استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی
امام خامنه ای:

من هم از مسائل فرهنگی نگرانم
و در این نگرانی نمایندگان محترم خبرگان
سهیم هستم.

دولت محترم باید به این موضوع توجه کند
و مسئولان فرهنگی نیز
باید توجه داشته باشند
که چه می کنند،

زیرا در مسائل فرهنگی
نمیتوان بی ملاحظه‌گی کرد.

مسئله فرهنگ مهم است

زیرا اساس ایستادگی
و حرکت نظام اسلامی،
مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی
و تقویت جریان فرهنگی مؤمن و انقلابی است.

واقعاً همه باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را بدانند
زیرا همین جوانان هستند
که در روز خطر، سینه سپر می کنند.

کسانیکه به این جوانان با بدبینی نگاه می کنند
و تلاش دارند آنها را منزوی کنند،
به انقلاب و کشور خدمت نمی کنند.

البته این جوانان مؤمن و انقلابی
هیچگاه منزوی نخواهند شد.

مطالبی که گفته شد باید بصورت گفتمان
و باور عمومی درآید

که لازمه آن هم

تبیین منطقی و عالمانه این مسائل،

به دور از زیاده روی های گوناگون

و با زبان خوش است.

۱۳۹۲/۱۲/۱۵
leader.ir


---------------------


کانال استقلال فرهنگی
در سروش

http://sapp.ir/esteghlalefarhangi


و در تلگرام

https://telegram.me/culturalIndependence


وبسایت های متفاوت
آخرین نظرات شما

روز۲۷ تیر
 
و تبیین استراتژی دفاعی
 
امام خمینی سلام الله علیه


امام خمینی با دست راست

در پذیرش قطعنامه ۵۹۸
و  تحسینی برای قلم نافذ ایشان



سایت استقلال فرهنگی دفاع مقدس را زمینه ساز استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و نظامی می داند.
بر این اساس این صفحه را به قطعنامه 598 اختصاص می دهد تا گفتنی های بسیاری را برای نسل جدید بیان کند. این صفحه در ابتدا با یک پیام کوتاه دو خطی بمناسبت 27 تیر سالروز پذیرش قطعنامه 598 ایجاد شد و اینک ادامه ی ماجرا... تا نظر شما چه باشد.

بخش نظر پایین هر صفحه ی این سایت پذیرای آخرین نظرات شما و انتشار آن است.




    
پذیرش قطعنامه 598 ، دلایل و ضرورت ها
قطعنامه 598 که در 29 تیر سال 1366
در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده بود،
سرانجام پس از یک سال
به فرمان امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب
در 27 تیر سال 1367 از سوی
جمهوری اسلامی رسما پذیرفته شد.

قطعنامه 598 با درایت و هوشیاری حضرت امام خمینی (ره)
رهبر کبیر انقلاب اسلامی پذیرفته شد.
 امام راحل (ره) با تغییر شیوه دفاع ، دشمنان را خلع سلاح
و تلاش چند ساله ملت شهید پرور را
به ثمر رساندند و با توجه به شرایط ایجاد شده در فضای سیاسی منطقه
و معادلات جهانی ، این شرایط مطلوبی
برای ملت ایران بود.

در 21 مرداد 1367 حضرت آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور وقت کشور
در خطبه های نماز جمعه تهران عنوان کردند:
«اعلام قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران
دو فایده اساسی داشت:
اول این که آتش بس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم
و دوم این که با اعلام قبول قطعنامه، ماهیت رژیم عراق
علی رغم ادعای صلح طلبی، آشکار شد
و تحولات بعدی اصالت هر دو مصلحت را مشخص کرد...
رژیم عراق در مقابل این حرکت غیر منتظره جمهوری اسلامی ایران درماند.
 اگر طالب پوشاندن چهره جنگ طلبانه خود بود باید آتش بس را قبول می کرد.
اگر می خواست زیر بار نرود، چهره منافقانه این رژیم افشا می شد
و این هر دو به نفع کشور ما بود».
...ادامه مطلب را حتما ببینید

*** دلایل پذیرش کامل قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران
کارشناسان و صاحب نظران برای پذیرش قطعنامه
دلایل بسیاری ذکر می کنند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران ،
 حضرت امام خمینی (ره) به عنوان رهبر و ولی فقیه
و بر اساس اختیاری که
 به موجب اصل یکصدو دهم قانون اساسی داشتند،
پذیرش قطعنامه را اعلام و آن را به مصلحت نظام تشخیص دادند.

- شرایط بین المللی نامساعد،
به نحوی که عراق با پذیرش کلیه قطعنامه های شورای امنیت
 داد صلح طلبی سر می داد و در مجامع بین المللی
ایران را جنگ طلب معرفی می کرد.

- شرایط جدید و پیچیده در منطقه
با حضور بی سابقه نیروهای نظامی امریکا و متحدینش در خلیج فارس .

- جدی شدن مساله تحریم تسلیحاتی ایران
 به عنوان طرفی که قطعنامه 598 را قبول نکرده است.

-کاربرد وسیع سلاح های شیمیای توسط عراق
و عکس العمل ضعیف مجامع بین المللی در این مورد.

- شرایط نامساعد در جبهه ها
که منجر به عقب نشینی نیروهای نظامی ایران
از بسیاری از نقاط اشغالی در داخل خاک عراق
و حتی از دست دادن قسمت هایی از خاک ایران شده بود.

- یکی از مهمترین دلایل پذیرش قطعنامه 598
علاوه بر وجود عناصر مثبت در آن،
فقدان عناصری بود که در قطعنامه های قبلی شورای امنیت
 موجود بود و منجر به رد آن ها می شد.
(شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران /عباس هدایتی خمینی/
دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه- 1370)

*** تفاوت های عمده قطعنامه 598 با قطعنامه های پیشین
شورای امنیت سازمان ملل متحد حدود 10 بیانیه و 10 قطعنامه
 در باره جنگ ایران و عراق صادر کرد
که شاخص ترین آن قطعنامه 598 بود.
این قطعنامه با قطعنامه های پیشین شورای امنیت متفاوت بود.
 مهم ترین تفاوت آن از نظر صوری،
قرار گرفتن آن در قالب فصل 7 منشور ملل متحد بود
که آن را از حالت توصیه خارج و برای دوطرف جنگ لازم الاجرا می کرد.

از نظر محتوایی نیز این قطعنامه از قطعنامه های پیشین جامع تر بود
و در آن سعی شده بود برخی دیدگاه ها و خواسته های ایران
مورد توجه قرار گیرد.
الف ) قطعنامه 598 بر خورد صحیحی با مساله کرده
و به عبارت دیگر صورت مساله را درست مطرح کرده است .
شورا به وظایف خود توجه داشته ، نقض صلح را احراز کرده است.
ب) قطعنامه 598 بر خلاف اسلاف خود راه حلی عملی و نسبتا جامع
و عادلانه برای مساله ارایه می دهد.
ج) قطعنامه 598 تضمین هایی برای آینده
و جلوگیری از تکرار تجاوز (هرچند ناقص و ناکافی)ارایه می دهد.
 (شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران /
عباس هدایتی خمینی/دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه)


"یکی از صاحب نظران و دست اندرکاران سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران در زمان صدور قطعنامه 598، "محمدجواد لاریجانی" م
عاون بین المللی وقت وزارت خارجه اظهار می دارد:
 پیش از صدور قطعنامه 598 تمامی قطب های قدرت جهان
 چند کار هم زمان را سازماندهی کردند:
فشاری بین المللی علیه جمهوری اسلامی ایران که در آن سرزنش،
 تنبیه و تحریم ایران به لحاظ تسلیحاتی و اقتصادی منظور گردد،
دوم حضور نظامی ترساننده ای در خلیج فارس که تمامی قدرت ها
در آن شرکت داشته باشند.
 یک برداشت کلی این بود که زمان مداخله قدرت های بزرگ
 برای جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ به نظر آن ها فرا رسیده است
و نباید بیش از این فرصت را از دست داد .
 بدین ترتیب قطعنامه 598 در حال شکل گیری بود
و از خصوصیات آن در آخرین پیش نویس ها،
اقدامات تنبیهی و محدود کننده علیه جمهوری اسلامی بود.
به طور هم زمان نیز نیروهای نظامی بلوک های مختلف
شروع به ورود به خلیج فارس کردند."
برای روشن ساختن شرایط استراتژیک و سیاسی
که منجر به پذیرش این قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی ایران شد،
 ضرورت ها و دلایل اتخاذ چنین تصمیمی
و نیز واکنش های داخلی به آن،
چند تن از کارشناسان سیاسی و نظامی
در گفت وگو با پژوهشگران ایرنا به
بیان دیدگاه ها و نقطه نظر های خود پرداختند.

