باعث استرار حضور و شناخت این نحله ی فکری است که
در حال تبلیغ و عضو گیری هستند.
وبسایت استقلال فرهنگی, [20.11.15 22:53]
بهانه های مناظره را ببینید:
[۸/۱۷، ۲۳:۰۶] استقلال فرهنگی:
آخرین پیام 1368 که زمینه ساز یک مناظره شد؛ تقدیم اعضای گروه می شود
- استیفن هاوکینگ ،طرح بزرگ (The Grand Design) -
وقتی مردم از من این پرسش را میکنند که آیا جهان آفریده خداست ؟
من به آنها می گویم این سوال به خودی خود بی معناست !
زمان قبل از بیگ بنگ وجود نداشت. برای همین زمانی برای خدا وجود نداشت تا جهان را بسازد. این مانند این است که دستورالعمل های گوشه های زمین را از شما بخواهند، زمین یک کره است. بنابراین دنبال کردن آن یک کار بیهوده است !
ما آزادیم هر آنچه را که می خواهیم باور کنیم و به نظر من این ساده ترین توضیح است :
در اینجا خدایی نیست و هیچکس جهان را نساخته و هیچکس سرنوشت ما را هدایت نمی کند، این مسئله مرا به درکی عمیق می برد ،قطعا بهشت و زندگی ، پس از مرگی وجود ندارد، ما باید از همین یک زندگی مان در طرح بزرگ جهان قدردانی کنیم و من برای این بسیار سپاسگذارم ..
- استیفن هاوکینگ ،طرح بزرگ (The Grand Design) -
پ ن :خداپرستان برهان جنبش یا برهان علت و معلول را بیان می کنند که بیخدایان آنها را با بیان سفسطه بودنشان اثبات میکنند !
این دو برهان به دست فلاسفه دینی خود به نام برهان های فاسد ( برهان هایی که نارسا هستند) ،بنابراین در پاسخ به این دسته از پرسشها باید نخست پرونده علت و معلول را خوب درک کنیم ! پیوند علیت میگوید "هر معلولی علتی دارد"و این پیوند معمولاً با اینکه هر چیزی علتی دارد اشتباه گرفته میشود، آیا هر چیزی معلول است؟ این که هر معلولی علتی دارد بسیار روشن است مثل اینکه بگوییم هر مضروبی ضاربی دارد، ولی آیا هر چیزی معلول است؟
بنابراین خداباوران خداوند را بعنوان چیزی که معلول است نمیپذیرند و خداوند را علت العلل ( چیزی که به وجود نمی آید بلکه خود تنها پدید آورنده است) مینامند، در آشکار کردن و بازنمودن گسترده تر برهان علیت معمولا گفته میشود، معلول چیزی است که وجود نداشته باشد و آغاز به وجود کرده باشد، بنابراین این برهان را میتوان بدین سان چکیده و فشرده کرد که:
* هر چیز که به وجود بیاید علتی دارد ( پس معلول یعنی چیزی که آغاز به وجود داشتن بکند)
* کائنات آغاز به وجود داشتن کرده است ( بیگ بنگ آغاز کائنات است)
* کائنات معلول است، پس علتی دارد، علت کائنات خدا است !
و اگر چنانچه شما بپرسید علت خدا چیست؟ خواهند گفت خداوند معلول نیست که بخواهد علت داشته باشد، خداوند علت العلل است. چون آغاز به وجود داشتن نکرده، از ابتدا تا بیکران بوده و هرگز زمان برای خدا معنی ندارد ..
زمانی از بیخدایان پرسش میشود که اگر خدا وجود ندارد، پس جهان و انسان را چه کسی، آفریده است، بجای اینکه به بررسی مسائل علمی بپردازند، ابتدا باید این پیامد را از دید فلسفی بررسی کنند و پاسخ دهند. یک بیخدا نباید لزوماً یک مهندس طراحی موشک یا یک فیزیکدان و یا یک بیولوژیست حرفه ای باشد، و یا شما برای اینکه اثبات کنید خدا وجود دارد نباید تنها بدانید کائنات چگونه بوجود آمده است و یا زندگی چگونه بوجود آمده است، البته این گفته درباره خدا بصورت بسیار کلی و گسترده است، خدا چیست؟!
به همین سبک باید از کسانی که میپرسند علت بیگ بنگ چیست، پرسید، چرا به این اندیشه میکنند که بیگ بنگ معلول است؟ میپرسند آن ذره ابتدایی بیگ بنگ را چه کسی در آنجا جای داده است؟! از این افراد باید پرسید، از کجا میدانید که کسی آن ذره را آنجا قرار داده است؟ که از ما میخواهید نام آن را بیان کنیم؟
در کدام پیامد و پرونده فیزیکی تا با به اکنون دیده اید که پاسخ یک پرسش به یک "فرد" برگردد که علت بیگ بنگ بخواهد به یک " فرد " برگردد؟ این پرسش مانند این است که بپرسیم، علت نوری که پس از برخورد با یک آینه برگشت میکند "چیست "؟ کسانیکه پاسخ این پرسش که علت بیگ بنگ چیست را با واژه " خدا " پاسخ میدهند درست کار همانند را انجام میدهند !
این که پیش از بیگ بنگ چه چیزی رخ داده است و پیش از بیگ بنگ چه بوده است، از دیدگاه فیزیکی حرف درستی نیست ، بیگ بنگ از دید فیزیکی علتیست که شوند به وجود آمدن زمان میشود، یا به گفته ای زمان و فضا بر پایه تعاریف فیزیکی از دید بیگ بنگ آغاز می شود. گفته " پیش از بیگ بنگ " از دید فیزیکی بی معنی است ..
اگر گمان را بر نادانی بگذاریم، یعنی گمان کنیم که از پایه نمیدانیم دلیل بیگ بنگ و یا تکامل چیست، باز هم دلیل نمیشود که نادانی را با پاسخ غیر خردمندانه پاسخ گوییم، ما در صورتی که این گمان را بپذیریم، نمیدانیم که دلیل این برآمدهای علمی چیست !
