راهبرد قرآنی دفن شایعه افک
سلام دوستان و همراهان استقلال فرهنگی
برای انبوه شبهات تولید شده توسط جبهه مقابل انقلاب اسلامی یک روش قرآنی وجود دارد که به تعبیر استاد شهید مطهری به روش دفن شایعه معروف است.
روش دفن شایعه از انتشار مکرر آن بدست خود ما مسلمانان پیشگیری
می کتد.
استاد شهید مطهری در جلد چهارم کتاب آشنایی با قرآن در تفسیر آیه ۱۱ و ۱۲ سوره نور می فرماید:
تفسیر سوره نور (2)
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
انَّ الَّذینَ جاؤا بِالْافْک عُصْبَةٌ مِنْکمْ
لا تَحْسَبوهُ شَرّاً لَکمْ بَلْ هُوَ خَیرٌ لَکمْ
لِکلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکتَسَبَ مِنَ الْاثْمِ
وَ الَّذی تَوَلّی کبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظیمٌ.
لَوْلا اذْ سَمِعْتُموهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنونَ وَ الْمُؤْمِناتُ
بِانْفُسِهِمْ خَیراً
وَ قالوا هذا افْک مُبینٌ «1».
آیاتِ به اصطلاح «افک» است.
«افک» دروغ بزرگی است که بعضی از منافقین برای بردن آبروی رسول خدا این دروغ و تهمت را برای همسر رسول خدا جعل و اختراع کردند. داستانش را قبلًا به تفصیل نقل کردیم «2».
پ----------
(1). نور/ 11 و 12.
(2). [نوار گفتار قبل در دست نیست ولی خلاصه داستان به نقل اهل سنت این است که عایشه همسرپیامبر هنگام بازگشت مسلمین از یک غزوه، در یکی از منزلها برای قضای حاجت داخل جنگلی شد. در آنجا طوق (روبند) او به زمین افتاد و مدتی دنبال آن میگشت و در نتیجه از قافله باز ماند و توسط صفوان- که از دنبال قافله برای جمعآوری از راه ماندگان حرکت میکرد- با تأخیر وارد مدینه شد. به دنبال این حادثه منافقین تهمتهایی را علیه همسر پیامبر شایع کردند.]
پ----------
اکنون آیات را میخوانیم و نکاتی که از این آیات استفاده میشود- که نکات تربیتی و اجتماعی بسیار حساسی است و حتی لازم و مورد ابتلای خود ما در زمان خودمان است- بیان میکنیم. آیه میفرماید:
انَّ الَّذینَ جاؤا بِالْافْک عُصْبَةٌ مِنْکمْ
آنان که «افک» را ساختند
و خلق کردند، بدانید یک دسته متشکل و یک عده افراد بهم وابسته از خود شما هستند.
قرآن به این وسیله مؤمنین و مسلمین را بیدار میکند که توجه داشته باشید در داخل خود شما، از متظاهران به اسلام، افراد و دستجاتی هستند که دنبال مقصدها و هدفهای خطرناک میباشند و دستهبندی وجود دارد؛ یعنی قرآن میخواهد بگوید قصه ساختن این «افک» از طرف کسانی که آن را ساختند، روی غفلت و بیتوجهی و ولنگاری نبود، روی منظور و هدف بود، هدف هم بیآبرو ساختن و از اعتبار انداختن پیغمبر بود که به هدفشان نرسیدند.
قرآن میگوید: بدانید آنها یک دسته بهم وابسته از میان خود شما بودند؛ و بعد میگوید: ولی این شری بود که نتیجهاش خیر بود و در واقع این شر نبود: لا تَحْسَبوهُ شَرّاً لَکمْ بَلْ هُوَ خَیرٌ لَکمْگمان نکنید که این یک حادثه سوء و شکستی برای شما مسلمانان بود؛ خیر، این داستان با همه تلخی آن، به سود جامعه اسلامی بود.
