ادامه پرونده آرگو
پرونده ای برای آرگو در عمار فیلم شیراز
به مناسبت 5 اردیبهشت
یوم الله معجزه طبس
یوم الله... یومِ قدرت نمایی خدا
روزهایی که خدای تبارک و تعالی برای تنبیه ملتها
یک چیزهایی را وارد میکند،
یک زلزلهای وارد میکند،
یک سیلی وارد میکند،
یک طوفانی وارد میکند،
که شلاق بزند به این مردم که آدم بشوید،
اینها هم «یوم الله» است.
بیدارگر عصر حضرت امام خمینی
سلام الله علیه
آرگـــو (ARGO)
برای پرداختن به فیلم سینمایی آرگو محصول هالیوود آمریکا که به روز 13 آبان 1358 و تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام خمینی در تهران اشاره دارد، قبل از هر چیز باید به سخنرانی 17 شهریور همان سال، که 57 روز پیش از تسخیر سفارت، ایراد شده است، پرداخت.
سخنرانی امام یک آیه از قرآن کریم را در بر می گیرد که ایشان با این آیه به دو امری که خداوند حکیم به حضرت موسی علیه السلام فرموده اند، اشاره می کنند و ناظر به جهان امروز و طاغوت های زمان و ایام الله بیانات شگفت انگیزی دارند که بسیار در خور توجه و تحقیق است.
فیلم آرگو بدون ورود به متن حادثه ی اصلی 13 آبان و چرایی بوجود آمدن آن به حاشیه ای از متن هرچند مبهم، ولی به قصد اقناع مخاطب امروزی(قرن بیست و یکمی) می پردازد
ولی سناریوی فتح لانه جاسوسی، بر اساس متن اصلی ماجرا توسط بازیگران جوان، ولی تیز هوش دانشجوی دانشگاههای تهران نگاشته و بازی شده است.
بازیگران سناریوی فتح لانه، ایده ی اصلی را در هدایتهای الهی پیر جماران دید ه اند که یکی از مهمترین هدایت های این رهبر الهی، بیانات 57 روز پیش از 13 آبان است....
بررسی یک سند تاریخی
از نایب حضرت ولی عصر سلام الله علیه
حضرت روح الله الموسوی الخمینی رحمت الله علیه
پیرامون
طاغوت ها
و ایام الله
زمان: ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ / ۱۶ شوال ۱۳۹۹
مکان: قم، مدرسه فیضیه
موضوع: رهایی از غرب زدگی - تبیین «ایام الله»
مناسبت: سالگرد ۱۷ شهریور
حضار: اقشار مختلف مردم
بسم الله الرحمن الرحیم
هدف بعثت انبیا
در قرآن کریم میفرماید که ما موسی را فرستادیم به سوی قومش: أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللهِ (سوره ابراهیم، آیه ۵: «و به او دستور دادیم که قومت را از ظلمات جهل و گمراهی بیرون آور و به عالم نور برسان. و روزهای خدا را به یاد آنها بیاور.)
دو تا مأموریت به حضرت موسی میدهد خدای تبارک و تعالی:
یکی اینکه مردم را از ظلمات خارج کن به نور.(امر اول)
و یک مأموریت دیگر اینکه: ذَکّرْهُمْ بِأَیّامِ اللهِ اینها را متذکر کن به ایام خدا.(امر دوم)
همه انبیا مبعوثاند به اینکه مردم را از ظلمتها به نور خارج کنند.
خدای تبارک و تعالی هم میفرماید که
اللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا(خدا یار اهل ایمان است)
یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إلَی النُّورِ (آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آرد و به عالم روشنایی برد،)
وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَولِیَاؤُهُمْ الطّاغُوتُ(و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیطان و دیو راهزن است.
یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إلَی الظُلُمَاتِ(. آنها را از جهان روشنایی به تاریکیهای گمراهی افکند)
(سوره بقره، آیه ۲۵۷: «خدا یار اهل ایمان است. آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آرد و به عالم روشنایی برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیطان و دیو راهزن است. آنها را از جهان روشنایی به تاریکیهای گمراهی افکند».)
طاغوت را در مقابل خودش قرار میدهد.
خدای تبارک و تعالی شغل طاغوت را هم بیان میفرماید.
همان طوری که خداوند ولیّ مؤمنین است و مؤمنین را از ظلمات، از همه انواع ظلمات و تیرگیها به سوی نور میبرد؛
در مقابل، ولیّ کفار، طاغوت است، و آنها را از نور به ظلمات میکشد.