درواقع عدمی که در فضای خلاء وجود دارد،در واقع از آشفتگی های زیراتمی فضازمان در فواصل بسیار بسیار کوچکی که با مقیاس پلانک سنجیده می شود ،تشکیل یافته است همون فاصله ای که در آن ، گرانش کوانتومی بر ساختار فضازمان حاکمه در این مقیاس اصل عدم قطعیت هایزنبرگ اجازه می دهد که انرژی به مدت کوتاهی به ذرات و پادذرات تبدیل شود ، یعنی پیدایش "چیزی" از "خلاء کوانتومی" یا "هیچ کلا پیدایش از خلع مطلق یا صفر ،پس در مقیاس کلی جهان در نگر علمی نیازی به آفریننده ندارد ...
در گفتگو با 1368
از راه نقد علمی و عقلی
باید استفاده کرد
نتایجی که از بیگ بنگ به هاوکینگ در پیام فوق نسبت داده شده است
باعث مناظره شده است
بردباری
و بحث عقلی و منطقی
و
حتی الامکان بدون استفاده از حدیث و قرآن
مناسب ترین روش فعالیت در آن گروه است.
ضمنا 1368 هم عضو این گروه است.
خود را آتئیست(خداناباود) معرفی می کند
از بیگ بنگ(انفجار بزرگ) در پیام ارسالی فوق
نتایجی گرفته است که
به نظر می رسد غیر منطقی و غیر عقلانی است.
1368 از بینگ بنگ تصادفی بودن جهان هستی را نتیجه می گیرد.
ضمنا در پیامی دیگر نیز فرگشت یا نظریه تکاملی داروین را بهانه ی بحث انکار خدا می کند.
برای شروع این پیام را داشته باشید تا گزارشی از ما وقع مناظره بعدا تقدیمتان شود.
در گفتگو با 1368
از روش نقد علمی و عقلی
باید استفاده کرد
نتایجی که از بیگ بنگ به هاوکینگ در پیام فوق نسبت داده شده است
باعث مناظره شده است
بردباری
و بحث عقلی و منطقی
و
حتی الامکان بدون استفاده از حدیث و قرآن
مناسب ترین روش فعالیت در این بحث است
ضمنا 1368 هم عضو این گروه است.
خود را آتئیست(خداناباور) معرفی می کند
از بیگ بنگ(انفجار بزرگ) در پیام ارسالی فوق
نتایجی گرفته است که
به نظر می رسد غیر منطقی و غیر عقلانی است.
1368 از بینگ بنگ تصادفی بودن جهان هستی را نتیجه می گیرد.
ضمنا در پیامی دیگر نیز فرگشت یا نظریه تکاملی داروین را بهانه ی انکار خدا می کند.
برای شروع این پیام را داشته باشید تا گزارشی از ما وقع مناظره بعدا تقدیمتان شود.
درود بر فرهیختگان ارجمند میهمان گروه تفکر و فلسفه
از این که تا کنون تحمل کرده و گروه را ترک نکرده اید متشکرم.
یکی دو روزی که گروه تشکیل شده است
عملا فرصتی بوده است برای
مطالعه ی فلسفه ی تشکیل این گروه
از اینجا گزارشی مختصر از
مناظره ی استقلال فرهنگی با طرفداران اندیشه ی خدا ناباوری تقدیم شما می شود.
این مناظره در واتساپ بین
استقلال فرهنگی
و
1368(آتئیست)
صورت گرفته است.
بنابر این متن زیر را که ارسال می کنیم
متن محتوای مناظره ی طرفین این اندیشه است.
وبسایت استقلال فرهنگی, [22.11.15 23:50]
"فیزیک پاسخگوی همه پرسش های بشری نیست"
گفتگو با یک فیزیکدان در مورد بیگ بنگ
گفتگو
با دکتر مهدی گلشنی ، درباره اظهارات الحادی اخیر استفان هاوکینگ فیزیکدان مشهور انگلیسی
فیزیک پاسخگوی همه پرسش های بشری نیست
جام جم آنلاین:
استفان هاوکینگ، فیزیکدان مشهور انگلیسی در کتاب پرفروش «سرگذشت زمان» که سال 1988 منتشر کرده بود نقش خالق در ایجاد کهکشانها را صریحا رد نکرده بود، اما سال 2008 در کتاب خود با عنوان «طرح بزرگ» مدعی شد که نظریه انفجار بزرگ نهتنها به خواست خدا نیست، بلکه نتیجه اجتنابناپذیری از قوانین فیزیک است.
وی اخیرا هم در یک همایش به ارائه دیدگاه خود درباره فلسفه و علوم پرداخت و گفت: باید توجه داشت که فلسفه مرده است و نتوانسته مانند علوم مدرن بهویژه فیزیک پیشرفت کند. تنها دانشمندان علوم هستند که توان پاسخگویی به سوالات انسان را دارند.
بر این اساس در گفتوگو با دکتر مهدی گلشنی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی اظهارات وی بررسی شد.
