استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی
امام خامنه ای:

من هم از مسائل فرهنگی نگرانم
و در این نگرانی نمایندگان محترم خبرگان
سهیم هستم.

دولت محترم باید به این موضوع توجه کند
و مسئولان فرهنگی نیز
باید توجه داشته باشند
که چه می کنند،

زیرا در مسائل فرهنگی
نمیتوان بی ملاحظه‌گی کرد.

مسئله فرهنگ مهم است

زیرا اساس ایستادگی
و حرکت نظام اسلامی،
مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی
و تقویت جریان فرهنگی مؤمن و انقلابی است.

واقعاً همه باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را بدانند
زیرا همین جوانان هستند
که در روز خطر، سینه سپر می کنند.

کسانیکه به این جوانان با بدبینی نگاه می کنند
و تلاش دارند آنها را منزوی کنند،
به انقلاب و کشور خدمت نمی کنند.

البته این جوانان مؤمن و انقلابی
هیچگاه منزوی نخواهند شد.

مطالبی که گفته شد باید بصورت گفتمان
و باور عمومی درآید

که لازمه آن هم

تبیین منطقی و عالمانه این مسائل،

به دور از زیاده روی های گوناگون

و با زبان خوش است.

۱۳۹۲/۱۲/۱۵
leader.ir


---------------------


کانال استقلال فرهنگی
در سروش

http://sapp.ir/esteghlalefarhangi


و در تلگرام

https://telegram.me/culturalIndependence


وبسایت های متفاوت
آخرین نظرات شما


ضرورت فلسفه

برای نیل به استقلال فرهنگی


از آنجاکه تفریق بهمن سال پیروزی انقلاب اسلامی(57) از این بهمن سال 91 می شود 34
 و ورود پیروزی انقلاب اسلامی به سی و پنجمین سال با راهپیمایی سراسری و با شکوه دیروز مردم آگاه، شجاع و دیندار ایران اسلامی جشن گرفته شد و  ملت درجه ی بصیرت و وفاداری بسیار بالای خود را به انقلاب اسلامی نشان داد، و استقلال پیش از آزادی در مهمترین شعار راهبردی انقلابیون سال 57 مطالبه می شد و اهمیت آن آنقدر بوده است که برای این استقلال چه رنجها که برده ایم و جه جانها که فدا شده است تا استقلالمان را با آزادی از استبداد داخلی و استعمار خارجی به قله ی مردم سالاری دینی با عنوان جمهوری اسلامی برسانیم؛
سزاوار است تا برای این کلید واژه های پر محتوا و استراتژیک پژوهش های عمیق و دامنه دار علمی صورت بگیرد.
وبلاگ استقلال فرهنگی به اقتضای عنوانش و به مناسبت ورود به سی و پنجمین سال پیروزی، اولین کلید واژه یعنی "استقلال" را بهانه قرار می دهد تا برای استقلال فرهنگی که مبنای استقلال در عرصه های سیاسی، اقتصادی و نظامی است، به موضوعی بپردازد، که مرور آن پس از ده سال یاد آور ضرورت پرداختن به یک علم زیربنایی و مادر به نام "فلسفه" را مورد تأکید قرار می دهد.

مفصل بودن آن موضوع شاید از حوصله ی این مقاله خارج باشداما برجسته سازی بعضی از نکات کلیدی و راهگشا در زمینه سازی برای استقلال فرهنگی حائز اهمیت بسیار بالایی است.
چرا که مقدمه ی استقلال فرهنگی استقلال در اندیشه است
و برای استقلال در اندیشه، "روش انیشیدن" تعیین کننده ی میزان استقلال و ملاک استقلال خواهد بود.
 
متفکر شهید استاد مطهری عبارت پر معنایی دارند که ذهن های بسیاری را به خود مشغول کرده است که اهمیت انتخاب متن زیر را بیشتر نشان می دهد.

شهید مطهری می فرمایند:
"من ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من بیاموزد نه اندیشه ها را"

با این پیش زمینه بخش هایی از بیانات رهبر فرزانه ی انقلاب اسلامی در مورد "فقه اکبر "یا "فلسفه" را که در جمع نخبگان حوزه ایراد شده است را تقدیم میهمانان فرهیخته ی وبلاگ استقلال فرهنگی می کنیم و از دیدگاههای شما فرهیختگان نیز استقبال می کنیم.