"عباس ملکی" رییس موسسه "مطالعات دریای خزر"
و معاون سابق وزارت خارجه 
ضمن اشاره به پرونده حقوقی جنگ ایران و عراق می گوید:
 این جنگ دارای پرونده قطوری است که حدود ده قطعنامه و ده بیانیه را
در بر می گیرد.
اولین بیانیه در یکم مهر 1359
و آخرین آن که در مورد استفاده از سلاح های شیمیایی
در حلبچه بود در اردیبهشت 1367 صادر شد.
 البته بیانیه آخر این پرونده تقریبا 5 سال پس از جنگ
در سال 1991 در مورد تعیین آغاز گر جنگ صادر شده بود.
وی در مورد اهمیت قطعنامه 598 می افزاید:
از بین همه قطعنامه و بیانیه هایی که شورای امنیت
در مورد جنگ عراق علیه ایران صادر کرد،
 قطعنامه 598 از همه مهمتر است.
 این قطعنامه از جهات مختلف دارای اهمیت است.

ملکی بااشاره به ویژگی های این قطعنامه می گوید:
 اولین ویژگی که قطعنامه 598 داشت،
این بود که تا اندازه ای نظرات ایران در آن لحاظ شده بود.
در اولین قطعنامه و بیانیه ای که
در مورد جنگ ایران و عراق صادر شده بود،
اصلا این جنگ را جنگ ندانسته بودند
بلکه بیشتر یک وضعیت توصیف شده بود
که دو طرف با هم اختلاف دارند.
اما در قطعنامه 598 به صورت جدی معلوم شد
 که این جنگ است و در جنگ یک طرف حتما آغاز گر است.

به گفته معاون وزیر سابق امورخارجه،
بر اساس بند6 قطعنامه 598 از دبیر کل درخواست شده بود
که ضمن مشورت با ایران و عراق،
 مساله تفویض کار تحقیق در باب مسولیت مخاصمه را
به هیئتی بی طرف، واگذار کند که آن را بررسی کند
 و در حد اقل مدت ممکن به شورا گزارش دهد.
یعنی معلوم شود که کدام طرف این جنگ را شروع کرده است.
زیرا عراق مدعی بود نیروهای ایرانی جنگ را شروع کردند
و ما می گفتیم در یک لحظه نیروهای عراق
به فرودگاه های شهرهای مختلف ما حمله کردند.
 این موضوع خیلی مهم بودکه مشخص شود
کدام طرف مسوول آغاز مخاصمه است.
همه نیروهای سیاسی کشورها به دنبال کسب پرستیژ
در صحنه بین المللی هستند
و برای ایران خیلی مهم بود که ثابت کند
که مسولیت این جنگ با چه کسی است.

ملکی می افزاید:
البته دبیر کل این کار را زود انجام نداد.
 قطعنامه 598 در سال 1987 ( 1366ه.ش ) تصویب شد
و همانطور که پیشتر اشاره شد در سال 1991 ( 1370ه.ش )
و بعد از حمله عراق به کویت دبیر کل نظر کمیته را اعلام کرد
 که بر اساس آن مشخص شد، علی رغم این که برخی برخوردهای مرزی
بین دو کشور بوده ولی این عراق بوده است که به صورت انبوه و همه جانبه
در یک روز معین به ایران حمله کرده است.

رییس موسسه "مطالعات دریای خزر" به نکته دیگری
در مورد اهمیت قطعنامه 598 اشاره می کند و می افزاید:
برای تدوین قطعنامه مذکور مذاکرات متعددی بین تهران
و دبیر کل و نماینده ها و معاونان ایشان
 ازجمله "یان الیاسون " که الان وزیر امور خارجه سوئد است
و "جیمیانوپیکو" انجام شد.
دیپلمات های ما به صورت جدی با این دو نفر در تعامل بودند
 تا بالاخره آن حد اقل خواست های ایران در این قطعنامه گنجانده شود.
مهم ترین موضوعی که ایران مطرح می کرد این بود که
ما اعتماد نداریم اگر جنگ تمام شود عراق سرزمین هایی را
که اشغال کرده است، تخلیه کند.
اما در بند یک قطعنامه 598 که خیلی هم مهم بود،
دو طرف ملزم به اعلام آتش بس و بازگشت بی درنگ تمام نیروها
تا سرحدات بین المللی شدند
و این یکی از شرایطی است که ایران را در آن مورد راضی می کرد.
زیرا که در اواخر جنگ و در آستانه صدور قطعنامه 598 در سال 1366
عراق مانند ابتدای جنگ مجددا شروع به آفند(حمله) تهاجمی کرد
و بخش هایی از اراضی کشورمان را در جنوب
و جنوب غرب در اختیار گرفت. از طرفی تاسیسات نفتی ایران نیز
مورد حمله قرار گرفته بود، به طوری که در سال 1986
به بیش از صد نفتکش ایرانی حمله شد
و این حساسیت زیادی ایجاد کرده بود.

ملکی به یکی دیگر از دلایل پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران پرداخته
و اظهار می دارد:
ایران از لحاظ اقتصادی احساس می کرد زیر بناهای کشور
توانایی ادامه جنگ را ندارند و این همان موضوع مهم نامه ای است
که فرمانده سپاه
 به جانشین فرمانده کل قوا یعنی "هاشمی رفسنجانی" نوشت
و ایشان نیز این نامه را همراه با نامه های دیگر
 خدمت حضرت امام(ره) برده بودند.
وی همچنین به شرایط منطقه ای آن دوره اشاره کرده و می افزاید:
جنگ داشت شکل بین المللی به خود می گرفت.
چون وقتی عراق به کشتی های نفتکش و تاسیسات نفتی ایران حمله می کرد
 ایران هم باید عکس العمل نشان می داد
و در یک موقعیتی کشتی های نفتکشی
که از بنادر کویت، امارات متحده و عربستان به سمت تنگه هرمز می رفتند
برای این که از حملا ت دو کشور ایران و عراق مصون بمانند
تصمیم گرفتند از پرچم کشورهایی مثل امریکا، شوروی و فرانسه استفاده کنند.
حمله ناو هواپیمابر آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران
 از عواقب حضور نیروهای این کشورها در منطقه است.

به گفته ملکی از ویژگی های دیگر قطعنامه 598 این بود که
 قطعنامه مذکور حجم خسارات را در مخاصمه خیلی عظیم دانسته
 و نیاز به کوشش امدادهای بین المللی در جهت نوسازی را
در کل تصدیق کرده بود و در همین خصوص از دبیر کل
درخواست کرده بود هیاتی از کارشناسان را
در باب مساله نوسازی تعیین و به شورای امنیت گزارش دهد.
این نکته مهمی بود چون ایران متوجه شده بود
که اگر از این طریق کمیته ای حقیقت یاب بتواند ثابت کند
 که عراق مسوول شروع جنگ است بنابر این خسارت های وارده به ایران را
باید عراق یا ارگان های بین المللی بپردازند.
به همین دلیل هم دبیر کل یک هیاتی ر ا برای برآورد کردن میزان خسارات اعزام کرد.
در حالی که ایران و مسئولین ایران خسارات را تا حدود هزار میلیارد دلار بر آورد کرده بودند،
ولی آن هیات تا 92 میلیارد دلارش را احصا و آن ها را لیست کرد.

ملکی همچنین در پایان به واکنش رژیم بعثی عراق در مورد پذیرش قطعنامه
از سوی جمهوری اسلامی اشاره می کند و می گوید:
پذیرفتن این قطعنامه با خشم و عصبانیت شدید "صدام حسین" و دولت عراق روبرو شد
و آن ها فکر می کردند که ایران چنین کار ی نمی کند.
به همین علت بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران
مجددا نیروهای عراقی حملات وسیعی را در غرب شروع کردند
و هم زمان با آن منافقین نیز عملیا ت "مرصاد" را انجام دادند
که با دستور امام، مردم به جبهه ها رفتند و آن توطئه هم خنثی شد.

"حسین علایی " از فرماندهان جنگ و عضو هیات علمی دانشگاه عالی دفاع ملی
 در مورد علل تاخیر ایران در پذیرش قطعنامه 598 می گوید:

وقتی قطعنامه 598 در تیر ماه سال 1366 تصویب شد
 ایران این قطعنامه را رد نکرد.
ولیکن برای پذیرش آن اعلام کرد نیاز به مذاکره دارد
 تا بتواند در مورد جا به جایی بندهای قطعنامه و ترتیب آن ها صحبت کند.
این استاد دانشگاه می افزاید:
نظر ایران بر این بود که در طول سالیان جنگ هیچ گاه جامعه بین الملل
به خواسته های ایران توجه نکرده و رژیم صدام که آشکارا به ایران حمله کرده
 حتی به عنوان متجاوز از سوی مجامع بین المللی به صورت رسمی شناخته نشده
و باید تضمینی برای ختم جنگ وجود داشته باشد که دوباره منجر به آغاز جنگ نشود
و بنابراین باید خاتمه جنگ به یک صلح پایدار بیانجامد.
وی ادامه می دهد:
به همین دلیل ایران معتقد بود حالا که در موقعیت برتر نظامی نسبت
به ارتش بعثی صدام قرار دارد و توانسته با کمک مردم و نیروهای مسلح
و قدرت دفاعی که خودش ایجاد کرده
و در شرایط تحریم تسلیحاتی سرزمین های خودش را آزاد کرده
و دشمن را در شرایط نامساعد قرار داده است،
بایستی راجع به ترتیب بندهای قطعنامه مذاکرات صورت بگیرد.
 به طوری که مثلا بند تعیین متجاوز که در این قطعنامه آمده بود
به بندهای جلوتر تغییر مکان پیدا کند
و یا بند تعیین خسارات جنگ جابه جا شود.
و پایان جنگ هم به گونه ای باشد که ایران مطمئن شود که
 اگر دوباره صدام هوس حمله به ایران کرد این توافق نامه یا پذیرش قطعنامه
تضمین کننده چنین شرایطی باشد.

