استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی
امام خامنه ای:

من هم از مسائل فرهنگی نگرانم
و در این نگرانی نمایندگان محترم خبرگان
سهیم هستم.

دولت محترم باید به این موضوع توجه کند
و مسئولان فرهنگی نیز
باید توجه داشته باشند
که چه می کنند،

زیرا در مسائل فرهنگی
نمیتوان بی ملاحظه‌گی کرد.

مسئله فرهنگ مهم است

زیرا اساس ایستادگی
و حرکت نظام اسلامی،
مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی
و تقویت جریان فرهنگی مؤمن و انقلابی است.

واقعاً همه باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را بدانند
زیرا همین جوانان هستند
که در روز خطر، سینه سپر می کنند.

کسانیکه به این جوانان با بدبینی نگاه می کنند
و تلاش دارند آنها را منزوی کنند،
به انقلاب و کشور خدمت نمی کنند.

البته این جوانان مؤمن و انقلابی
هیچگاه منزوی نخواهند شد.

مطالبی که گفته شد باید بصورت گفتمان
و باور عمومی درآید

که لازمه آن هم

تبیین منطقی و عالمانه این مسائل،

به دور از زیاده روی های گوناگون

و با زبان خوش است.

۱۳۹۲/۱۲/۱۵
leader.ir


---------------------


کانال استقلال فرهنگی
در سروش

http://sapp.ir/esteghlalefarhangi


و در تلگرام

https://telegram.me/culturalIndependence


وبسایت های متفاوت
آخرین نظرات شما


رهبر انقلاب اسلامی در عین حال شرط اصلی ورود تأثیرگذار افراد متدین و انقلابی به عرصه سینما و تأثیر نپذیرفتن از فضای آن را مصونیت سازی برشمردند و تاکید کردند: تنها راه مصون سازی نیز ارتباط مستمر با خدا، بجا آوردن نوافل و تضرع به درگاه الهی است، همانگونه که عمار اینگونه خود را مصون و تزلزل ناپذیر کرده بود.



ایشان افزودند: عبادت و ذکر و توجه به خدا از هر لذت هنری بالاتر است.رهبر انقلاب اسلامی نقش مسئولان و مراکز دانشگاهی مرتبط را در اثرگذاری بر فضای سینمایی و رسانه ای کشور مهم دانستند و تأکید کردند: اصلاح این عرصه نیازمند اصلاح مبادی ورودی آن است.

حضرت آیت الله خامنه ای خاطر نشان کردند: کسانی که امروز مشغول کار و فعالیت در عرصه فیلم های با مضامین انقلابی و دفاع مقدس هستند واقعا در حال جهاد هستند.

ایشان استفاده شایسته از ابزار هنر و بهره گیری از قصه و داستان و فیلم نامه قوی را یکی از ضروریات اساسی در فیلم سازی دانستند و تاکید کردند: مقوله قصه نویسی و رمان در کشور با نقطه مطلوب فاصله زیادی دارد و باید این بخش تقویت شود.


رهبر انقلاب اسلامی، موضوعات مربوط به تاریخ انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، فلسطین و بیداری اسلامی را از جمله موضوعات مهم و پر مایه برای استفاده در فیلم سازی برشمردند و افزودند: یکی از مسائل دروغی که در دنیا تبلیغ می شود این است که می گویند هنر نباید با سیاست آمیخته شود، در حالیکه مجموعه های هنری غرب از جمله هالیوود کاملا سیاسی هستند و اگر اینگونه نبود چرا به فیلم های ضد صهیونیستی ایران اجازه حضور در جشنواره های سینمایی را نمی دهند؟

حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: ساخت فیلم های سیاسی بر ضد ایران و یا اعطای جایزه به فیلم های ضد ایرانی نشانه های آشکار از آمیخته بودن سیاست و هنر در آمریکا و غرب است.

ایشان همچنین با اشاره به مطالب مطرح شده در این جلسه در خصوص رابطه علوم انسانی با هنر و سینما و لزوم تحول در علوم انسانی افزودند: علوم انسانی هوای تنفسی مجموعه های نخبه کشور است که هدایت جامعه را بر عهده دارند بنابراین آلوده یا پاک بودن این هوای تنفسی بسیار تعیین کننده است.

رهبر انقلاب اسلامی مشکل علوم انسانی غربی را پایه های معرفتی غلط آن دانستند و تأکید کردند: اصلاح در علوم انسانی و تحول در سینما و تلویزیون بدون اصلاح پایه های معرفتی علوم انسانی غربی امکانپذیر نیست و اصلاح این پایه ها نیز در گرو ارتباط موثر با حوزه های علمیه و علمای دین است.