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم
 
 
... در گذشته در حوزه‌ى قم با فلسفه و وجود مرحوم آقاى «طباطبایى» مخالفت مى‌شد. مى‌دانید درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند.

در دوره‌ى اخیر، قم مرکز حوزه‌ى فلسفى ما بوده است؛

آقاى طباطبایى هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائم‌الذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآبهاى آن‌طورى نبوده است - البته جلسات خصوصى را کارى نداریم - مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده که کسى بتواند آنها را انکار کند؛


درعین‌حال کسى مثل آقاى طباطبایى که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، این‌طور مورد تهاجم قرار گرفت. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین محدود است.


با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبایى، جا داشت امروز تعداد زیادى استاد درجه‌ى یک از تلامذه‌ى ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم.

آقاى طباطبایى فرد فعّالى بود؛ بنابراین جریان فلسفى‌اى که به وسیله‌ى ایشان پایه‌گذارى شد، باید به شکل وسیعى گسترش پیدا مى‌کرد، که نکرده است.


البته ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه مى‌کنیم؛

اما بالاخره هرچه بود، نتیجه‌اش این شد. این نباید تکرار شود.


 
فلسفه‌ى اسلامى - همان‌طور که شما فرمودید

و درست هم گفتید - فقه اکبر است؛

پایه‌ى دین است؛

مبناى همه‌ى معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛

لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند

و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد.
 
مرکز فلسفه هم باید حوزه‌ى علمیه باشد.

یکى از بزرگترین خسارتهایى که ما کردیم،

این بوده که مرکز فلسفه‌ى اسلامى از حوزه‌ى علمیه

به مناطق مختلف منتقل شده است.


بعضى از آقایانِ اساتید فلسفه، ماه رمضان پیش من بودند؛

مى‌گفتند برخى از آقایانى که اصلاً اهلیّت ندارند،

در مساجد فلسفه تدریس مى‌کنند

و ناقص و سطحى و به عمق نرسیده

و جویده جویده مطالبى را دست افراد مى‌دهند.


اینها خسارت است؛

ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند.

من خدمت آقاى «جوادى» و آقاى «مصباح» هم به تفاریق مکرّراً گفته‌ام

باید کارى کنیم که قم از مرکزیّت و مرجعیّتِ فلسفه نیفتد

و قطب اصلىِ فلسفه‌ى اسلامى همچنان باقى بماند.

بنابراین در این زمینه هرچه شما تلاش کنید،

بجا و بحق خواهد بود.

همه باید تلاش کنند؛

مدیریّت حوزه و اساتید فلسفه هم باید تلاش کنند.

طلّابِ فلسفه را باید تشویق کرد.

 
این‌که گفته مى‌شود امتیازات آخوندى و روحانى

مال فقهاست، نه مال فلاسفه و عرفا و متکلّمین،

امروز خیلى مثل سابق نیست.

سابقاً «ملاّ اسماعیل خواجویى» در اصفهان - که

جزو تلامذه‌ى به واسطه‌ى ملاّ صدرا بوده - با آن مقام علمى و عظمت،

جرأت نمى‌کرده فلسفه تدریس کند.

سرنوشت بعضى از اقران ایشان - مثل مرحوم «بیدآبادى»

و دیگران - طورى براى اینها تجربه‌هاى تلخ درست کرده بود

که جرأت نمى‌کردند فلسفه تدریس کنند.

ملاّ اسماعیل خواجویى، هم رجالى است، هم فقیه است،

هم اصولى است و هم از بزرگان فلاسفه‌ى ماست.

متأسفانه اینها شناخته شده هم نیستند.

همین‌جا داخل پرانتز عرض کنم:

کى از کارهایى که باید صورت گیرد،

معرفى فلاسفه‌ى شیعه در دوره‌هاى مختلف است.

متعلّمین فلسفه‌ى ما هم اینها را نمى‌شناسند؛

چند نفر معروف را مى‌شناسند.

عرض مى‌کردم این افراد از ترس جرأت نمى‌کردند اظهار فلسفه کنند.