این استاد دانشگاه می گوید:
بنابراین ایران در طول یک سال دنبال مذاکره
با اعضای شورای امنیت سازمان ملل بود تا بتواند چنین شرایطی را فراهم کند.
قطعنامه 598 اولین قطعنامه ای بود
که حداقل خواسته های ایران در آن منظور شده بود.
 چون در قطعنامه های قبلی تنها به موضوع آتش بس اشاره می شد
 اما در قطعنامه 598 هم مسئله آتش ب
س هم مسئله عقب نشینی به مرزهای بین المللی
که تلویحا به معنی پذیرش قرارداد 1975 الجزیره بود
و هم معرفی متجاوز از سوی سازمان ملل
و تشکیل کمیته ای برای برآورد خسارات و چگونگی تامین آن لحاظ شده بود.
بنابراین ایران در واقع دنبال این بود
که با مذاکره با اعضای شورای امنیت سازمان ملل در شرایطی قطعنامه را بپذیرد
که قطعنامه تضمین کننده صلح بعدی برای ایران باشد.

علایی که یکی از فرماندهان جنگ تحمیلی بود،
 در مورد ضرورت پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی می گوید :
بدیهی است هر جنگی که آغاز می شود باید یک زمانی تمام شود.
 هیچ موقع جنگ برای همیشه ادامه پیدا نخواهد کرد.
مسئله این است که جنگ چگونه پایان یابد.
 ایران هم از روز اول که صدام جنگ را آغاز کرد دنبال پایان دادن به جنگ بود.
وی در این بار ه می افزاید:
در روزهای اول پیشنهاد ایران این بود که
اگر ارتش متجاوز بعثی عراق از خاک ایران خارج شود
و خسارت ها تامین شود خود به خود جنگ تمام خواهد شد.
اما خوب بعد ها ارتش عراق از خاک ایران بیرون نرفت
و ایران مجبور شد که پیشنهاد برخی از کشورها برای آتش بس را نپذیرد.
زیرا مفهوم این پیشنهاد ها این بود که
نیروهای نظامی ارتش بعثی عراق در داخل خاک ایران بمانند
 و ایران حق دفاع را از خودش سلب بکند و با دشمن نجنگد ب
لکه با مذاکره متجاوز را از خاکش بیرون کند.
این استاد دانشگا ه در ادامه سخنان خود به قطعنامه های قبل از 598 اشاره می کند
و می گوید:
 تا قبل از قطعنامه 598 هم می بینیم اکثر قطعنامه هایی که از سوی سازمان ملل
منتشر شد، تقریبا بر همین سیاق است.
بعد از این که ایران توانست دست برتر را در جبهه های جنگ پیدا کند
و ارتش عراق را به طور کامل از خاک خود بیرون کند
و جنگ به خاک دشمن کشیده شد و فشار نظامی شدیدی بر رژیم صدام حسین وارد شد،
سازمان ملل وارد عمل شد و حداقل خواسته های ایران را در قطعنامه 598 گنجاند.

علایی می گوید: بنابراین برای ایران به منظور پایان یافتن جنگ
چند راه بیشتر وجود نداشت.
یا بایستی که خود صدام حسین که جنگ را آغاز کرده بود، می پذیرفت
که به عنوان آغازگر جنگ خسارات جنگ را بپردازد
 و اعلام کند به صورت رسمی قرارداد 1975 را که قرارداد مرزی
بین دو کشور است را قبول دارد که در نهایت با مذاکره جنگ تمام می شد.
اما صدام حسین چنین اقدامی را نمی کرد و فقط از آتش بس صحبت می کرد.
 بنابراین مذاکره با رژیم صدام حسین امکان پذیر نبود.
به گفته وی راه دوم این بود که یک مرجع ثالثی برای میانجیگری وارد عمل می شد
که این مرجع ثالث هم هیچ گاه وار عمل نشد. تنها در سال پایانی جنگ بود
که به دلیل برتری قدرت نظامی ایران و نگرانی کشورهای دیگر
از جمله قدرت های بزرگ مثل آمریکا و شوروی،
مبنی بر این که ایران ممکن است پیروز مطلق در این جنگ شود
و بر اثر فشار نظامی که ایران بر صدام و رژیم بعثی وارد می کند مردم عراق
دست به قیام و انقلاب بزنند و رژیم بعثی صدام را از بین ببرند
و حکومت در آن نیز جا به دست مردم بیافتد.
از همین رو آن ها آمدند و یک قطعنامه ای را تنظیم کردند
که به اسم 598 معروف است.

این فرمانده جنگ می گوید:
بنابراین ایران بایستی که
یا فشار نظامی را ادامه می داد تا صدام حسین ساقط شود
یا این که باید با صدام حسین مذاکره می کرد.
 یعنی صدام حسین بایستی شرایط ایران را می پذیرفت
که مهمترین آن پذیرش قرار داد 1975
و اعتراف به آغاز گری جنگ از سوی خودش
و تامین خسارا ت بود.
یا یک مرجع ثالثی مثل شورای امنیت سازمان ملل باید وارد عمل می شد
تا یک چارچوبی را که مقبول دو طرف باشد برای پایان جنگ تنظیم کند.

وی در پایان این بحث ضمن اشاره به چگونگی پایان یافتن جنگ می افزاید:
به هر حال این شکل سوم یعنی وارد عمل شدن شورای امنیت
 و تعیین چارچوبی که حداقل خواسته های ایران در آن لحاظ شده بود
و عراق را هم در آن شرایط که نگران سقوط حکومت حزب بعث بود، راضی می کرد،
می توانست جنگ را پایان دهد.
بنابراین، ایران در آن شرایط وقتی وضعیت را این چنین دید
و از سوی دیگر تحولاتی هم در شرایط اقتصادی و نظامی ایران
در ماه های آخر جنگ به وجود آمد، به سمت ختم جنگ رفت
تا فشار بیشتری بر مردم وارد نشود.
این شرایط به دلیل جبهه ای بود که آمریکایی ها در خلیج فارس
 علیه جمهوری اسلامی باز کردند و سکوهای نفت ایران را مورد حمله قرار دادند
 که منجر شد تا منابع درآمدی ایران برای اداره کشور
و ادامه جنگ با مشکل اساسی مواجه شود.
به طوری که در سال های پایانی جنگ
درآمد نفتی ایران بین 5 تا 7 میلیارد دلار در سال کاهش یافته بود.

علایی عضو هیات علمی دانشگاه عالی دفاع ملی
در مورد واکنش های داخلی نسبت به پذیرش این قطعنامه می گوید:
زمانی که قطعنامه 598 پذیرفته شد،
از آن جا که همه مردم ایران و افراد و جریانات سیاسی
و شخصیت های مختلف دیدگاه های امام (ره) را درست می دانستند
 و به ایشان علاقه مند بودند، از تصمیم های حضرت امام حمایت کردند.
البته روزهای اول برای برخی سوال بود که
آیا واقعا حضرت امام برای این اقدام خودشان چنین تصمیم گرفتند
که بعد با پیامی که حضرت امام دادند
 و با جلسات و صحبت هایی که انجام گرفت،
مشخص شد که حضرت امام پذیرفتن قطعنامه را در آن شرایط به نفع کشور
و نظام دانسته اند و نجنگیدن در آن زمان را به عنوان یک تکلیف تشخیص داده اند.
بنابراین در داخل کشور همه از این دیدگاه و تصمیم حضرت امام به طور کامل
و قاطعانه پشتیبانی کردند.
این عضو سپاه پاسدران به اتفاقات و خاطره هایی که بعد از پذیرش این قطعنامه رخ داد
 اشاره کرده و می گوید : وقتی که ایران قطعنامه 598 را در 27 تیر سال 1367 پذیرفت
صدام حسین این را دوباره تلقی از ضعف ایران کرد
 و همان اشتباه روز اول جنگ را در مورد تصمیم ایران مرتکب شد
و دوباره یک حمله نظامی گسترده ای را به ایران آغاز کرد.
ما تقریبا پس از قطعنامه حدود یک ماه درگیر جنگ جدیدی
از سوی رژیم صدام حسین شدیم.
از طرفی ارتش بعثی در خوزستان دوباره جاده اهواز خرمشهر را گرفت
 و یک جنگ عظیمی در خوزستان اتفاق افتاد.