گلشنی دارای دکترای فیزیک از دانشگاه برکلی،
استاد دانشگاه صنعتی شریف،
عضو آکادمی علوم جهان اسلام،
عضو انجمن اروپایی علم و الهیات،
عضو انجمن استادان فیزیک آمریکا،
عضو مرکز الهیات و علوم طبیعی برکلی
و عضو موسس انجمن بینالمللی علم و دین کمبریج است
که
بیش از 15سال رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
هاوکینگ در سال 1988 در کتاب «سرگذشت زمان» نقش خالق در ایجاد کهکشانها را رد نکرده بود، اما در سال 2010 با نوشتن کتاب «طرح بزرگ» مدعی شده که نظریه انفجار بزرگ نهتنها به خواست خدا نیست بلکه نتیجه اجتنابناپذیری از قوانین فیزیک است، به نظر شما این تحول در نظر او نتیجه چه عواملی است؟
قبل از اینکه به سوال شما پاسخ دهم، لازم است مقدمهای را بیان کنم؛ مسألهای که هاوکینگ مطرح کرده است امر مهمی را در ذهن ما تداعی میکند و آن وضعیتی است که در رسانههای جهان حاکم است. شخصی که به هر دلیلی مشهور شده است، حرفی که میزند به عنوان حرف آخر و نهایی تلقی میشود و بدون اینکه تجزیه و تحلیل شود انعکاس گستردهای پیدا میکند. مقداری عوامزدگی بر رسانههای جهانی حاکم است. در غرب هم رسانهها از این گونه موضوعات استفاده تبلیغاتی میکنند، برای اینکه کار و فعالیت خود را گرم نگه دارند.
هاوکینگ در سال 1969 به اتفاق «پن رز» و «جورج الیس» قضایایی را در مورد نسبیت عام اثبات کردند که به عنوان قضایای تَکینگی معروف شد؛ این قضایا حاکی از این هستند که تحت چه شرایطی گرانش منجر به نقاط تکینه (استثنایی) میشود. در سال 1980 کرسی نیوتن در دانشگاه کمبریج را به هاوکینگ دادند. در آن زمان ایشان یک سخنرانی تاریخی تحت عنوان «آیا انتهای فیزیک در منظر دید ماست؟» انجام داد و جواب او این بود که بله! ما داریم انتهای فیزیک را میبینیم و داریم به تئوری همه چیز میرسیم. در آن زمان نظریه ابر گرانش (8 N) معروف شده بود و هاوکینگ فکر میکرد که این تئوری همه چیز است. او کتاب «سرگذشت زمان» را چند سال بعد از این دوران نوشت و برخلاف تلقی بعضی و خود شما این کتاب هم در مقام نفی خداست، ولی در آنجا او با صراحت کنونی این عقیده را بیان نمیکند. او میخواهد بگوید اگر وضعیت قضایا این گونه است، در این صورت آیا جایی برای نقش خداوند باقی میماند که انجام دهد، یعنی او میخواهد بگوید جهان به خدا بینیاز است. در این کتاب او نمیگوید که خداوند نیست بلکه میگوید که جهان بی نیاز از خداوند است. او صریحا این جمله را بیان میکند که «دراین صورت... دیگر کاری برای خداوند باقی مانده است که انجام دهد؟!»
زمانی که هاوکینگ این حرف را مطرح کرد، داشت پیشبینی میکرد که تئوری همه چیز در منظر ما و در حال ظهور است و همه چیز را توضیح خواهد داد. او میگفت تا سال 2000 به احتمال 50 درصد تئوری همه چیز را خواهیم داشت؛ او این ادعاها را در سال 1980 در سخنرانی خود به مناسبت أخذ کرسی نیوتن در کمبریج بیان کرده بود، اما وقتی در سالهای 97 و 98 از او پرسیده شد که آیا هنوز معتقد هستید که ما به تئوری همه چیز نزدیک هستیم، گفت: بله! هنوز این حرف را میزنم ولی این ادعا را از این زمان حساب کنید، یعنی در سال 1997 که عملا 17 سال از ادعای اول او میگذشت و هنوز هم خبری از تحقق ادعای او نبود باز ادعای خود را تکرار کرد و گفت این حرف من را از این زمان در نظر بگیرید. ایشان همچنین در یک سخنرانی تاریخی که در سال 2002 به مناسبت صدمین سال تولد «دیراک» ـ یکی از بزرگترین فیزیکدانان قرن بیستم ـ تحت عنوان «قضیه گودل و پایان فیزیک» در دانشگاه کمبریج ایراد کرد، گفت «عدهای از مردم نومید میشوند اگر هیچ نظریه نهایی در کار نباشد که بتوان آن را به صورت تعدادی محدود اصول بیان کرد، من هم به این گروه متعلق بودم، اما نظریه M این را تغییر داده است. اکنون خوشحال هستم که کاوش ما برای شناخت هرگز به پایان نخواهد رسید و ما همواره با چالش نظریههای جدید روبهرو خواهیم بود... قضیه گودل تضمین کرد که همواره کار برای ریاضیدانان باقی میماند و من فکر میکنم که نظریه M همین کار را برای فیزیکدانان بکند. (ذکر این نکته ضروری است که در آن موقع از قضیه گودل حدود 70 سال میگذشت، ولی ایشان قبلا از آن اطلاعی نداشت). کسی که در سال 2002 اذعان میکند که هرگز به پایان ریاضیات و فیزیک نمیرسیم؛ یک مرتبه در سال 2008 با نوشتن کتاب «طرح بزرگ» ادعا میکند که ما به پایان فیزیک رسیدهایم و نظریه M به ما میگوید که نیازی به خدا نیست.
قضیه گودل بیانگر چیست؟
محتوای قضیه گودل به زبان ساده این است که اگر با مجموعهای از اصول ریاضی شروع کنیم، همواره گزارههایی وجود خواهد داشت که صدق و کذب آنها را نمیتوان بر اساس آن اصول تعیین کرد. پس ریاضی و فیزیک ریاضی هرگز به پایان نمیرسند. پس هیچ وقت به نظریه همه چیز نخواهیم رسید. بسیاری از فیزیکدانان که قبلا فکر میکردند که یک نظریه همه چیز خواهیم داشت وقتی به این قضیه، که «گودل» ـ منطقدان و ریاضیدان مجارستانی ـ در منطق ریاضی ثابت کرده بود، توجه کردند، از نظرشان عدول کردند و بر این شدند که ما همواره مشغول خواهیم بود و فیزیک را هیچ وقت پایانی نخواهد بود.