امروز این‌طور نیست؛

فلسفه یک امتیاز و یک افتخار است؛

نه فقط در چشم حوزویها، بلکه در چشم مردم هم همین‌طور است.

بعضیها که حتى اهل فلسفه هم نیستند،

براى همین امتیازات ظاهرى، ادّعاى استادىِ فلسفه مى‌کنند.

بنابراین، این‌طور هم فضا را مأیوس‌کننده نبینید

که حالا مثلاً باید خود را فدا کنیم و وارد عرصه‌ى فلسفه شویم؛

نه، امروز فلسفه امتیاز دارد.

با توسعه‌ى فضاهاى دانشگاهى

و با گسترش علم و معرفت در بین جوانان،

امروز وقتى یک طلبه‌ى فاضلِ فلسفه‌خوان

یا فلسفه‌دان در جامعه مطرح مى‌شود،

امتیاز احترام کسب مى‌کند.

به نظر من همین جریان را باید تقویت کرد.

نگذارید حوزه از مرکزیّت فلسفه بیفتد.

در این زمینه هر کارى مى‌شود کرد، باید انجام داد.

شما که جوان هستید

و نیرو و حوصله و نشاط دارید،

امروز این بار بر عهده‌تان است.
 


دو سه نکته درخصوص آموزش فلسفه و پژوهش فلسفى عرض مى‌کنم،

که خوشبختانه دیدم در ذهن بعضى دوستان هم هست.

یکى مسأله‌ى امتداد سیاسى - اجتماعى فلسفه است

که من مکرّر به دوستان گفته‌ام

و الان هم در تأیید فرمایش بعضى از آقایان عرض مى‌کنم؛


منتها نه با تعبیر رنسانس فلسفى؛ نباید به این معنا مطرح شود.

ما به رنسانس فلسفى یا واژگون کردن اساس فلسفه‌مان احتیاج نداریم.

نقص فلسفه‌ى ما

ین نیست که ذهنى است - فلسفه طبعاً

با ذهن و عقل سروکار دارد - نقص فلسفه‌ى ما این است

که این ذهنیّت امتداد سیاسى و اجتماعى ندارد.


فلسفه‌هاى غربى

براى همه‌ى مسائل زندگى مردم،

کم و بیش تکلیفى معیّن مى‌کند:

سیستم اجتماعى را معیّن مى‌کند،

سیستم سیاسى را معیّن مى‌کند،

وضع حکومت را معیّن مى‌کند،

کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن مى‌کند؛



اما فلسفه‌ى ما

به‌طور کلّى در زمینه‌ى ذهنیّاتِ مجرّد باقى مى‌ماند

و امتداد پیدا نمى‌کند.

شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و

این ممکن است؛

کمااین‌که خود توحید ی

ک مبناى فلسفى و یک اندیشه است؛

اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعى و سیاسى دارد.

«لااله‌الا ّاللَّه» فقط در تصوّرات و فروض فلسفى و عقلى منحصر و زندانى نمى‌ماند؛

وارد جامعه مى‌شود

و تکلیف حاکم را معیّن مى‌کند،

تکلیف محکوم را معیّن مى‌کند،

تکلیف مردم را معیّن مى‌کند.


مى‌توان در مبانى موجود فلسفىِ ما

نقاط مهمّى را پیدا کرد

که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد،

جریانهاى بسیار فیّاضى را در خارج از محیط ذهنیّت به‌وجود مى‌آورد

و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن مى‌کند.

دنبال اینها بگردید،

این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛

آن‌گاه یک دستگاه فلسفى درست کنید.


از وحدت وجود،

از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»،

از مبانى ملاّ صدرا، - اگر نگوییم از همه‌ى اینها،

از بسیارى از اینها - مى‌شود

یک دستگاه فلسفىِ اجتماعى، سیاسى و اقتصادى درست کرد؛

فضلاً از آن فلسفه‌هاى مضاف که آقایان فرمودند:

فلسفه‌ى اخلاق،

فلسفه‌ى اقتصاد

و.... این، یکى از کارهاى اساسى است.