وی می افزاید: از سمت غرب نیز تا حدودی خود ارتش صدام جلو آمد
و بعد منافقین را که در عراق سازماندهی نظامی کرده بودند
 و تیپ های مختلفی را با تانک و نفربر در اختیار شان گذاشته بودند را،
راهی تهران کردند. به طور ی که آن ها حرکت کردند
 و حتی تا نزدیک کرمانشاه جلو آمدند که
در آن جا مردم و نیروهای مسلح جلوی آن ها را گرفتند و آن ها منهدم شدند.

به گفته علایی: بنابرابن در آن زمان به دلیل جنگ جدیدی که صدام حسین
 علیه ایران آغاز کرد تمام رزمندگان اسلام در گیر جنگ جدیدی بودند
و فکر می کردند که صدام حسین قطعنامه را نپذیرفته است
و جنگ جدید و طولانی در پیش رو قراردارد.
پس از این که مردم وارد صحنه شدند دوباره شرایط جبهه ها عوض شد.
هم منافین منهدم شدند
و هم ارتش عراق دوباره از خاک ایران بیرون رانده شد
 و شرایط به گونه ای پیش آمد
که حتی رییس جمهور وقت از امام تقاضا کردند
تا اگر امام اجازه دهند نیروهای رزمنده ایرانی دوباره به سرزمین های دشمن حمله کنند
 و به داخل خاک دشمن بروند. ک
ه امام در آن جا فرمودند، نه ما در پذیرش قطعنامه جدی هستیم
و در چارچوب قطعنامه به یک صلح پایدار فکر می کنیم
و هرگز پذیرش قطعنامه برای ما یک امر تاکتیکی نبوده ب
لکه یک تصمیم اساسی و اصولی است.

وی در پایان می گوید:
به همین خاطر در آن زمان تمام رزمندگان این احساس را داشتند
که چرا جمهوری اسلامی ایران در هر شرایطی واقعا مظلوم واقع می شود.
سال ها بود که همه می گفتند شما آتش بس را بپذیرید ح
الا که ایران این را پذیرفته دوباره جنگ جدیدی را آغاز کردند.
یک شرایط حماسی و روحی این چنینی در رزمندگان ایران حاکم بود
 و همه در چنین حال و هوایی به سر می بردند.

علایی به روزی که قطعنامه پذیرفته شد اشاره می کند و می گوید:
روز اولی که اعلام شد قطعنامه از سوی حضرت امام پذیرفته شد
من اکثر فرماندهان و رزمندگان را می دیدم که گریه می کردند
 و این گریه شان به این دلیل بود که آن ها تصور می کردند که
ممکن است حضرت امام(ره) در شرایطی قرار گرفتند
که مجبور شدند این قطعنامه را بپذیرند
 و رزمندگان اسلام نتوانستند به خواسته های ایشان آن چنان که باید عمل کنند.


"سیامک باقری" از اعضا سپاه پاسداران و دانشجوی دکتری در رشته امنیت ملی از دانشگاه عالی دفاع ملی در باره ضرورت پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران می گوید :
 تقریبا از سال 65 و به ویژه از سال های 66 و 67 به بعد جنگ بین ایران و عراق
از حالت دو جانبه به یک حالت چند جانبه تبدیل شده بود.
در واقع در این سال ها بازیگران و قدرت های بزرگ دنیا علنا در حمایت از صدام
و رژیم بعثی عراق وارد این جنگ شدند.
همان طور که اسناد موجود نشان می دهد آمریکایی ها خلیج فارس را
به نوعی تحت پوشش ناوگان های خودشان قرار داده بودند
و حتی زمانی که جمهور ی اسلامی ایران فاو را فتح کرد
آن ها احساس خطر بیشتری کرده
و برای مقابله با جمهوری اسلامی تعدادی از سکوهای نفتی ایران را منفجر کردند.
 بدین ترتیب جنگ ایران و عراق به یک جنگ بین المللی تبدیل شده بود.
به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران لازم دید
که با توجه به دگرگونی هایی که فضا و شرایط جنگ ایجاد شده بود، نسبت به هدفی که داشت یعنی "جنگ تا رفع فتنه رژیم بعثی عراق" راهبردهایش را تغییر دهد.

وی در مورد علت دیگر ی که برای پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران وجود داشت
می گوید:
این قطعنامه تا حدود زیادی متفاوت از قطعنامه های دیگر بود.
این قطعنامه با تلاش ها و پیگیری های وزرات خارجه جمهوری اسلامی
و با چانه زنی هایی که در مجامع مختلف و در شورای امنیت صورت گرفته بود
 به گونه ای تنظیم و ارائه شد که تا حدود زیادی خواسته های ایران را در بر می گرفت.
از این رو باعث شد که با توجه به شرایط منطقه ای و بین المللی
 و ابعادی که این جنگ پیدا کرده بود جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را بپذیرد.

وی می گوید:
یک دلیل دیگری که پذیرش قطعنامه را ضروری کرده بود تعداد و نوع تلفات جنگ بود.
 ما شاهد آن بودیم که
رژیم بعثی عراق در انتهای جنگ متوسل به سلاح های غیرمتعارف شد
 و مجامع و کشورهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر
 مانند آمریکا و کشورهای اروپایی نیز هیچ واکنشی را لیه آن از خود نشان ندادند.
صدام سلاح های شیمیایی را نه تنها علیه ایران
بلکه علیه مردم کشور خود نیز به کار برد
و جنگ را به گونه ای گسترش داد که تلفات انسانی بسیار بالا رفت

http://basij.ir/main/definitioncontent.php?UID=181649&vn=181608


ادامه دارد...



و اینک استراتژی دفاعی انقلاب اسلامی
 به قلم نافذ و زیبای بیدار گر عصر
حضرت امام خمینی سلام الله علیه

دو روز پس از پذیرش رسمی قطعنامه 598

  •   پیام
    زمان: ۲۹ تیر ۱۳۶۷ / ۵ ذی الحجه ۱۴۰۸
    مکان: تهران، جماران
    موضوع: سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه ۵۹۸
    مخاطب: ملت ایران


  • بسم الله الرحمن الرحیم
    لَقَد صَدَقَ اللهُ رَسولَهُ الرُّءْ یا بِالحَقِّ لَتَدْ خُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ ان شآءَ اللهُ آمِنِینَ. (۱)
    علی رغم گذشت یک سال از کشتار فجیع و بی‌رحمانه حجاج بی‌دفاع و زائران مؤمن و موحّد به وسیله نوکران امریکا و سفاکان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت و حیرتند. آل سعود با کشتن میهمانان خدا و به خاک و خون کشیدن بهترین بندگان حق نه تنها حرم را، که جهان اسلام را آلوده به خون شهیدان نمود و مسلمانان و آزادگان را عزادار ساخت.
    مسلمانان جهان در سال گذشته و برای اولین بار عید قربان را با شهادت فرزندان ابراهیم - علیه السلام - که دهها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند، در مسلخ عشق و در منای رضایت حق جشن گرفتند. و بار دیگر امریکا و آل سعود، بر خلاف راه و رسم آزادگی، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهید، از جانبازان بی‌پناه ما کشته‌ها گرفتند؛ و در آخرین لحظات نیز با ناجوانمردی و قساوت بر پیکر نیمه جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشکیده مظلومان ما تازیانه زدند و انتقام خود را از آنان گرفتند. انتقام از چه کسانی و از چه گناهی؟ انتقام از کسانی که از خانه خویش به سوی خانه خدا و خانه مردم هجرت نموده بودند! انتقام از کسانی که سالها کوله بار امانت و مبارزه را بر دوش کشیده بودند. انتقام از کسانی که همچون ابراهیم - علیه السلام - از

  • بت شکنی برمی‌گشتند؛ شاه را شکسته بودند؛ شوروی و امریکا را شکسته بودند؛ کفر و نفاق را خرد کرده بودند. همانها که پس از طی آن همه راهها با فریاد: وأَذِّن فِی النَّاس بِالحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً (۱) پا برهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال کنند، به میهمانی خدا آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدایند، و عطش خویش را در زلال مناسک حج برطرف نمایند و با توانی بیشتر مسئولیت پذیر گردند و در سیر و صیرورت ابدی خود نه تنها در میقات حج، که در میقات عمل نیز لباس و حجاب پیوستگی و دلبستگی به دنیا را از تن به در آورند. همانها که برای نجات محرومان و بندگان خدا راحتی راحت طلبان را بر خود حرام، و مُحرِم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم کردند تا نه تنها بنده زرخرید امریکا و شوروی نباشند، که زیر بار هیچ کس جز خدا نروند. آمده بودند که دوباره به محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - بگویند که از مبارزه خسته نشده‌اند و به خوبی می‌دانند که ابی سفیان و ابی لهب و ابی جهل برای انتقام در کمین نشسته‌اند؛ و با خود می‌گویند مگر هنوز لات و هُبَل در کعبه‌اند. آری، خطرناکتر از آن بتها، اما در چهره و فریبی نو. آنها می‌دانند که امروز حَرَم، حَرَم است اما نه برای ناس، که برای امریکا! و کسی که به امریکا لبیک نگوید و به خدای کعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانی که همه ذرات وجود و همه حرکات و سکنات انقلابشان مناسک ابراهیم را زنده کرده است؛ و حقیقتاً می‌رود تا فضای کشور و زندگی خویش را با آوای دلنشین «لَبَّیکَ، اللهُم لَبَّیکَ» معطر سازد.
    آری، در منطق استکبار جهانی هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم به شرک خواهد شد، و «مفتی» ها (۲) و مفتی زادگان این نوادگان «بَلعَم باعورا» ها، (۳) به قتل و کفر او حکم خواهند داد. بالاخره در تاریخ اسلام می‌بایست آن شمشیر کفر و نفاقی که‌