سوال اول بنده از ایشان این است که شما که در سال 2002 گفته بودید ما هیچ وقت به انتهای فیزیک نمیرسیم، با توجه به اینکه قضیه گودل در این مدت باطل نشده است شما بر چه اساسی ادعا میکنید که جایی در فیزیک برای خدا وجود ندارد؟! مگر نظریه M همه چیز را توضیح داده است؟! اصلا چنین نیست.
لازم است برای خوانندگان ما توضیح دهید که نظریه M چیست؟
قبلا میگفتند مواد از ذرات تشکیل شدهاند، اما نظریه ذرات به اشکالاتی برخورد کرد؛ مثلا وقتی برای بعضی کمیات محاسبات را انجام میدادند به بینهایت برخورد میکردند. در جهت رفع این اشکالات، نظریه ریسمان مطرح شد که براساس آن موجودات اولیه را موجودات یک بعدی ریسمان مانند تصور میکردند و در توسعه آن نظریه غشاء مطرح شد. M اشاره به Membrane یعنی غشا است یعنی اشیای اولیهای که همه چیز از آنها درست شده غشاءگونه هستند. این نظریه عالم را چهاربعدی نمیداند بلکه عالم را یازده بعدی میداند که 7 بعد آن فشرده شده است و ما نمیتوانیم آن ابعاد را در وضعیت فعلی رویت کنیم. این فشرده شدن به طرق مختلف میتواند انجام شود و در واقع نظریه M در وضعیت فعلی بیش از 10 به توان پانصد جواب دارد. اکنون این سوال مطرح میشود که کدامیک از این جوابها به جهان ما مربوط میشود؟ اینها میگویند که 10 به توان 500 جهان وجود دارد و در هر کدام از این جهانها قوانین و اعداد بنیادی متفاوتی حاکم است و جهان ما یک جهان از این جهانهاست. من نمیخواهم بگویم که لزوما تعدد جهانها در کار نیست و حتی در بعضی روایات اسلامی نیز به تعدد جهانها اشاره شده است، اما استدلالی که پیروان نظریه M برای این جهانها میکنند روی مبنای محکمی قرار ندارد. آنها برای اینکه از ملزوماتی نظیر خداباوری پرهیز کنند به سراغ نظریه چندجهانی میروند. نظریه M که اول مطرح شده بود نظریه چند جهانی نبود، بلکه برای این بود که نظریهای داشته باشیم که جهان بزرگ ما را توضیح دهد بعد دیدند که این نظریه یک جواب ندارد بلکه 10 به توان 500 جواب دارد، واگر فقط یکی از اینها تحقق پیدا کرده باشد باید عاملی در کار باشد، اما از نظر اینها در صورت تعدد جهانها نیازی به عامل خارجی نیست.
به نظر شما راه علمی برخورد با او چیست، به عبارت دیگر شما در پاسخ به او از چه روشی استفاده میکنید؟
هاوکینگ در این کتاب «طرح بزرگ» چهار شرط برای یک نظریه موفق بر میشمارد؛ از جمله این شروط این است که نظریه زیبا و ظریف باشد، با تمام اطلاعات موجودتوافق داشته باشد و پیشبینیهای جالبی برای آینده داشته باشد که در آینده قابل دسترس و قابل تحقیق باشد. اکثریت شرایطی که هاوکینگ در این کتاب برای یک نظریه موفق مطرح میکند در مورد نظریه M صادق نیست؛ اولا بسیاری از افرادی که به اعتقاد عموم حداقل همسطح هاوکینگ هستند و به نظرمن حتی عمیقتر از او هستند، مانند «پنرز- Penrose»، ادعا میکنند که نظریه M، اصلا نظریه نیست بلکه مجموعهای از ایدهها و بصیرتهاست. این نظریه هیچ پیشبینی قابل تطبیق با تجربه در آینده قابل پیشبینی ندارد. مثلا اگر بخواهیم پیشبینیهای این نظریه را تأیید کنیم نیاز به شتابدهندههایی وجود دارد که محیط آنها 1000 سال نوری است، در صورتی که محیط کل منظومه شمسی یک سال نوری است و بزرگترین شتابدهندهای که افتخار علم فیزیک امروز است و در شهر ژنو ساخته شده – آزمایشگاه سرن- کلا 27 کیلومتر است. پس امکان عملی ساختن شتابدهندههایی که پیشبینیهای این نظریه را بتوانند به تحقق برسانند و تأیید کنند، وجود ندارد. بنابراین چرا هاوکینگ براساس نظریهای که هیچ چیز آن تأیید نشده با قاطعیت در مورد وجود خدا صحبت میکند؟!، دلیلش این است که ایشان واقعا به ملزومات حرفهای خود پایبند نیست.
یکی از مواردی که او اخیرا مطرح کرده این است که فلسفه نتوانسته به مانند سایر علوم مدرن رشد کند و از این رو فلسفه مرده است. نظر شما در این ارتباط چیست؟
ایشان دارد فلسفه را طرد میکند و میگوید فلسفه مرده است از طرف دیگر صریحا میگوید که یک پوزیتیویست است و بدون اینکه اطلاع کافی داشته باشد، پوزیتیویسم را به پوپر نسبت میدهد که حاکی از کم اطلاعی وی از فلسفه و فلسفه علم است. او میگوید یک پوزیتیویست است، در حالی که پوزیتیویسم یک مکتب مهم فلسفی است که در فلسفه مرده است، البته آثار آن هنوز در فیزیک باقی است، گرچه بسیاری از فیزیکدانان طراز اول دیگر به پوزیتیویسم معتقد نیستند و آن را کنار گذاشتهاند، ولی تکیهگاه هاوکینگ پوزیتیویسم است؛ پس او چگونه میگوید فلسفه مرده است، در حالی که به نحلهای از آن تعلق دارد. ایشان دارد نوعی فلسفه را به کار میگیرد تا نوعی دیگر از فلسفه را نفی کند.