این کار را هم هیچ‌کس غیر از شما نمى‌تواند بکند؛

شما باید این کار را انجام دهید.
 
فلسفه‌ى اسلامى،

پایه و دستگاهى بوده

که انسان را به دین، خدا و معرفت دینى نزدیک مى‌کرده است.

فلسفه براى نزدیک شدن به خدا

و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛


لذا بهترین فلاسفه‌ى ما - مثل ابن‌سینا و ملاّ صدرا - عارف هم بوده‌اند.

اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه

در فلسفه‌ى جدید - یعنى فلسفه‌ى ملاّ صدرا - به‌خاطر این است که

فلسفه وسیله و نردبانى است که انسان را به معرفت الهى و خدا مى‌رساند؛

پالایش مى‌کند و در انسان اخلاق به‌وجود مى‌آورد.

ما نباید بگذاریم فلسفه

به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود.

راهش هم تقویت فلسفه‌ى ملاّ صدراست؛

یعنى راهى که ملاّ صدرا آمده، راه درستى است.

آن فلسفه است که انسان را وادار مى‌کند هفت سفر پیاده به حج برود

و به همه‌ى زخارف دنیوى بى‌اعتنایى کند.

البته نمى‌خواهیم بگوییم

هرکس در این دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد، اهل دنیاست؛ نه،


اما این راه خوبى است.

راه فلسفه باید راه تدیّن و افزایش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛

این را باید در آموزش فلسفه،

در تدوین کتاب فلسفى،

در درس فلسفى و در انجمن فلسفه - همین که به آن اشاره شد - رعایت کرد.


اهل فلسفه‌اى که ما قبلاً دیده بودیم، همه همین‌طور بودند؛

کسانى بودند که

از لحاظ معنوى و الهى و ارتباطات قلبى و روحى با خداوند،

از بقیه‌ى افرادى که در زمینه‌هاى علمىِ حوزه کار مى‌کردند،

بهتر و زبده‌تر و شفّافتر بودند.

 
از قول جناب آقاى جوادى فرمودند «محبّ قال و مبغض قال»، که درست هم هست.

من عامل دیگرى هم سراغ دارم

و آن، رقیب سازى براى فلسفه‌ى ما در دوره‌ى اخیر است.



به اعتقاد بنده، قرائن و شواهد نشان مى‌دهد

فلسفه‌هایى که در ایران رایج شد - و الان هم اوج آن است - عادّى نبود.

خواستند براى فلسفه‌ى اسلامى رقیب درست کنند؛

لذا فلسفه‌هاى غربى را آوردند و ترجمه و ترویج کردند.

با غفلت حوزه‌هاى علمیه‌ى ما تدریجاً کار به جایى رسید که

هر وقت در محیطهاى دانشگاهى

اسم فلسفه برده مى‌شد - الان هم تقریباً همین‌طور است - ذهن به سمت «کانت»

و «هگل» و امثال اینها مى‌فت و تصوّر مى‌شد اصلاً فلسفه محصول تفکّر اینهاست.

زمانى که تفکّرات مارکسیستى در ایران خیلى رواج داشت،

یکى از قلمهاى عمده‌ى تبلیغاتىِ کمونیستها کوبیدن منطق ارسطویى

و منطق شکلى بود که در مقابلِ منطق دیالکتیک فحش محسوب مى‌شد؛

مى‌گفتند اینها طرفدار منطق ارسطویى‌اند!

تا این حد فلسفه‌ى اسلامى

و مبانى فلسفه‌ى اسلامى و از جمله منطق را ضدّارزش کرده بودند.

این کار، حساب شده صورت گرفته است


البته نمى‌گوییم هر دانشجو یا استادى وارد فلسفه‌ى جدید شد،

لابد با «سى.آى.اى» ارتباط دارد؛ نه، اما این یک فکرِ اساسى شد.

کسانى که پیشروان این کار بودند - امثال فروغى

و دیگران - ارتباطات سیاسى و خارجى و تلاشهایشان مشخص است.

امروز هم آدم قرائن و شواهدى را مشاهده مى‌کند که

کسانى مى‌خواهند

درست نقطه‌ى مقابل ما - که فلسفه را

یک امر کاملاً خواصى قرار داده‌ایم - حجمهاى قوىِ فلسفى را بیاورند.