  • در لباس دروغین احرام یزیدیان و جیره خواران بنی امیه - علیهم لعنة الله - برای نابودی و قتل بهترین فرزندان راستین پیامبر اسلام، یعنی حضرت ابی عبدالله الحسین - علیه السلام - و یاوران با وفای او، پنهان شده بود مجدداً از لباس همان میراث خواران بنی سفیان به درآید و گلوی پاک و مطهر یاوران حسین - علیه السلام - را در آن هوای گرم، در کربلای حجاز و در قتلگاه حَرَم، پاره کند؛ و همان اتهاماتی را که یزیدیان به فرزندان راستین اسلام زدند و آنان را «خارجی» و «ملحد» و «مشرک» و «مَهدورالدم» معرفی کردند، درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند؛ که ان شاء الله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهیم شد.
    اما زائران کشورها که یقیناً با کنترل و ارعاب دولتها و حکومتهایشان به مکه سفر کرده‌اند، جای دوستان و برادران و حامیان و همسنگران واقعی خود را در میان خود خالی خواهند یافت. آل سعود برای پرده پوشی جنایات هولناک سال گذشته خود و همچنین توجیه صدٌّعن سبیل الله (۱) و منع حجاج ایرانی از ورود به حج، زائران را زیر بمباران شدید تبلیغات خود قرار خواهد داد؛ و آخوندهای درباری و «مفتی» های خودفروخته - لعنة الله علیهم - در کشورهای اسلامی خصوصاً حجاز توسط رسانه‌ها و مطبوعات دست به نمایشها و سخنرانیها زده و عرصه را بر تفکر و تحقیق زائران درباره فهم و درک فلسفه واقعی حج و نیز پی بردن به ماجرای از پیش طراحی شده شیطان بزرگ در قتل میهمانان خدا تنگ خواهند نمود. و مسلّم در چنین شرایطی رسالت زائران بسیار سنگین است. بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفه واقعی بسیاری از احکام الهی را درک نکرده‌اند؛ و حج با آنهمه راز و عظمتی که دارد هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بیحاصل و بی‌ثمر باقی مانده است.

  • یکی از وظایف بزرگ مسلمانان پی بردن به این واقعیت است که حج چیست و چرا برای همیشه باید بخشی از امکانات مادی و معنوی خود را برای برپایی آن صرف کنند.
    چیزی که تا به حال از ناحیه ناآگاهان و یا تحلیلگران مغرض و یا جیره خواران به عنوان فلسفه حج ترسیم شده است این است که حج یک عبادت دسته جمعی و یک سفر زیارتی - سیاحتی است. به حج چه که چگونه باید زیست و چطور باید مبارزه کرد وبا چه کیفیت در مقابل جهان سرمایه داری و کمونیسم ایستاد! به حج چه که حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین باید ستاند! به حج چه که باید برای فشارهای روحی و جسمی مسلمانان چاره اندیشی نمود! به حج چه که مسلمانان باید به عنوان یک نیروی بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمایی کنند! به حج چه که مسلمانان را علیه حکومتهای وابسته بشوراند. بلکه حج همان سفر تفریحی برای دیدار از قبله و مدینه است و بس! و حال آنکه حج برای نزدیک شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است. و حج تنها حرکات و اعمال و لفظها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک، انسان به خدا نمی‌رسد. حج کانون معارف الهی است که از آن محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید جستجو نمود. حج پیام‌آور و ایجاد و بنای جامعه‌ای به دور از رذایل مادی و معنوی است. حج تجلی و تکرار همه صحنه‌های عشق آفرین زندگی یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست. و مناسک حج مناسک زندگی است. و از آنجا که جامعه امت اسلامی، از هر نژاد و ملیتی، باید ابراهیمی‌شود تا به خیل امت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - پیوند خورد و یکی گردد و یدِ واحده شود، حج تنظیم و تمرین و تشکل این زندگی توحیدی است. حج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعدادها و توان مادی و معنوی مسلمانان است. حج بِسان قرآن است که همه از آن بهره مند می‌شوند، ولی اندیشمندان و غواصان و درد آشنایان امت اسلامی اگر دل به دریای معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهای اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریا گوهرهای هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولی چه باید کرد و این غم بزرگ را به‌
  • کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است. و به همان اندازه‌ای که آن کتابِ زندگی و کمال و جمال در حجابهای خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرارِ آفرینش در دل خروارها خاک کج فکریهای ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است، حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتی که میلیونها مسلمان هر سال به مکه می‌روند و پا جای پای پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر می‌گذارند، ولی هیچ کس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمد - علیهم السلام - که بودند و چه کردند؛ هدفشان چه بود؛ از ما چه خواسته‌اند؟ گویی به تنها چیزی که فکر نمی‌شود به همین است. مسلّم حجِ بی‌روح و بی‌تحرک و قیام، حج بی‌برائت، حج بی‌وحدت، و حجی که از آن هدم کفر و شرک بر نیاید، حج نیست. خلاصه، همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن کریم و بازگرداندن این دو به صحنه‌های زندگی‌شان کوشش کنند؛ و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسیرهای صحیح و واقعی از فلسفه حج همه بافته‌ها و تافته‌های خرافاتی علمای درباری را به دریا بریزند.
    اما آنچه زائران عزیز باید بدانند اینکه امریکا و آل سعود حادثه مکه را یک مبارزه فرقه‌ای و نزاع قدرت میان شیعه و سنی ترسیم نموده؛ و ایران و رهبران آن را به عنوان کسانی که هوس رسیدن به یک امپراتوری بزرگ را در سر می‌پرورانند معرفی می‌کنند تا بسیاری از کسانی که از مسیر حوادث سیاسی جهان اسلام و نقشه‌های شوم جهانخواران بیخبرند تصور کنند که فریاد برائت ما از مشرکین و مبارزه ما برای کسب آزادی ملتها در مسیر کسب قدرت سیاسی‌مان و گسترش قلمرو جغرافیای حکومت اسلامی است. البته برای ما و همه اندیشمندان و محققانی که از نیات پلید تشکیلات آل سعود باخبرند جای تعجب نیست که به ایران و حکومتی که از بدو پیروزی تا به حال فریاد وحدت مسلمین را سر داده است و در همه حوادث جهانِ اسلام خود را شریک غم و شادی مسلمانان می‌داند تهمت افتراق و جدایی مسلمانان را بزنند؛ و یا بالاتر از آن، زائرانی را که به عشق زیارت مرقد پیامبر و حرم امن الهی به حجاز رفته‌اند به لشکرکشی و تشکل برای تصرف‌
  • کعبه و آتش زدن حرم خدا و تخریب مدینه پیامبر متهم نمایند! و دلیل و مدرک این کار را حضور پاسداران و نظامیان و مسئولین کشورمان در مراسم حج ذکر کنند! آری، در منطق آل سعود نظامی و پاسدار کشور اسلامی باید با حج بیگانه باشد؛ و اینگونه سفرها برای مسئولین کشوری و لشکری تعجب‌آور و توطئه‌انگیز می‌شود. از نظر استکبار، مسئولین کشورهای اسلامی باید به فرنگ بروند، آنها را به حج چه کار! دست نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس احرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!
    واقعیت این است که دوَل استکباری شرق و غرب و خصوصاً امریکا و شوروی، عملاً جهان را به دو بخش آزاد و قرنطینه سیاسی تقسیم کرده‌اند. در بخش آزاد جهان، این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و حد و قانونی نمی‌شناسند و تجاوز به منافع دیگران و استعمار و استثمار و بردگی ملتها را امری ضروری و کاملاً توجیه شده و منطقی و منطبق با همه اصول و موازین خود ساخته و بین المللی می‌دانند. اما در بخش قرنطینه سیاسی که متأسفانه اکثر ملل ضعیف عالَم و خصوصاً مسلمانان در آن محصور و زندانی شده‌اند، هیچ حق حیات و اظهار نظری وجود ندارد؛ همه قوانین و مقررات و فرمولها همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظامهای دست نشاندگان و در برگیرنده منافع مستکبران خواهد بود.
    و متأسفانه اکثر عوامل اجرایی این بخش همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلی استکبارند که حتی فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناهی نابخشودنی می‌دانند. و منافع جهانخواران ایجاب می‌کند که هیچ کس حق گفتن کلمه‌ای که بوی تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند ندارد. و از آنجا که مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بیان مصیبتهایی را که حاکمان کشورشان بر آنها تحمیل کرده‌اند را ندارند، باید بتوانند در حرم امن الهی مصایب و دردهایشان را با کمال آزادی بیان کنند تا سایر مسلمانان برای رهایی آنان چاره‌ای بیندیشند. لذا ما بر این مطلب پافشاری و اصرار می‌کنیم که مسلمانان، حداقل در خانه خدا
  • و حرم امن الهی، خود را از تمامی قید و بندهای ظالمان آزاد ببینند و در یک مانور بزرگ از چیزی که از آن متنفرند اعلام برائت کنند و از هر وسیله‌ای برای رهایی خود استفاده نمایند.
    حکومت آل سعود مسئولیت کنترل زائران خانه خدا را به عهده گرفته است. و اینجاست که با اطمینان می‌گوییم که حادثه مکه جدای از سیاست اصولی جهانخواران در قلع و قمع مسلمانان آزاده نیست. ما با اعلام برائت از مشرکین تصمیم بر آزادیِ انرژی متراکم جهان اسلام داشته و داریم. و به یاری خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزی این کار صورت خواهد گرفت. و ان شاء الله روزی همه مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات کنند که ابرقدرتها و نوکران و جیره خوارانشان از منفورترین موجودات جهان هستند.
    کشتار زائران خانه خدا توطئه‌ای برای حفظ سیاستهای استکبار و جلوگیری از نفوذ اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلّم - است. و کارنامه سیاه و ننگین حاکمان بی درد کشورهای اسلامی حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام و مسلمین دارد.
    پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و مناره‌های تزئیناتی ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متأسفانه با سیاستهای غلط حاکمان دست نشانده به خاک مذلت نشسته‌اند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقه‌های مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش می‌کنند؟ مگر مسلمانان نمی‌بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی مبدل شده‌اند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملّاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بیشعور حوزه‌های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه‌ها، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» را ترویج می‌کنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور
  • خویش، امریکای جهانخوار، می‌گذارند.
    مسلمانان نمی‌دانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و «خادم الحرمین» به اسرائیل اطمینان می‌دهد که ما اسلحه خودمان را علیه شما به کار نمی‌بریم! و برای اثبات حرف خود با ایران قطع رابطه می‌کنند. واقعاً چقدر باید رابطه سران کشورهای اسلامی با صهیونیستها گرم و صمیمی‌شود تا در کنفرانس سران کشورهای اسلامی مبارزه صوری و ظاهری هم با اسرائیل از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر اینها یک جو غیرت و حمیت اسلامی و عربی داشتند، حاضر به یک چنین معامله کثیف سیاسی و خودفروشی و وطن فروشی نمی‌شدند.
    آیا این حرکات برای جهان اسلام شرم‌آور نیست؟ و تماشاچی شدن گناه و جرم نمی‌باشد؟ آیا از مسلمانان کسی نیست تا بپاخیزد و اینهمه ننگ و عار را تحمل نکند؟
    راستی ما باید بنشینیم تا سران کشورهای اسلامی احساسات یک میلیارد مسلمان را نادیده بگیرند و صحه بر آنهمه فجایع صهیونیستها بگذارند، و دوباره مصر و امثال آن را به صحنه بیاورند؟ حال، مسلمانان باور می‌کنند که زائران ایرانی برای اشغال خانه خدا و حرم پیامبر قیام کرده‌اند و می‌خواستند کعبه را دزدیده به قم ببرند! اگر مسلمانان جهان باور کرده‌اند که سران آنها دشمنان واقعی امریکا و شوروی و اسرائیل هستند، تبلیغات آنان هم در مورد ما را باور می‌کنند.
    البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می‌گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می‌کنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود
  • از گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران امریکایی، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری می‌کنیم. ان شاء الله ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با امریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود. و از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.