باید به او گفت اگر شما پیرو مکتب پوزیتیویسم هستید که معتقد به امور ورای حسی نیست و معتقد است که ما همه چیز را از تجربه به دست میآوریم و علممان مبتنی بر حس و دادههای حسی است، در این صورت چگونه نظریهای را که هیچ تأیید تجربی ندارد، مبنای صدور احکام عام قرار میدهید؟ بنابراین ایشان اصلا متوجه نیست که دارد چه میگوید. منتها مایه تعجب این است که ایشان براساس نظریهای که همه چیز آن مورد سوال است یک ادعای بسیار بزرگ را مطرح میکند و رسانهها در سطح جهان این چنین وسیع آن را انعکاس میدهند اما اگر کسی حرف درست مهم ولی غیرجنجالی بزند اصلا انعکاس نمییابد.
من میتوانم اقوال بعضی از دانشمندان بزرگ معاصر را در مورد نظریه M ذکر کنم که اصلا آن را نظریه نمیدانند، بلکه یک امر رویایی میدانند که قابل تحقیق و تأیید نیست. بعضی آن را مجموعهای از افکار زیبا میدانند. خوشبختانه بعضی از بزرگان خود این نظریه نیز بسیار محتاطانه سخن گفتهاند. «ویتن» که خود از بنیانگذاران نظریه M و از افراد مورد تأیید هاوکینگ است، میگوید: « نظریه ریسمان به صورت تکهتکه، طی دورانی که تقریبا چهار دهه طول کشید، کشف شد، بدون آن که کسی واقعا بفهمد در پسِ آن چه قرار دارد. در نتیجه هر جزئی که برملا میشود، باعث شگفتی میگردد. ما هنوز نمیدانیم تمامی این ایدهها از کجا میآیند، یا به چه منتهی میشوند.» همین طور «بریان گرین»، یکی دیگر از فعالان نظریه ریسمان، میگوید: «فرمولبندی فعلی نظریه ریسمان هنوز فاقد آن نوع اصل بنیادی است که در مرکز سایر پیشرفتها میبینیم.» پس هاوکینگ براساس نظریهای که هنوز اصول آن مشخص نیست، دارد راجع به ابتدای عالم سخن میگوید! این ناشی از غرور بیاندازه است. متاسفانه ایشان از وقایعی که در فیزیک و اخترفیزیک در طول قرن اخیر اتفاق افتاده عبرت نگرفته است، اگر کسی دیده عبرتبین داشت، از بلاهایی که به سر نظریههای فیزیکی در قرن بیستم آمد، عبرت میگرفت و با احتیاط صحبت میکرد، و حداقل میگفت که نمیداند! نه اینکه صریحا بر اساس نظریهای که درست بودن آن مورد تردید است، این سخنان را به زبان بیاورد. هاوکینگ میگوید: طبق نظریه M ما با یک جهان سر و کار نداریم؛ بلکه با بیشمار جهان سر و کار داریم. زمانی به دنبال این بودیم که یک قانون و نظریه واحد پیدا کنیم که خودسازگار باشد و کل جهان را توضیح دهد، اما دیگر به دنبال نظریه واحد نیستیم. حال بر این اعتقاد هستیم که همه چیز امکانپذیر است و هر قانونی که مطرح شود بالاخره در جهانی حاکم است. این سخنان ادعاهای بزرگی است و عجیب است که این طور به سادگی در رسانهها مطرح میشود و علمی تلقی میشود.
آیا مبانی فلسفه اسلامی وغربی توانایی پاسخ و رد مواضع هاوکینگ را دارند ؟
اصلا نیازی نیست که بر مبنای فلسفه اسلامی و غربی بخواهیم با هاوکینگ که ادعا میکند فلسفه را قبول ندارد، بحث کنیم میتوان براساس فیزیک خودش با او بحث کرد؛ مگر او برای یک نظریه موفق چهار شرط نگذاشت؟ کدام یک از این شروط (منهای شرط اول مربوط به ظرافت و زیبایی) در نظریه M وجود دارد یا به تحقق پیوسته است؟! به این خاطر است که حتی بعضی از فیزیکدانان بزرگی که خداباور به مفهوم معمولی آن نیستند نیزمیگویند هاوکینگ حق ندارد این گونه مطالب ظنی را به عنوان مسلمات علم به جهان عرضه بدارد. هاوکینگ میگوید که خود قوانین فیزیک کافی است که جهان به وجود بیاید. باید در پاسخ او پرسید که خود قوانین فیزیک از کجا به وجود آمدند؟ هاوکینگ در واقع به قوانین فیزیک یک منزلت ابدی میدهد و آنها را تغییرناپذیر و متعال میپندارد و به آنها سرشت خدایی میدهد. او دارد یک چیز زوالناپذیر و لایتغیر را تحت عنوان قوانین جهان مطرح میکند.
برای اینکه جهانهای متعددی که ایشان پیشبینی میکند به وجود بیایند زمینههایی لازم است (فضا، زمان، میدانها و...). این زمینهها از کجا آمد؟ ایشان عامل را با قانون اشتباه میگیرد. شما یک ماشین دارید. فیزیک برای شما توضیح میدهد که اساس کار این ماشین چیست؟، ولی این ماشین احتیاج به راننده و سوخت دارد. قانون و مکانیسم با عامل و علت فرق دارد. هاوکینگ دارد همه اینها را مغشوش میکند. خود قانون چگونه میتواند جهان را خلق کند؟ به علاوه همانطور که گفتیم هاوکینگ دارد به این قوانین منزلت ابدی و زوالناپذیر میدهد. اینجاست که «پاول دیویس» میگوید: هاوکینگ از خدای متعال پرهیز میکند و به جای او، امر متعال دیگری را قرار میدهد.