این دو، مطلبی است مقابل هم:
اخراج از ظلمات به نور؛ ظلمتها و تاریکیها را زدودن و به نور رساندن ملت.
در مقابل، نورها را از بین بردن و مردم را به ظلمت کشیدن. این شغل طاغوت است؛ آن هم امر خدا.
غرب زدگی و ظلمت
تمام نارواییها ظلمات است.
تمام عقب افتادگیها ظلمت است.
تمام توجههای به عالم طبیعت ظلمت است.
همه غربزدگیها ظلمت است.
اینهایی که توجهشان به غرب است،
توجهشان به اجانب است،
قبلهشان غرب است،
رو به غرب توجه دارند،
اینها در ظلمات فرو رفتهاند؛ اولیایشان هم طاغوت است.
ملتهای شرقی که به واسطه تبلیغات داخل و خارج،
به واسطه تعلیمات عمّال داخلی و خارجی، رو به غرب آوردهاند
و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باختهاند و نمی شناسند خودشان را،
مَآثِر و مَفاخِر خودشان را گم کردهاند
و خودشان را باختهاند
و گم کردهاند
و به جای آنها یک مغز غربی نشسته است،
اینها اولیایشان طاغوت است؛
و از نور به ظلمات وارد شدهاند.
و همه بدبختیهای شرقیها هم، از آن جمله ماها،
همه گرفتاریهای ما
و بدبختیهای ما هم،
همین است که خودمان را گم کردیم،
یک کس دیگر به جای ما نشسته است.
ولهذا میبینید که هر چیزی که در ایران هست
تا یک اسم غربی نداشته باشد رواج ندارد.
داروخانه هم باید اسم غربی داشته باشد.
کارخانههای ما هم که پارچه میبافند باید آن حاشیهاش خط غربی باشد؛
اسم غربی هم رویش بگذارند.
خیابانهایمان هم باید یک اسم غربی داشته باشد.
همه چیزمان باید رنگ غربی داشته باشد.
کتاب هم که مینویسند همین کتاب نویسها، همین روشنفکرها،
بعضیشان کتاب هم که مینویسند،
یا یک اسم غربی روی آن میگذارند؛
یا مطالب را وقتی ذکر میکنند، استشهاد میکنند به قول یک نفر غربی.
عیب هم این است که
هم آنها غربزده هستند،
و هم ماها!
اگر کتابها آن اسمها را نداشته باشد،
اگر فاستونی آن اسم را نداشته باشد،
اگر دواخانه آن اسم را نداشته باشد،
کمتر به آن توجه میشود.
وقتی به کتاب زیاد توجه میشود که از اول که انسان وارد میشود هی اصطلاح غربی ببیند؛
هی الفاظ غربی ببیند.
الفاظ خودشان را فراموش کنند؛
لغت خودشان را فراموش کنند؛
مفاخر خودشان را بکلی فراموش کردهاند؛ دفن کردهاند؛
و به جای آن دیگران را نشاندهاند.
اینها همه ظلمتهایی است که طاغوت ما را از نور به این ظلمتها وارد کرده است.
...
استقلال در گرو خروج از غرب زدگی
تا این ملت از این غربزدگی بیرون نیاید استقلال پیدا نمیکند. تا این نویسندههای ما کتابهایشان به این وضع است که هر مطلبی که مال خود ما هم هست وقتی بخواهند بیان بکنند استشهاد به قول فلان خارجی میکنند، فلان غربی میکنند، تا از این وابستگی شماها در نیایید، استقلال پیدا نمیکنید. تا این خانمها - شما را نمیگویم. شما توده هستید، آن خانمها را میگویم - تا اینها توجهشان به این است که فلان چیز باید، فلان مد [باید] از غرب به اینجا بیاید، فلان زینت باید از آنجا به اینجا سرایت بکند، تا یک چیزی آنجا پیدا میشود اینجا هم تقلید میکنند، تا از این تقلید بیرون نیایید، نه میتوانید آدم باشید؛ و نه میتوانید مستقل باشید. اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید شما را به اینکه یک ملتی هستید بشناسند و بشوید یک ملت، از این تقلید غرب باید دست بردارید. تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال را نکنید. تا این نویسندههای ما، نویسندگان ما، همه حرفهایشان غربی است، این را دست از آن برندارند، امید نداشته باشند که ملتشان مستقل بشود. تا این اسمهایی که در خیابانها و در داروخانهها و در کتابها و در پارچهها و در همه چیزتان، فقط مساجد است که اسماء خارجی را ندارند! آن هم برای اینکه روحانیون تا حالا به حسب نوعشان آن جور نشدهاند؛ و الّا همه چیز باید یک اسم غربی داشته باشد. هم آنهایی که مینویسند اسم غربی میگذارند؛ هم شما که میخواهید بخوانید. اینهایی که میخواهند بخوانند تا یک اسم آن طور نباشد به آناقبال نمیکنند. وَالَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتِ آنهایی که کافر هستند، کفران نعمت خدا را میکنند؛ مستور است واقعیات پیش آنها، در سطح و در تیرگی هستند، که اینها اولیایشان طاغوت است. کار طاغوت چیست؟ یُخْرِجُهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ از نور، از نور مطلق، از هدایت، از استقلال، از ملیت، از اسلامیت، اینها را بیرون میکند و وارد میکند در ظلمتها. در این ظلمات اینها را وارد میکنند.