برخلاف یک فقیه که مثلاً مى‌نشیند مسأله مى‌گوید،

اصلاً بروز و ترشّح فلسفه از درون انسان به بیرون است؛

این تربیتِ حوزه‌هاى علمیه‌ى ما بوده؛

اما آنها بعکس، فلسفه را در سطوح مختلف ترویج کردند.


 
یکى از رشته‌هاى تألیف و کار فلسفى،

نوشتن فلسفه براى کودکان است.

کتابهاى فلسفىِ متعدّدى براى کودکان نوشته‌اند و ذهن آنان را

از اوّل با مبانى فلسفى‌اى که امروز مورد پسند لیبرال دمکراسى است، آشنا مى‌کنند.

یقیناً در نظام شوروى سابق

و دیگر نظامهاى مارکسیستى

اگر دستگاه فلسفه براى کودکان و جوانان بود،

چیزى بود که مثلاً به فلسفه‌ى علمى «مارکس» منتهى شود.


ما از این کار غفلت داریم.

من به دوستانى که در بنیاد ملاّ صدرا مشغول کار هستند، سفارش کردم،

گفتم بنشینید براى جوانان و کودکان کتاب بنویسید.

این کارى است که قم مى‌تواند بر آن همّت بگمارد.

بنابراین از جمله کارهاى بسیار لازم،

بسط فلسفه است؛

البته با مبانى مستحکم

و ادبیات خوب و جذّاب.

 
به نظر من

بین فلسفه و کلام هم نباید دعوا قائل شد.

مهمترین کتاب کلامى ما را یک فیلسوف - یعنى خواجه‌نصیر - نوشته؛

اما در واقع فلسفه است.

ما باید اینها را به همدیگر نزدیک کنیم؛ هیچ مانعى ندارد.


فلسفه و کلام و عرفان وجوه تفارقى دارند، وجوه اشتراکى هم دارند؛

ما باید اینها را به عنوان علوم عقلى - همین تعبیرى که آقایان داشتند

کاملاً تعبیر خوبى است - یا به یک معنا حکمت، که شامل همه‌ى اینها بشود،

مورد توجّه قرار دهیم و دنبال کنیم.


 
انجمن فلسفه‌اى هم

که جناب آقاى «فیّاضى» گفتند، فکر بسیار خوب و درستى است.

البته چند سال قبل من شبیه این حرف را با بعضى از دوستان در قم مطرح کردم و گفتم یک باشگاه فلسفى یا باشگاه فلسفه‌گرایان تشکیل شود؛ الان هم عرض مى‌کنم که خوب است انجمن فلسفه‌ى اسلامى یا انجمن حکمت اسلامى تشکیل شود. این جزو طرحهاى بسیار مفید است.

بناى خوبى به‌وجود آید یا از بناهایى که وجود دارد، تصرّف شود و براى این کار تجهیز گردد. سالن سخنرانى ایجاد کنند، محلّ درس بگذارند و میزگرد تشکیل دهند. نهضت آزاداندیشى‌اى که مطرح شد و بعضى از آقایان هم استقبال کردند، یکى از بهترین جاهایش همین جاست. افراد بنشینند نظرات و حرفها و استدلالهاى خود را بگویند؛ اساتید فرصت پیدا کنند و بیایند شاگردان فلسفى خود را ببینند؛ ببینند اینهایى که طبقه‌ى دوم آنها هستند، چه کسانى‌اند.


بعضى از شما آقایان درس جناب آقاى جوادى یا جناب آقاى مصباح را درک کرده‌اید، شاید هم درک نکرده‌اید. اساتید بیایند شاگردانشان، شاگردانِ شاگردانشان و یا طلّاب علاقه‌مندشان را از نزدیک ببینند؛ حرفى بزنند و یا سخنرانى کنند؛ کار بسیار خوبى است و من با آن موافقم و هرچه بشود کمک کرد، من کمک مى‌کنم.


 
نکته‌ى دیگرى که مطرح شد و درست بود،

مسأله‌ى جذب امکانات کشورى براى فلسفه‌ى حوزه است.