شما در ابتدای صحبتهای خود انتقادی به فضای رسانهها داشتید که این گونه مسائل را برجسته میکنند، در این باره بیشتر توضیح میدهید؟
گلشنی:نمیدانم هاوکینگ در چه عالمی زندگی میکند؟ آیا او نمیبیند که هیچ کدام از نظریههای فعلی خالی از چالش نیست؟ اکنون بشر تنها حدود 5 درصد از ماده عالم را میشناسد، پس چگونه میتوانیم راجع به کل عالم قضاوت کنیم و بگوییم که همه عالم را کشف کردهایم؟
مشکلی که وجود دارد این است که وقتی که یک ملحد در گوشهای از دنیا سخنی میگوید، گفتههای او در محیط و جامعه ما خیلی زود انعکاس پیدا میکند و همه جوانها کنجکاو میشوند که او چه گفته است، ولی وقتی خلاف این امر اتفاق میافتد در رسانههای ما اصلا منعکس نمیشود. سارتر ـ فیلسوف معروف فرانسوی ـ که عمری خدا را انکار کرد، در آخر عمر خود مصاحبهای با یک خبرنگار کمونیست انجام داد که در یک مجله آمریکایی منتشر شد. در آن مصاحبه او از گفتههای خود اظهار ندامت کرد و صریحا گفت که به خدا معتقد است. افرادی که طرفدارش بودند در تشییع جنازه او شرکت کردند ولی بعد گفتند که او آبروی آنها را برد. چرا واقعهای به این مهمی انعکاسی در مطبوعات ما نداشت؟! چند سال پیش آنتونی فلو ـ فیلسوف معروف غربی ـ که همواره به عنوان یک ملحد تمام عیار بر ضد خداباوری در سراسر جهان مناظره میکرد نظر خود را تغییر داد و گفت خداباور شده است. در آن زمان جز انعکاس مختصر و ضعیفی چیزی از این خبر در رسانههای خودمان مشاهده نکردم، در حالی که تحول مهمی اتفاق افتاده بود. به نظرمن رسانهها قبل از اینکه این گونه اخبار را منعکس کنند خوب است قدری مشورت با اهل علم بکنند تا آن را به صورت کامل منعکس کنند و طرف دیگر قضیه را نیز منعکس کنند.
بسیاری از مشاهیر در مورد کتاب «طرح بزرگ» هاوکینگ اظهار نظر کردند، اما این اظهارنظرها در رسانههای ما منعکس نشد. مهمترین این منتقدان «پن رز» بود که صریحا در فایننشیال تایمز اظهار نظر کرد که: اصلا این کتاب خطرناکی است، چون این کتاب مدعی اثبات چیزی است که به هیچ وجه از عهده اثبات آن بر نمیآید. آن مدعی این است که دارد خدا را نفی میکند ولی نظریهای که دارد از آن استفاده میکند توان لازم برای انجام این کار را ندارد.
هاوکینگ که مرتبا اظهارنظرهای واقعا غیر متواضعانه کرده حداکثر میتوانست لاادریگرا باشد. هیچ کدام از حرفهایی که او میزند از استدلالهایش نتیجه نمیشود و چون فلسفه نمیداند مرتب مرتکب مغالطات فلسفی و منطقی میشود.
به نظر شما علت این اظهارنظرها به چه امری برمیگردد؟ آیا اصلا موضوع وجود خدا و مبدأ برای جهان مرتبط با علوم تجربی محض است که یک فیزیکدان بتواند آن را انکار کند؟
فیزیکدانان گاهی از واقعگرایی دور شدهاند و خیلی مغرورانه با قضایا برخورد میکنند. زمانی یک فیزیکدان بسیار برجسته از دانشگاه هاروارد ـ باکال ـ سخنی گفته بود که به نظرم اندرز خیلی خوبی بود. او گفته بود: براساس چند داده تجربی ما نباید تکلیف اول و آخر عالم را تعیین کنیم. مثلا بگوییم 10 به توان منهای 39 ثانیه بعد از بیگ بنگ فلان واقعه اتفاق افتاد. این گونه اظهار نظرها خیلی دور از تواضع است. اکنون هم برخی از فیزیکدانان بزرگ هشدار میدهند که قدری تواضع را رعایت کنید و این قدر ادعاهای گزاف نکنید. هاوکینگ به این قبیل سخنها عادت کرده است؛ (و چون آن وضعیت خاص جسمانی برای او پیش آمد، پوشش رسانهها در مورد او بسیار گستردهتر شد.) او هر چه دلش میخواهد میگوید ولی این وظیفه محافل علمی است که بیایند و مسائل را تحلیل کنند. یکی از اخترفیزیکدانان منتقد هاوکینگ گفته است که حرفهای هاوکینگ عین حرفهای طالبان است، یعنی همان طور که حرفهای طالبان بی سروته است حرفهای هاوکینگ نیز چنین است. این ادعاهای هاوکینگ نشان از عوامزدگی او دارد و از ساحت واقعی فیزیک دور است.
فیزیک نمیتواند به همه سوالات پاسخ دهد، فیزیک کجا میتواند مسائل مربوط به اخلاق را جواب دهد! کجا میتواند مسائل مربوط به زیبایی را پاسخ دهد! کجا میتواند بگوید که فداکاری خوب است؟! بعضی از فیزیکدانان که لزوما هم خداباور نبودهاند صریحا گفتهاند که اینها سوالات اساسی است که ما باید به آنها پاسخ بدهیم اما فیزیک نمیتواند به اینها پاسخ دهد. «پن رز» صریحا میگوید: «نوعی غرور در فیزیکدانانوجود دارد که حاکی از آن است که اگر همه قوانین فیزیکی را بدانیم میتوان همه چیز را در باره جهان دانست، لا اقل به نحو اصولی. آیا یک نظریه همه چیز نظریه شعور را نیز در بر دارد ؟ آیا نظریه اخلاق یا رفتار انسانی یا زیباییشناسی را در بر دارد؟ آیا اگر ایده ما از علم گستردهتر شود به طوری که اینها را در بر بگیرد، هنوز میتوان آن را فیزیک در نظر گرفت یا قابل تقلیل به فیزیک هست؟» این اندرز مهمی است. به نظرم اگر کلام علمای عمیقتر در محیط ما و حتی جهان منعکس میشد آن وقت این گونه سخنان اصلا برجسته نمیشد و مانند خیلی از سخنان دیگری که زده میشود نادیده گرفته میشد.