شرق باید خود را بازیابد
ماها الآن خودمان را گم کردیم، مفاخر خودمان را الآن گم کردیم. مَآثِر خودمان را گم کردیم. تا این گم شده پیدا نشود، شما مستقل نمیشوید، بگردید پیدایش کنید، بگردید شرق را پیدا کنید. تا ما این طور هستیم، تا نویسندههای ما آن طور است، تا روشنفکرهای ما آن طور فکر میکنند، تا آزادیخواهان ما آن طور آزادی غربی را میخواهند، همین است که هست.
سخنی درباره ایّام الله (یوم الله... یومِ قدرت نمایی خدا )
امر دومی که فرموده است خدای تبارک و تعالی به حضرت موسی:
وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللهِ اینها را متذکّر کن به «ایّام خدا».
همه ایّام مال خداست؛
لکن بعضی از ایّام یک خصوصیتی دارد که برای آن خصوصیت «یوم الله» میشود.
روزی که پیغمبر اکرم هجرت کردند به مدینه، این روز «یوم الله» است.
روزی که مکه را فتح کردند «یوم الله» است.
یومِ قدرت نمایی خداست
که یک یتیم را که همه رَفضَش (طرد کردن و خارج ساختن) کرده بودند،
نمیتوانست زندگی بکند تو وطن خودش، تو خانه خودش،
بعد از چندی فتح مکّه به دست او شد؛
و آن قُلْدُرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سیطره او واقع شد،
و فرمود: أنتُمُ الطُّلَقَاء (بحارالأنوار، ج ۹۷، ص ۵۹، ح ۶. السنن الکبری، بیهقی، ج ۹، ص ۱۱۸.)
دیگر آزادتان کردم، بروید؛ این «یوم الله» است.
یوم خوارج، روزی که امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - شمشیر را کشید
و این فاسدها را، این غدّههای سرطانی را درو کرد، این هم «یوم الله» بود.
این مقدسهایی که پینه بسته بود پیشانیشان، لکن خدا را نمیشناختند،
همینها بودند که کشتند امیرالمؤمنین را!
قیام کردند در مقابل امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - از لشکر خودش بودند،
قیام کردند در مقابل او. برای خاطر آن قضایایی که در صفین واقع شد
و امام - علیه السلام - دید که اگر اینها باقی باشند فاسد میکنند ملت را،
تمامشان را کشت، الّا بعضی که فرار کردند؛ این «یوم الله» بود.
روزهایی که خدای تبارک و تعالی برای تنبیه ملتها
یک چیزهایی را وارد میکند،
یک زلزلهای وارد میکند،
یک سیلی وارد میکند،
یک طوفانی وارد میکند،
که شلاق بزند به این مردم که آدم بشوید،
اینها هم «یوم الله» است. چیزهایی است که به خدا مربوط است.
«ایام الله» ۱۵ خرداد و ۱۷ شهریور
از آن «یوم الله» ها ۱۵ خرداد بود. ۱۵ خرداد هم از «ایام الله» بود
که یک ملت ایستاد در مقابل یک قدرت
و کاری کرد که پنج ماه تقریباً حکومت نظامی شد.
منتها قدرت نداشت ملت؛ باز اجتماع درست نشده بود، بیدار نشده بودند، شکست خوردند.
نه شکست؛ به حسب ظاهر؛ و الّا از همانجا مبدأ پیروزی ملت است.