  • امام خمینی با دست راست
    مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی از این برزخ بی‌انتهایی که انقلاب اسلامی ما برای همه جهانخواران آفریده است احساس غرور و آزادی کنند؛ و آوای آزادی و آزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخمهای خود مرهم گذارند؛ که دوران بن بست و نا امیدی و تنفس در منطقه کفر به سر آمده است، و گلستان ملتها رخ نموده است. و امیدوارم همه مسلمانان شکوفه‌های آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت گلهای محبت و عشق و چشمه سارِ زلال جوشش اراده خویش را نظاره کنند. همه باید از مرداب و باتلاق و سکوت و سکونی که کارگزاران سیاست امریکا و شوروی بر آن تخم مرگ و اسارت پاشیده‌اند به درآییم و به سوی دریایی که زمزم از آن جوشیده است روانه شویم؛ و پرده کعبه و حرم خدا را که به دست نامحرمان نجس امریکا و امریکازاده‌ها آلوده شده است با اشک چشم خویش شستشو دهیم.
    مسلمانان تمامی کشورهای جهان، از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده‌اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. و پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی، خصوصاً امریکا را بر خود حرام کنید. ما در مکه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مکه است. دروازه‌های مدینة الرسول را به روی ما ببندند یا بگشایند، رشته محبتمان با پیامبر هرگز پاره و سست‌
  • نمی‌شود. به سوی کعبه نماز می‌گزاریم