این به عهده‌ى شماست؛ یعنى

شما مشخّص کنید که این امکانات - چه امکانات عنوانى،

چه امکانات جایگاهى (مثل جایگاه تدریس در این‌جا و آن‌جا)

و چه امکانات مالى - براى کجاها باید جذب شود؛

مثل این‌که در نیروهاى نظامى و ادارى جایگاه تعریف مى‌کنند

و بعد مى‌گردند آدمِ آن را مى‌یابند.

شما براى جذب کمکها باید جایگاه تعریف کنید.

 
به نظر من آنچه آقایان فرمودند، خوب بود. بعضى از آقایان جمعبندى کردند. بیان آقاى «خسروپناه» و بعضى دیگر از آقایان، درواقع جمعبندىِ خیلى خوبى بود از مجموع کارهایى که خوب است بشود و تعقیب گردد. این کارها وقتى پیش خواهد رفت که برنامه‌ریزى وجود داشته باشد.

آنچه من مى‌خواهم بگویم، این است که

شما آقایان بنشینید یک مجموعه تشکیل دهید

و جمع برگزیده‌اى را که بیشتر مى‌توانند وقت بگذارند،

از بین خودتان انتخاب کنید تا برنامه‌ریزى کنند؛

مثلاً براى رشد، ترویج، تعمیق و توجیه جریان عقلى در حوزه چه کارهایى باید بکنیم.

بعضى از این کارها به عهده‌ى شماست،

بعضى از اینها به عهده‌ى اساتید است،

بعضى از اینها به عهده‌ى مدیریّت است،

بعضى از اینها ممکن است به عهده‌ى ما باشد؛

باید اینها را مشخّص کنیم.


البته این کار با برنامه‌ى حوزه منافات ندارد.

به هیچ‌کس شکستن برنامه‌هاى حوزه را توصیه نمى‌کنم.

حوزه برنامه‌اى دارد، مثل برنامه‌ى یک دانشگاه بزرگ.

اگر در میان مجموعه افرادى که در این دانشگاه بزرگ و با همین برنامه‌ى بزرگ مشغول تحصیل و تدریسند، جمعى بیایند و یک کار مستقل علمى را دنبال کنند، این با برنامه‌ى کلّى دانشگاه سازگار است.


به نظر من این کار شدنى است.

البته برنامه‌ریزى حوزه هم مى‌تواند کمک و حمایت کند

و اگر لازم باشد به دوستان در قم از این جهت سفارشى هم بشود،

ما حرفى نداریم. منتها مهم این است که از اعتقاد و التزامتان ب

ه اهمیت و تأثیر اساسى این کار چیزى کاسته نشود.

شما موتور این قطار عظیم هستید؛

اگر موتور خاموش یا کُند شد،

قیناً در حرکت قطار اثر خواهد گذاشت.

این موتور باید کار کند، مرتّب و سالم هم کار کند و پیش برود؛

البته از لحاظ اعتبارى و مالى هم باید پشتیبانى شود.
 
من مجدّداً خدا را شکر مى‌کنم از این‌که الحمدللَّه توفیق پیدا کردم و خدمت آقایان رسیدم. از بودن شما در حوزه‌ى قم هم خوشحالم و خدا را شکر مى‌کنم. از این هم که الحمدللَّه اساتید بزرگوار قم این توفیق را پیدا کردند که چنین محصول باارزشى را تقدیم حوزه کنند، خوشحالم؛ منتها مجدداً توصیه مى‌کنم که این حرکت را تداوم دهید و پیش بروید تا ان‌شاءاللَّه خداى متعال هم کمک کند.
 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته


۱۳۸۲/۱۰/۲۹

بیانات رهبر فرزانه ی انقلاب اسلامی در دیدار جمعى از نخبگان حوزوی

برچسب‌ها: عقل؛ ملاصدرا؛ علامه طباطبایی؛ صراط‌ مستقیم‌ انقلاب‌ اسلامی؛ لیبرال دموکراسی؛ فلسفه اسلامی؛ ملا اسماعیل خواجویی؛ خواجه نصیرالدین طوسی؛ فروغی، محمد علی؛ امانوئل کانت؛ مارکس، کارل؛ هگل؛

منبع:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=8616

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
rel=nofollow