۱۷ شهریور هم، که امروز ما اینجا مجتمع هستیم،
آن ۱۷ شهریور سال گذشته «مِنْ ایّام الله» آن هم از ایام خدایی بود
که یک ملت، زن و مردش، جوان و غیر جوانش، بایستند
و خون بدهند برای احقاق حق.
این روز خداست. ۱۷ شهریور «مِنْ ایام الله» است، باید متذکر باشید.
باید یادآوری کنید این «ایّام الله» را. چنانچه کردید،
از یاد نباید برود این «ایّام الله»
رای اینکه این ایاماند که آدم سازند.
این ایّام است که جوانهای ما را از عشرتکدهها بیرون میآورد به میدان جنگ میبرد.
این ایّام الهی هست که ملت ما را بیدار میکند، و بیدار کرد.
امر میکند: ذَکِّرْهُمْ بِایّامِ الله؛ «ایّام الله» را در ذکر مردم وارد کن.
یادتان نرود این ایام بزرگی که بر ملت ما گذشت، و «ایّام الله» بود؛
مثل «۱۵ خرداد»؛
مثل «۱۷ شهریور».
آن روزی که این خبیث (محمدرضا پهلوی) فرار کرد از «ایّام الله» بود؛
که یک ملتی که هیچ نداشت یک قدرت را شکست، به طوری که نتوانست بماند.
نه قدرت خودش، قدرت همه؛ دنیا ایستاده بود مقابل شما،
من مطّلع بودم، دنیا ایستاده بود پشتیبان،
پشتیبان خودش اول؛
پشتیبان وارث آن، که این شخص بختیار باشد، ثانیاً.
ایستاده بودند دنبال او که نگهشان دارند.
دو دستی امریکا چسبیده بود که شاه را نگه دارد.
وقتی او فرار کرد، دودستی چسبیده بودند بختیار را نگه دارند.
میفرستادند پیش ما که این از ماست، این مال ماست! نوکر بودند اینها،
و این را بعید ندانید که یک نفر را ده سال، پانزده سال، بیست سال،
با یک صورتی نگه دارند؛ به یک صورت ملّی،
صورت دروغی ملّی،
صورت ملّی کاذب، نگه دارند برای یک روز که به دردشان میخورد.
ممکن است بیست سال یک کسی تو مسجد نماز بخواند
و عرض میکنم که عبادت به جا بیاورد
که یک روز برای آنها کار بکند! این ممکن است.
و ممکن است یک نفر آدم
ده بیست سال ادّعای صداقت بکند و ملیّت بکند
و فحش هم بدهد به خارجیها،
مقاله هم بنویسد به ضد آنها،
تا در دل مردم درست جاگیر بشود،
برای یک روز. آن یک روز، آن روزی بود که
وقتی او رفت او جایش باشد برای حفظ منافع اجنبیها.
هیچ بعید شما ندانید اینها را.
چنانچه شد و واقع شد و دیدید
و به ما میگفتند که زود است؛ شما حالا نروید زود است،
حالا حالا شما به ایران نروید.
میخواستند جمع و جور کنند قدرت خودشان را
و آشفتگیها را تمام کنند که دیگر امکان رفتن نباشد، آن هم یکی از «ایّام الله» بود.
آری برای پرداختن به فیلم سینمایی آرگو محصول هالیوود آمریکا که به روز 13 آبان 1358 و تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام خمینی در تهران اشاره دارد، قبل از هر چیز باید به سخنرانی امام خمینی(متن فوق) در 17 شهریور همان سال، که 57 روز پیش از تسخیر سفارت، ایراد شده است، پرداخت. ...
پرونده آرگو باز است.
برای رسیدگی به همه ی جوانب این فیلم
از کسانی که قصد ارائه اسناد و مدارک محکمه پسند
برای پرونده ی آرگو دارند
دعوت می شود تا با ارسال اسناد و مدارک خود
به شفاف تر شدن موضوع کمک کنند.
قابل توجه میهمانان محترم وبلاگ استقلال فرهنگی
دوستانی که محبت می کنند و نظر می دهند
اگر برای نظر ارسالی خود،تیک پیام خصوصی را زده باشند نظرشان قابل انعکاس نیست
و با این دوستان در صورتی مکاتبه خواهد شد که ایمیل ایرانی داده باشند.
و یا اینکه وبلاگ یا سایت معرفی کرده یاشند.
البته در صورتی که شماره تلفن همراه داده باشند به آنها پیامک اعلام وصول نظرشان، زده خواهد شد
در دست آماده سازی