ghonoote emam

  •  و به سوی کعبه می‌میریم. و خدا را سپاس می‌گزاریم که در میثاقمان باخدای کعبه پایدار مانده‌ایم و پایه‌های برائت از مشرکین را با خون هزاران هزار شهید از عزیزانمان بنیان نهاده‌ایم. و منتظر هم نمانده‌ایم که حاکمان بی شخصیت بعض کشورهای اسلامی و غیر اسلامی از حرکت ما پشتیبانی کنند. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم. و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.
    جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان آزاده جهان که علی رغم اختناق سیاسی حاکم بر آنها با ترتیب کنفرانسها و مصاحبه‌ها و سخنرانیها پرده از اسرار جنایتبار امریکا و آل سعود برداشتند و مظلومیت ما را به دنیا نشان دادند تشکر می‌نماید. مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدّم می‌شود؛ و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثه‌ای را به وجود می‌آورند. راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست، و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت. یا پیروزی. که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است. که ان شاء الله خداوند قدرت شکستن چهارچوب سیاستهای حاکم و ظالم جهانخواران، و نیز جسارت ایجاد داربستهایی بر محور کرامت انسانی را به همه مسلمین عطا فرماید؛ و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوکت همراهی نماید.
    بعضی افراد تا قبل از حادثه تلخ و شیرین حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهوری اسلامی ایران را بر راهپیمایی برائت از مشرکین به خوبی درک نکرده بودند و از خود و دیگران سؤال می‌کردند که در سفر حج و در آن هوای گرم چه ضرورتی به راهپیمایی و فریاد مبارزه است؛ و اگر هم فریاد برائت از مشرکین هم سر داده شود، چه ضرری متوجه‌
  • استکبار می‌شود. و چه بسا افراد ساده دلی تصور می‌کردند که دنیای به اصطلاح متمدن جهانخواران نه تنها تاب تحمل اینگونه مسائل سیاسی را خواهد داشت، که به مخالفان خود حتی بیش از این هم اجازه حیات و تظاهرات و راهپیمایی خواهند داد. و دلیل این مدعا اجازه راهپیماییهایی است که در کشورهای به اصطلاح آزاد غرب داده می‌شود.
    ولی این مسئله باید روشن باشد که آنگونه راهپیماییها هیچ گونه ضرری برای ابرقدرتها و قدرتها ندارد. راهپیمایی مکه و مدینه است که بسته شدن شیرهای نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپیماییهای برائت در مکه و مدینه است که به نابودی سرسپردگان شوروی و امریکا ختم می‌شود. و درست به همین جهت است که با کشتار دسته جمعی زنان و مردان آزاده از آن جلوگیری می‌شود، و در پناه همین برائت از مشرکین است که حتی ساده دلان می‌فهمند که نباید سر بر آستان شوروی و امریکا نهاد.
    ملت عزیز و دلاور ایران مطمئن باشند که حادثه مکه منشأ تحولات بزرگی در جهان اسلام و زمینه مناسبی برای ریشه کن شدن نظامهای فاسد کشورهای اسلامی و طرد روحانی نماها خواهد بود. و با اینکه بیشتر از یک سال از حماسه برائت از مشرکان نگذشته است، عطر خونهای پاک شهدای عزیز ما در تمامی جهان پیچیده و اثرات آن را در اقصا نقاط عالم مشاهده می‌کنیم. حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نیست. آیا دنیا تصور می‌کند که این حماسه را چه کسانی سروده‌اند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کرده‌اند که بی‌محابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت می‌کنند؟ آیا تنها آوای وطنگرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است؟ آیا از درخت سیاست بازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوه استقامت و زیتون نور و امید می‌ریزد؟ اگر اینچنین بود، اینها که سالهاست در کنار فلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خورده‌اند! شکی نیست که این آوای «الله اکبر» است، این همان فریاد ملت ماست که در ایران شاه را و در بیت المقدس غاصبین را به نومیدی کشاند. و این تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطین در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ایرانی خود فریاد رسای آزادی قدس را سر داد و «مرگ بر امریکا،
  • شوروی و اسرائیل» گفت؛ و بر همان بستر شهادتی که خون عزیزان ما بر آن ریخته شد او نیز با نثار خون و به رسم شهادت آرمید. آری، فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت. و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت، و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد؛ و چطور خواب بنی اسرائیل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب درّیه فلسطین از شجره مبارکه «لاشَرقیة ولاغربیة» ما برافروخت. و امروز به همان گونه که فعالیتهای وسیعی در سراسر جهان برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، برای خاموش کردن شعله‌های خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد. و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است. و حال آنکه معتقدین به اصول انقلاب اسلامی ما در سراسر جهان رو به فزونی نهاده است و ما اینها را سرمایه‌های بالقوه انقلاب خود تلقی می‌کنیم و هم آنهایی که با مرکّب خون طومار حمایت از ما را امضا می‌کنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبیک می‌گویند و به یاری خداوند کنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت.
    امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده است. و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته‌اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده‌اند می‌بوسم؛ و سلام و درودهای خالصانه خود را به همه غنچه‌های آزادی و کمال نثار می‌کنم. و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض می‌کنم: خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پرفروغ شما کانون حمایت از محرومان شده است و شراره کینه انقلابی‌تان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه می‌دانیم که کشور ما در حال جنگ و انقلاب سختیها و مشکلاتی را تحمل کرده و کسی مدعی آن نیست که طبقات محروم و ضعیف و کم درآمد و خصوصاً اقشار کارمند و اداری، در تنگنای مسائل اقتصادی نیستند؛ ولی آن چیزی که همه مردم ما فراتر از آن را فکر می‌کنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ایران ثابت کرده‌اند که تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، ولی تحمل‌
  • شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شریف ایران همیشه در مقابل شدیدترین حملات تمامی جهان کفر علیه اصول انقلاب خویش مقاومت کرده است که در اینجا مجال ذکر همه آنها نیست.
    آیا ملت دلاور ایران در مقابل جنایات متعدد امریکا در خلیج فارس اعم از حمایت نظامی و اطلاعاتی به عراق و حمله به سکوهای نفتی و کشتیها و قایقها و سرنگونی هواپیمای مسافربری مقاومت نکرده است؟ آیا ملت ایران در جنگ دیپلماسی شرق و غرب علیه خود و ایجاد بازیهای سیاسی مجامع بین المللی مقاومت نکرده است؟ آیا ملت شجاع ایران در مقابل جنگ اقتصادی، تبلیغاتی، روانی و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشک باران مناطق مسکونی و بمبارانهای مکرر شیمیایی عراق در ایران و حلبچه، مقاومت نکرده است؟ آیا ملت عزیز ایران در مقابل توطئه منافقین و لیبرالها و زراندوزی و احتکار سرمایه داران و حیله مقدس مآبان مقاومت نکرده است؟ آیا همه این حوادث و جریانات برای ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ که اگر نبود حضور مردم، هر یک از این توطئه‌ها می‌توانست به اصول نظام ضربه بزند. که خدا را سپاس می‌گزاریم که ملت ایران را موفق نمود تا با قامتی استوار به رسالت خود عمل کند و صحنه‌ها را ترک نگوید.
    ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام‌
  • تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. مسئولین نظام ایرانِ انقلابی باید بدانند که عده‌ای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب هرکس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» می‌خوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. امریکا و استکبار در تمامی زمینه‌ها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند، در حوزه‌ها و دانشگاهها مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده‌ام. اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود می‌کنند. اینها با قیافه‌ای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بی دین معرفی می‌کنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم. و همچنین کسانی دیگر که بدون استثنا به هرچه روحانی و عالِم است حمله می‌کنند و اسلام آنها را اسلام امریکایی معرفی می‌نمایند راهی بس خطرناک را می‌پویند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب محمدی منتهی می‌شود. ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد.
    امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری می‌کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادی‌مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان شاء الله ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختیهای جنگ را به شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران می‌کند. و چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است. چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت ایران سقوط ارکان و کنگره‌های نظام ستمشاهی را نظاره کرده است و شیشه حیات‌
  • امریکا را در این کشور شکسته است. و چه شیرینی بالاتر از اینکه مردم عزیزمان ریشه‌های نفاق و ملیگرایی و التقاط را خشکانیده‌اند. و ان شاء الله شیرینی تمام ناشدنی آن را در جهان آخرت خواهند چشید. نه تنها کسانی که تا مقام شهادت و جانبازی و حضور در جبهه پیش رفته‌اند، بلکه آنهایی که در پشت جبهه با نگاه محبت بار و با دعای خیر خود جبهه را تقویت نموده‌اند از مقام عظیم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره برده‌اند. خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسین - علیه السلام!
    اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسئله‌ای نیست که بشود با پیروزی یا شکست در صحنه‌های نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهرهای دیگر آزاد شد. تمامی اینها خیالات باطل ملیگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا الله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم. پس‌ای فرزندان ارتشی و سپاهی و بسیجی‌ام، وای نیروهای مردمی، هرگز از دست دادن موضعی را با تأثر و گرفتن مکانی را با غرور و شادی بیان نکنید که اینها در برابر هدف شما به قدری ناچیزند که تمامی دنیا در مقایسه با آخرت.
    پدران و مادران و همسران و خویشاوندان شهدا، اسرا، مفقودین، و معلولین ما توجه داشته باشند که هیچ چیزی از آنچه فرزندان آنان به دست آورده‌اند کم نشده است.
    فرزندان شما در کنار پیامبر اکرم و ائمه اطهارند. پیروزی و شکست برای آنها فرقی ندارد.
    امروز روز هدایت نسلهای آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا ان شاء الله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هرچه هست‌
  • ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمی‌رویم. البته برای ادای تکلیف همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم. همه می‌دانند که ما شروع کننده جنگ نبوده‌ایم. ما برای حفظ موجودیت اسلام در جهان تنها از خود دفاع کرده‌ایم. و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حمله جهانخواران بوده است؛ و استکبار از همه کمینگاه‌های سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی خود به ما حمله کرده است. انقلاب اسلامی ما تاکنون کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم. و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صلا زنیم که‌ای خواب رفتگان! ای غفلت زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه‌های گرگ منزل گرفته‌اید. برخیزید که اینجا جای خواب نیست! و نیز فریاد کشیم سریعاً قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست! امریکا و شوروی در کمین نشسته‌اند، و تا نابودی کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرأت اینهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - داشت؟
    امروز یکی از افتخارات بزرگ ملت ما این است که در برابر بزرگترین نمایش قدرت و آرایش ناوهای جنگی امریکا و اروپا در خلیج فارس صف آرایی نمود. و اینجانب به نظامهای امریکایی و اروپایی اخطار می‌کنم که تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرونرفته‌اید، از خلیج فارس بیرون روید. و همیشه اینگونه نیست که هواپیماهای مسافربری ما توسط ناوهای جنگی شما سرنگون شود؛ که ممکن است فرزندان انقلاب ناوهای جنگی شما را به قعر آبهای خلیج فارس بفرستند.
    به دولتها و حکومتهای منطقه، خصوصاً به عربستان و کویت می‌گویم که همه شما در ماجراجوییها و جنایاتی که امریکا می‌آفریند شریک جرم خواهید بود. و ما تا به حال از
  • اینکه همه منطقه در کام آتش و خون و بی‌ثباتی کامل غوطه‌ور نشود، دست به عملی نزده‌ایم. ولی حرکات جنون آمیز ریگان مطمئناً حوادث غیرمنتظره و عواقب خطرناکی را بر همه تحمیل می‌کند. شما اطمینان داشته باشید که در این برگ جدید بازنده‌اید.
    خودتان و کشور و مردم اسلامی را در برابر امریکا اینقدر ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.
    بحمدالله از برکت انقلاب اسلامی ایران دریچه‌های نور و امید به روی همه مسلمانان جهان باز شده است؛ و می‌رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودی را بر سر همه مستکبران فرو ریزد.
    نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کیْ و تا کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهی‌مان نمی‌شناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی‌دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیِ‌مان را لکه‌دار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می‌دهند؛ و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه می‌گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادی‌شان افتاده است! که چه خوب است [به‌] این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان، و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشته‌اند که امروز بی‌اعتبار شده‌اند!
    آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام - را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی‌فرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما
  • ضعیف؛ آنها ولیّ و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی؛ بلکه ایرانی که شناسنامه‌اش را امریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست امریکا یا شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای امریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است، که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می‌کند. کنترل و حذف سلاحهای مخرّب از جهان اگر با حقیقت و صداقت همراه بود خواسته همه ملتهاست، ولی این نیز یک فریب قدیمی است. و این همان چیزی است که اخیراً از گفته‌های سران امریکا و شوروی و نوشته‌های سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه‌ها و محرومین در جهانِ مالکیتهای بی‌حد و مرز سرمایه داران است. ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامی - انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود؛ و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشید قدرتهای شرق و غرب همان مظاهر بی‌محتوای دنیای مادی‌اند که در برابر خلود و جاودانگی دنیای ارزشهای معنوی قابل ذکر نمی‌باشند.