گفتید که بسیاری از فیزیکدانان مشهور علیه کتاب طرح بزرگ و حرفهای اخیر هاوکینگ موضع گرفتند. برخی از مهمترین این اظهارات را بیان میکنید؟
فیزیکدانان میگویند که نظریه چند جهانی که حاوی پیشبینی وجود جهانهای متعدد است تعداد زیادی زمینه لازم دارد؛ باید فضا و زمان مناسب و مکانیسم تولید جهانها وجود داشته باشد، همچنین باید تعدادی میدان وجود داشته باشد و اینها را باید به عنوان اصل قبل از پیدایش جهان قبول کرد، اما اینها خودشان از کجا نشأت میگیرند؟ چرا خود را مجاز میدانید که این پیش زمینههای ابدی را بپذیرند؟ خداوند متعال توانا را نمیپذیرند اما قوانین ساکت و میدانهای خیالی قبل از وجود جهان را میپذیرند.
یکی از ایرادهای دیگر این است که به او میگویند که شما قانون را با عامل اشتباه گرفتهاید. یا گفتهاند نظریه M مانند یک کوچه تاریک است که ابتدا و انتهای آن مشخص نیست. آن حتی در آینده پیشبینیپذیرنیز آزمونناپذیر است. «پن رز» میگوید: نظریه M برخلاف مکانیک کوانتومی هیچ تأیید تجربی ندارد. آن اصلا نظریه نیست، بلکه مجموعهای از آرزوها و بصیرتهاست. این نظریه گمراه کننده است چون این تلقی را به بار میآورد که این نظریه همه چیز را توضیح میدهد. بالاخره میگویند هاوکینگ نمیتواند این ادعای بسیار مهم را براساس نظریهای انجام دهد که خود آن نظریه مقبولیت عامه نیافته و تأیید تجربی نشده است.
شما مطرح کردید که هاوکینگ در کتابش صراحتا گفته که من یک پوزیتیویست هستم، آیا در مقابل این دیدگاه به او هم انتقاد شده است؟
به شخص خود ایشان راجع به پوزیتیویست بودنش انتقاد نشده است، اما بنده در کتاب «تحلیلی از دیدگاه فلسفی فیزیکدانان معاصر» و یا «قرآن و علوم طبیعت» مفصلا راجع به طرد پوزیتیویسم بحث کردم و کاملا بر علیه آن استدلال شده است. پوزیتیویستها به طور خلاصه میگویند اگر چیزی راه تأیید تجربی نداشته باشد و قابل مشاهده نباشد نباید پذیرفته شود و چون احکام متافیزیکی قابل تأیید تجربی نیست پس اینها را نباید وارد بحث کرد؛ حرف هاوکینگ هم بیش از اینها نیست، اما این دیدگاه رد شده است، چون خود فیزیکدانان مجبور شدند چیزهایی را که قابل رؤیت و مشاهده نیست، بپذیرند. در فیزیک گفته میشود پروتون از 3 «کوارک» ساخته شده است و «کوارک» هم قابل مشاهده نیست و حتی فیزیکدانان نظریهای ساختند که چرا کوارک قابل مشاهده نیست، در صورتی که فیزیکدانان که قبلا پوزیتیویستی فکر میکردند میگفتند هر چیزی که قابل مشاهده نباشد قابل اعتنا نیست، اما اکنون اینها پذیرفته میشود. «فاینمن» که پیرو این مکتب بود، بعدا گفت: اگر چیزی در فیزیک مفید واقع شد، ولو اینکه قابل مشاهده نیز نباشد باید از آن استفاده کنیم. بنابراین فیزیک از این موضع حرکت کرده است، اگرچه تفکر فیزیکدانان مخصوصا در محیط ما هنوز پوزیتیویستی باقی مانده است اما خود فیزیک از این موضع حرکت کرده است. اکنون فیزیک چیزهایی را قبول میکند که واقعا قابل مشاهده مستقیم نیستند.
اگر هاوکینگ پوزیتیویست است، چنان که خودش اذعان دارد، جهانهای متعددی که نمیتوانیم از هیچ کدام از آنها اطلاعی داشته باشیم به چه دلیل قبول میشود؟ پذیرش جهانهای متعددی که قابل تایید تجربی نیستند امکانپذیر دانسته میشود، در حالی که این یک اعتقاد متافیزیکی است. پس در واقع ایشان صریحا دارد از فیزیک تجاوز میکند و وارد متافیزیک میشود.شبیه ایشان وضعیت پروفسور «واینبرگ» است که کتابی تحت عنوان «رویای یک نظریه نهایی» نوشته بود و در آن به فلسفه حمله کرده بود. فیزیکدان درجه اولی از دانشگاه پرینستون از ایشان انتقاد کرده بود که شما دارید فلسفه را به کار میبرید که فلسفه را طرد کنید!
مدتها این تفکر در جوامع بشری حاکم بوده که هر چیزی را که علم بیان میکند، بر آمده از مشاهده و اثبات شده تلقی میکنند. این تفکر باعث شده است که ادعاهایی نظیر ادعاهای هاوکینگ را جدی بگیرند، اما همه دانشهای ما برخاسته از تجربه نیست. کجا ثابت کردیم که جهان قابل فهم است؟ اما ما داریم این امر را به عنوان یک اصل قبول میکنیم. کجا ثابت شده که بقیه جهان همانند بخشی از جهان است که ما داریم در آن زندگی میکنیم؟! اما ما داریم اینها را به عنوان اصل قبول میکنیم. همه اینها واقعا مفروضات متافیزیکی است و ما همواره داریم احکام عام را به کار میبریم.
