قصه دنباله دار لیلی و مجنون شیرازی
قسمت
دوم
هد یه مجنون به لیلی
قصه دنباله دار لیلی و مجنون شیرازی
قسمت
دوم
هد یه مجنون به لیلی
قصه دنباله دار لیلی و مجنون شیرازی
قسمت اول
مجنون برادرش را پیدا می کند
مسافر: دربست؟
راننده: کجا؟
مسافر: میدان فلان
راننده: بفرما!
با این گفتگو مسافر یک پراید مشکی در یکی از بولوارهای
شیراز شدم.
سوار شدم٬ در را بستم. پراید حرکت کرد.
مشغول بستن کمربند شدم که
راننده: من نمی توانم کمربند ببندم.
مسافر: چرا؟ خرابه؟
راننده: نه قلبم خرابه
مسافر: خدا بد نده! چه خیرتونه؟
راننده: عمل کردم٬ نمی توانم کمربند ببندم.
مسافر: خدا شفا بده٬ چرا عمل قلب؟
راننده: به خاطر ورشکستگی
مسافر: ورشکستگی! عمل قلب!
راننده: با ور شکستگی مشکل قلبی پیدا کردم
مسافر: چه ناراحتی بود که عمل شدی؟
راننده: دریچه قلبم
مسافر: چطور؟
راننده: ناراحتی قلبی از فشار ورشکستگی
مسافر: چه نوع ناراحتی؟
راننده: دریچه قلبم مشکل پیداکرد. دکتر گفت اگه شد ترمیمش
می کنم.
رانند: ولی دکتر در حین عمل متوجه میشه که دربچه ی قلبم له شده٬ نابود شده!!
به همین خاطر دریچه فلزی برای
قلبم می گذارد! صدای تپش های قلبم مرتب تو گوشمه!
مسافر: شغلت چیه؟
راننده: خشکبار فروشی داشتم.
مسافر: قیمت ها تغییر کرد؟
راننده: نه شریکم تغییر کرد!