چرا داستان «افک» خیر بود؟
حال چرا قرآن این داستان را خیر میداند نه شر و حال آن که داستان بسیار تلخی بود؛ داستانی برای مفتضح کردن پیغمبر اکرم ساخته بودند و
روزهای متوالی (حدود چهل روز) گذشت تا این که وحی نازل شد و تدریجاً اوضاع روشن گردید. خدا میداند [در این مدت] بر پیغمبر اکرم و نزدیکان آن حضرت چه گذشت!
این را به دو دلیل قرآن میگوید خیر است:
یک دلیل این که این گروهِ منافق شناخته شدند. در هر جامعهای یکی از بزرگترین خطرها این است که صفوفْ مشخص نباشد، افراد مؤمن و افراد منافق همه در یک صف باشند. تا وقتی که اوضاع آرام است خطری ندارد؛ یک تکان که به اجتماع بخورد، اجتماع از ناحیه منافقینِ خودش بزرگترین صدمهها را میبیند. لهذا مطلقِ حوادثی که برای جامعه رخ میدهد که در نتیجه آزمایش پیش میآید و باطنها آشکار میشود، مؤمنها در صف مؤمنین قرار میگیرند و منافقها پرده نفاقشان دریده میشود و در صفی که شایسته آن هستند قرار میگیرند، یک خیر بزرگ برای جامعه است.آن منافقینی که این داستان را جعل کرده بودند، آنچه برایشان- به تعبیر قرآن- ماند «اثم» بود (اثم یعنی داغ گناه). داغ گناه روی اینها ماند و تا زنده بودند، دیگر اعتبار پیدا نکردند [و همه میگفتند:] شما همان منافقهایی هستید که آن داستان را جعل کردید. این یک فایده.
فایده دوم: گفتیم که سازندگان داستان، این داستان را آگاهانه جعل کردند نه ناآگاهانه، ولی عامّه مسلمین ناآگاهانه ابزار این «عُصبه» قرار گرفتند. اکثریت مسلمین با این که مسلمان بودند، با ایمان و مخلص بودند و غرض و مرضی نداشتند، بلندگوی این «عصبه» قرار گرفتند ولی از روی عدم آگاهی و عدم توجه، که خود قرآن مطلب را خوب تشریح میکند.
این یک خطر بزرگ است برای یک اجتماع که افرادش ناآگاه باشند. دشمن اگر زیرک باشد خودِ اینها را ابزار علیه خودشان قرارمیدهد: یک داستان جعل میکند، بعد این داستان را به زبان خود اینها
می اندازد تا خودشان قصه و حرف و سخنی را که دشمنشان علیه خودشان جعل کرده بازگو کنند.
این علتش ناآگاهی است و نباید مردمی اینقدر ناآگاه باشند که حرفی را که دشمن ساخته، ندانسته بازگو کنند؛ این یکی میگوید چنین حرفی را شنیدهام، دیگری میگوید من هم شنیدهام، و همین طور. اینها نمیدانند حرفی که دشمن جعل میکند وظیفه شما این است که همان جا زیرپایتان دفنش کنید.
اصلًا دشمن میخواهد
این حرف بین مردم پخش بشود.
شما باید دفنش کنید
و به یک نفر هم نگویید،
تا به این وسیله
با توطئه «1»سکوتْ
نقشه دشمن را
نقش بر آب کنید «2».
پاورقی---------------
(1). [به معنی نقشه]
(2). مثلًا زمانی شایع بود و شاید هنوز هم در میان بعضیها شایع است و یک وقتی دیدم کسی میگفت: شنیدهام این فلسطینیها ناصبی هستند. «ناصبی» یعنی دشمن علی علیه السلام. ناصبی غیر از سنّی است. سنّی یعنی کسی که خلیفه بلافصل را ابوبکر میداند و علی علیه السلام را خلیفه چهارم میداند و معتقد نیست که پیغمبر شخصی را بعد از خود به عنوان خلیفه نصب کرده است؛ میگوید پیغمبر کسی را [به خلافت] نصب نکرد و مردم هم ابوبکر را انتخاب کردند. سنّی برای امیرالمؤمنین احترام قائل است، چون او را خلیفه و پیشوای چهارم میداند و علی را دوست دارد. ناصبی یعنی کسی که علی را دشمن میدارد. سنّی مسلمان است ولی ناصبی کافر و نجس است. ما با ناصبی نمیتوانیم معامله مسلمان بکنیم.