    من به صراحت اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می‌کند. و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام می‌کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه‌
  • نظامهای کفر و شرک آشنا می‌سازد.
    و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می‌کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم. و خدا می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.
    من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهه‌های آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده‌اند، تشکر و قدردانی می‌کنم. و همه ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می‌کنم. در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمی‌دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه‌ای وارد نمی‌سازد. و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت‌
  • مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!
    خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‌های معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‌ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می‌کنم.
    و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکه بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بی‌تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند!
    آری، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش می‌آید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهایی که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده‌اند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته‌اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده‌اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجدداً به همه مردم و مسئولین عرض می‌کنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند این مدعیان بی‌هنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنه‌ها برگردند.
    من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می‌کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش می‌کنم که هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به‌
  • معنای حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛ ولی دورنمای حوادث را نمی‌توان به‌طور قطع و جدی پیش بینی نمود. و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است؛ و چه بسا با بهانه جوییها به همان شیوه‌های تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم.
    و ملت ما هم نباید فعلاً مسئله را تمام شده بداند. البته ما رسماً اعلام می‌کنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه‌ها حملات خود را دنبال کنند. نیروهای نظامی ما هرگز نباید از کیْد و مکر دشمنان غافل بمانند. در هر شرایطی باید بنیه دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سالهای جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کرده‌اند، باید خطر تهاجم جهانخواران در شیوه‌ها و شکلهای مختلف را جدیتر بدانند. و فعلاً چون گذشته تمامی نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبهه‌ها برای دفاع در برابر شیطنت استکبار و عراق به مأموریتهای خود ادامه دهند. در صورتی که این مرحله از حادثه انقلاب را با همان شکل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم برای بعد از آن و سازندگی کشور و سیاست کل نظام و انقلاب تذکراتی دارم که در وقت مناسب خواهم گفت. ولی در مقطع کنونی به‌طور جدّ از همه گویندگان و دست اندرکاران و مسئولین کشور و مدیران رسانه‌ها و مطبوعات می‌خواهم که خود را از معرکه‌ها و معرکه آفرینیها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشه‌های تند نگردند؛ و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.
    در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی به ظاهر دم می‌زدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری را مطرح نمایند؛ و جیره خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر
  • نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و ملیگراهای بی‌فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان شاء الله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه فتنه‌ها را خواهد داد.
    من باز می‌گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده‌تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکته‌ای که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفته‌اند. و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است.
    مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می‌دانم. و شما می‌دانید که من به شما عشق می‌ورزم؛ و شما را می‌شناسم؛ شما هم مرا می‌شناسید. در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی‌ام بود. شما می‌دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویی داشته‌ام با خدا معامله کرده‌ام. عزیزانم، شما می‌دانید که تلاش کرده‌ام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو می‌دانی که ما سر سازش با کفر را نداریم.
    خداوندا، تو می‌دانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. خداوندا، تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیة الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسیدن به خودت جبران فرما.
    فرزندان انقلابی‌ام، ای کسانی که لحظه‌ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می‌گذرد.
    می‌دانم که به شما سخت می‌گذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی‌گذرد؟ می‌دانم که‌
  • شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی‌تان را در سینه‌ها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزی از آن شماست. و تأکید می‌کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می‌باشند. آنها را از این تصمیمی که گرفته‌اند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است. که ان شاء الله خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید.
    من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه‌ها و ذخیره‌های عظیم الهی و به این گلهای معطر و نوشکفته جهان اسلام، سفارش می‌کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید؛ و خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید.
    و من به همه مسئولین و دست اندرکاران سفارش می‌کنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهی کنید؛ و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینی که به وسیله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیده‌اند، تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیه پیروی و تقلید و گدا صفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جای اینکه گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و راه ورسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانسته‌ایم آنهمه هنرآفرینی و اختراعات و پیشرفتها داشته باشیم. ان شاء الله در شرایط بهتر زمینه کافی برای رشد استعداد و تحقیقات را در همه امور فراهم می‌سازیم. مبارزه علمی برای جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست. و اما مبارزه عملی آنان در بهترین صحنه‌های زندگی و جهاد و شهادت شکل گرفته است.
  • و نکته دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقه‌ام به جوانان عرض می‌کنم این است که در مسیر ارزشها و معنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید؛ و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی‌نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلی پر از امید و قلبی سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشته‌اند و همیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بوده‌اند؛ بر بالای‌دار رفته‌اند و محرومیتها چشیده‌اند؛ زندانها رفته‌اند و اسارتها و تبعیدها دیده‌اند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بوده‌اند؛ و در شرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدی رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نموده‌اند؛ و هم اکنون نیز در هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار مردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی شهدای بزرگواری را تقدیم نموده‌اند.
    در هیچ کشور و انقلابی جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگی ائمه هدی‌ - علیهم السلام - و انقلاب اسلامی ایران سراغ نداریم که رهبران انقلاب آنقدر آماج حملات و کینه‌ها گردند. و این به خاطر صداقت و امانتداری است که در وجود علمای متعهد اسلام متبلور است. مسئولیت پذیری در کشوری که با محاصره‌ها و مشکلات اقتصادی و سیاسی و نظامی مواجه است کار مشکلی است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را برای فداکاریهای بیشتر آماده کنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود برای حفظ آبروی اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جای بسی سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعی خود را می‌شناسد، و فلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یک کلمه خلاصه می‌کند. علما و روحانیون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامی ملت خیانت نکرده و نمی‌کنند. البته تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشته‌ها و صحبتها هر وقت نام «روحانیت» را به میان آورده‌ام و از آنان قدردانی نموده‌ام، مقصودم علمای پاک و متعهد و مبارز است؛ که در هر قشری ناپاک و غیرمتعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته‌
  • ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و نفرین خدا و رسول و مردم بوده‌اند؛ و ضربات اصلی را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس مآب و دین فروش زده‌اند و می‌زنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این بی فرهنگها متنفر و گریزان بوده‌اند. من به صراحت می‌گویم ملیگراها اگر بودند، به راحتی در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز می‌کردند؛ و برای اینکه خود را از فشارهای روزمره سیاسی برهانند، همه کاسه‌های صبر و مقاومت را یکجا می‌شکستند و به همه میثاقها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود پشت پا می‌زدند. کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی‌دانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقده‌ها و حسادتهای خود را نمی‌توانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولی در هر حال آن چیزی که در سرنوشت روحانیت واقعی نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای‌دار برند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم.
    علما و روحانیون ان شاء الله به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خودآشنا هستند ولی از باب تذکر و تأکید عرض می‌کنم امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد کشور اسلامی‌مان احساس می‌کنند که می‌توانند اندیشه‌های خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنان را بشنوند. و اگر بیراهه می‌روند، با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمی‌شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشته‌هاشان زد و همه را یکباره به وادی تردید و شک انداخت. اینها که امروز اینگونه مسائل را عنوان می‌کنند مسلماً دلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان می‌تپد، و الّا داعی ندارند که خود را با طرح این‌
  • مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه‌ای است که خود فکر می‌کنند. به جای پرخاش و کنار زدن آنها با پدری و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیراین صورت خدای ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین می‌افتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتی ما می‌توانیم به آینده کشور و آینده سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهای کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوه‌ها و اصولی که منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان می‌شود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزه‌ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله‌ها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.
    نکته دیگر اینکه من اکثر موفقیتهای روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی در ارزش عملی و زهد آنان می‌دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست. و هیچ وسیله‌ای هم نمی‌تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزیهای بیمورد مسیر زهدگرایی آنان را منحرف سازند؛ و گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری از سرمایه داری و سرمایه داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشت سازی که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید بشدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادی از سازمانها و انجمنها و تشکیلات سیاسی و غیر آنها با ظاهری صددرصد اسلامی بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتی علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روی یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پا برهنه‌هاست؛ چرا که هر کسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر
  • شرایطی خود را عهده‌دار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهی بنماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کرده‌ایم.
    در خاتمه، از پیشگاه مقدس پروردگار، که الطاف بیکران خود را بر این ملت ارزانی داشته است، تشکر و قدردانی می‌کنم. و از محضر مقدس بقیة الله - ارواحنا فداه - عاجزانه می‌خواهیم که ما را در مسیر و هدفمان مدد و رهبری فرماید. خداوند متعال به خانواده‌های شهدا صبر و اجر، و به مجروحین و معلولین شفا عنایت فرماید؛ و اسرا و مفقودین را به وطن خویش باز گرداند. خداوندا، از تو می‌خواهیم آنچه مصلحت اسلام و مسلمین است را برای ما مقدر فرمایی. انَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ‌. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
    پنجم ذی حجه ۴۰۸ - ۲۹ / ۴ / ۶۷
    روح الله الموسوی الخمینی


http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=217


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
rel=nofollow