انتقادهایی که به هاوکیـنگ شده آیا در مطـــبوعــات و رسانههای غربی منعکس شده است؟
در آنجا منعکس شده است. فایننشیال تایمز بلافاصله با «پن رز» که با خود هاوکینگ مقاله معروفشان را نوشتند و فیزیکدان درجه اولی است، مصاحبه کرد. همین طور با «پاول دیویس» هم مصاحبه کردند، اما اینها در محیط ما منعکس نشده است. گاردین که با هاوکینگ مصاحبه کرد و این گونه سخنان را از او نقل کرد، با منتقدان وی نیز مصاحبه کرد و انتقادهای وارده را منعکس کرد. انتقادها در رسانههای غربی خیلی خوب انعکاس داشت، اگر تلویزیون انگلیس امکانات زیادی در اختیار امثال هاوکینگ گذاشت در همان محیط رسانههای دیگر به اندازه کافی انتقاد از سخنان هاوکینگ را مطرح کردند.
امبرتو اکو، نویسنده و فیلسوف معاصر
یکی از منتقدان هاوکینگ در این مسأله است،
او میگوید هاوکینگ درصدد است به پرسشهایی نظیر چگونه میتوانیم دنیای پیرامون خود را درک کنیم؛ ماهیت واقعیت چیست؛ علل نیاز جهان به خالق چیست؛ چرا چیزی هست به جای آن که نباشد؛ چرا ما وجود داریم و چرا این مجموعه از قوانین وجود دارند، پاسخ دهد. اکو معتقد است چهار پرسش آخر این مجموعه از پرسشها شاید به وسیله علم فیزیک قابل پاسخ باشند، اما باید توجه داشت پیش از پاسخگویی به چهار سوال آخر نیازهست که به دو پرسش اول پاسخ داده شود.
همه این سوالات فلسفی است، فیزیک به هیچ کدام از سوالاتی که شما خواندید، نمیتواند جواب دهد. زمانی بود که راجع به این مطلب شک و تردید وجود داشت. اما امروزه بعضی از دانشمندان تراز اول میگویند که فیزیک نمیتواند به این سوالات جواب دهد. «ویگنر» که یک فیزیکدان برنده جایزه نوبل است گفته که معلوم نیست هیچ وقت فیزیک بتواند راجع به شعور حرفی بزند؟ من، هاوکینگ را انسان عمیقی نمیدانم. افرادی که از هاوکینگ انتقاد کردند الزاما خداپرست نبودند. اما آنها سخن وی را علمی تلقی نکردند. به نظر میرسد که هاوکینگ از این برنامهای که راه انداخته و مورد استقبال رسانهها قرار گرفته خوشش آمده، اما استقبال رسانهها حاکی از اتقان مطالب وی نیست. کسی که بدون اینکه زمینهای در فلسفه داشته باشد این گونه قضایا را خلط میکند واضح است که سطحی است. برخی از فیزیکدانان هم سطح هاوکینگ خیلی با احتیاط صحبت میکنند و امکانات مختلف را در نظر میگیرند. اینها صریحا میگویند که این گونه سخنان متافیزیکی است و از علم نتیجه نمیشود.
این تلقی در فضای فرهنگی ما وجود دارد که معمولا خدایی که متخصصان علوم تجربی مانند فیزیک، کیهانشناسی، جراحان و... میفهمند بسیار زیباتر از علوم دیگر است . آیا به این معنا اعتقاد آنها به خدا بیشتر و قویتر است؟
این اعتقاد با لوازم آن درست است، اما در وضعیت فعلی درست نیست و علتش این است که الان فیزیکدانان و علما در یک محیط خیلی محدود رشد میکنند. قبلا دانشمندانی مانند اینشتین، ماکسول و... معلومات جامعی داشتند و پخته بودند و به راحتی مقاله نمینوشتند و سخن نمیگفتند و اگر هم اشتباهی میکردند صراحتا بیان میکردند. مثل اینشتین که در ابتدا پوزیتیویستی فکر میکرد، ولی بعدا تغییر عقیده داد. بعضی دانشمندان معاصر فکر میکنند که پوزیتیویسم آخر راه است. اما خود «آیر» ـ یکی از روسای اصلی پوزیتیویستهای قرن بیستم ـ صریحا به بی حاصلی آن اقرار کرد؛ اما چگونه وبا چه جرأتی اینها میگویند فیزیک انتهای همه چیز است. اتفاقا امر مهمی که اتفاق افتاده این است که ثابت شده است فیزیک خیلی پیچیدهتر از آن چیزی است که قبلا قضاوت میشد و ما از انتهای فیزیک خیلی دور هستیم.الان تمام نظریههای معروف که بسیار جا افتاده به نظر میرسند محل سوال و چالش هستند- حداقل از لحاظ کامل بودن. نظریه کوانتوم و نظریه نسبیت عام از نظر مطابقت با تجربه بسیار موفق اند ولی کامل بودن آنها مورد تردید است. اکنون نظریهای وجود ندارد که بدون مناقشه باشد. نمیدانم هاوکینگ در چه عالمی زندگی میکند؟
آیا او نمیبیند که هیچ کدام از نظریههای فعلی خالی از ایراد و چالش نیست؟ الان وضعیت فیزیک نظری به گونهای است که نشان میدهد نباید به راحتی اظهار نظر کرد. اکنون بشر تنها حدود 5 درصد از ماده عالم را میشناسد، پس چگونه میتوانیم راجع به کل عالم قضاوت کنیم و بگوییم که همه عالم را کشف کردهایم؟ این نهایت خامی را میرساند. انتظار میرفت که یک دانشمند مشهورحداقل به نظریهای استناد کند که تأیید شده بود و در جامعه علمی مقبولیت عام داشت، در حالی که چنین نیست.
سید حسین امامی
جام جم
http://www1.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100845113003
آنچه دیدید دیدگاه یک دانشمند فیزیک
در مورد بیگ بنگ و هاوکینگ بود.
بحثی علمی متناسب با مناظره ی جاری