پ-------
حال یک کسی میآید میگوید: شنیدهام این فلسطینیها ناصبی هستند. شنونده به یکی دیگر میگوید، او هم یک جای دیگر تکرار میکند، و همین طور هر کسی میگوید: شنیدهام این فلسطینیها ناصبی هستند. معلوم است، اگر فلسطینیها ناصبی باشند کافرند و در درجه یهودیها قرار میگیرند. هیچ فکر نمیکنند که این، حرفی است که یهودیها جعل کردهاند.
در هر جایی حرفی جعل میکنند برای این که احساس همدردی نسبت به فلسطینیها را از بین ببرند. میدانند مردم ایران شیعهاند و شیعه دوستدار علی است و معتقد است هر کس دشمن علی باشد کافر است؛ برای این که احساس همدردی را از بین ببرند، این دروغ را جعل میکنند. در صورتی که در یکی از سفرهایی که به مکه رفته بودیم و فلسطینیها را زیاد میدیدیم، یکی از آنها آمد به من گفت: فلان مسئله از مسائل حج حکمش چیست؟ بعد گفت: من شیعه هستم، این رفقایم سنّیاند. معلوم شد بین اینها شیعه هم وجود دارد. بعد خودشان میگفتند: بین ما شیعه و سنّی هست، شیعه هم زیاد داریم. همین لیلا خالد* معروف شیعه است. در چندین نطق و سخنرانی خودش در مصر گفته من شیعهام. ولی دشمن یهودی یک عده مزدور خود را مأمور میکند و میگوید: شما پخش کنید که اینها ناصبیاند. قرآن بیان کرده که در این موارد- اگر چنین نسبتهایی نسبت به افرادی که جزو شما هستند و مثل شما شهادتین میگویند شنیدید- وظیفهتان چیست.
فایده دوم این داستان این بود که اشتباهی که مسلمین کردند [موجب بیداری آنها شد.] مسلمین حرفی را که یک عُصبه (یک جمعیت و یک دسته بهم وابسته) جعل کردند، ساده لوحانه و ناآگاهانه از آنها شنیدند و بعد که به هم رسیدند، گفتند:
چنین حرفی را شنیدهایم؛ آن یکی گفت: نمیدانم، خدا عالم است، من هم شنیدهام؛ دیگری گفت: عجب! من که نمیدانم راست است یا دروغ، خدا عالم است اما شنیدهام؛ باز این برای او نقل کرد، او برای دیگری نقل کرد و ... نتیجه این شد که جامعه مسلمان، ساده لوحانه و ناآگاهانه بلندگوی یک جمعیت هفت هشت نفری شد.
این داستان «افک» که پیدا شد یک بیدار باش عجیبی بود. همه، چشمها را به هم مالیدند و گفتند نه تنها آنها را شناختیم، خودمان را هم شناختیم، ما چرا چنین اشتباه بزرگی را مرتکب شدیم، چرا ابزار دست و بلندگوی اینها شدیم؟!
منبع:
کتاب آشنایی با قرآن از آثار شهید مطهری جلد چهارم تفسیر سوره نور
با استفاده از نرم افزار اندرویدی نور مطهر
قابلدانلود از لینک زیر:
برنامه اندروید نور مطهر - مدیر پارسی بلاگ - http://modir.ParsiBlog.com/Posts/228/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%b4%d8%a7%d8%b1+%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87+%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%b1%d9%88%d9%8a%d8%af+%d9%86%d9%88%d8%b1+%d9%85%d8%b7%d9%87%d8%b1
همراهان استقلال فرهنگی ملاحظه فرمودید؛
با روشی که استاد شهید مرتضی مطهری با استفاده از آیات افک سوره نور ارائه نمودند؛ می توان از انتشار انبوهی شایعه و تهمت در جامعه اسلامی پیشگیری کرد.