حضرت آیت الله خامنه ای جریان های سینمایی علاقمند به دین و انقلاب را به پرهیز از کشیده شدن به حاشیه ها و مشغول شدن به اختلافهای بی نتیجه توصیه و خاطر نشان کردند: معتقدین به دین و انقلاب در عرصه سینما که ممکن است دارای سلایق مختلف باشند، باید همت و تلاش خود را معطوف کارهای اساسی و اصلی کنند.




پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب، آقایان وحید جلیلی، نادر طالب‌زاده، حسن عباسی، مهدی نصیری، سید جمال عود سیمین، ابوالقاسم طالبی، فرج الله سلحشور، محمد صادق باطنی، ابراهیم فیاض، سعید قاسمی و مصطفی رضوانی از داوران و منتخبان جشنواره فیلم عمار نکات و محورهای زیر را مطرح کردند:

- ضرورت مردمی کردن هنر بویژه در بخش سینما از مرحله تولید تا نمایش و خارج کردن آن از فضای انحصاری
- تقویت و فعال سازی ظرفیت‌های مغفول هنری در راستای اهداف انقلاب اسلامی
- ضرورت بهره‌برداری از رسانه سینما برای انتقال بیان دغدغه‌های دینی و انقلابی
- لزوم تقویت بنیان‌های اعتقادی فیلمسازان مذهبی برای مصون ماندن از آسیب‌ها
- ضرورت نقش قائل شدن برای سینما و رسانه در تنظیم سیاست‌ها و برنامه‌های کلان کشور
- پرهیز از نگاه تقلیل‌گرایانه در سطح فناوری به سینما و برنامه‌ریزی برای حرکت‌های رو به آینده
- برنامه ریزی برای رویش نیروهای جوان و خط شکن در عرصه سینما

منبع:
http://www.tabnak.ir/fa/news/303890

نظرات  (۲)

الزامات رسانه و نبرد نرم

الزامات کار رسانه ای و نبرد نرم ؛ محمد رضا زائری

متن کامل  سخنرانی استاد زائری در دانشگاه شهید مدنی آذربایجان با موضوع «الزامات رسانه و نبرد نرم» :


مدل جنگها و تسخیر کردن‌ها عوض شده است

همه شما دانشجو و اهل مطالعه و کتاب خواندن هستید و اجمالاً اطلاعات تاریخی مختصری دارید. در یکی دو قرن اخیر و دهه‌های اخیر به شکل خاص اتفاقی که به صورت خیلی محسوس و مشهود افتاده است، این است که مدل جنگها و لشکرکشیها و توطئه‌ها و  کشورگشایی‌های قدیم عوض شده است. پیش از این در طول تاریخ، یک نظام قدرتمند وقتی می‌خواست کشور، منطقه و مردم دیگری را به تسخیر خودش در بیاورد باید لشگرکشی می‌کرد که طبیعتاً هزینه‌های زیادی داشت و تا چند نسل اثرات سلبی این جنگ و خونریزی در آن  کشور باقی می‌ماند، مضاف بر اینکه دردسرها و هزینه‌های خود جنگ هم خیلی بالا بود، هزینه‌های اقتصادی سنگین هم باید می‌کردند، معلوم هم نبود که چقدر نتیجه می‌گیرند.

 این برای ما روشن است و تا اینجا با هم اختلافی نداریم. اتفاقی که الان دارد می‌افتد آن است که بدون جنگها و خونریزی‌ها و دعواها و دردسرها و لشکرکشی‌ها، و بدون اینکه طرف مقابل احساس کند به او حمله شده است همان اتفاقی که قبلاً در جنگ سخت دنبالش بودند رخ می‌دهد. چون در فرآیند تأثیرگذاری رسانه‌ای و کار رسانه‌ای، مهم‌ترین و ظریف‌ترین نکته این است که شما بدون اینکه بفهمید متأثر بشوید. چون اگر من به شما بگویم که بنشین اینجا که من می‌خواهم تو را قانع کنم که مثلاً آمریکا بد است (این مدلی که معمولاً ماها عمل می‌کنیم)، طرف همان اول تکلیفش روشن می‌شود. به قول آن آقا که سریال‌های ما از همان اولش معلوم است که کراواتیه ساواکیه و کسی که ریش دارد هم حزب‌اللهی است و قرار است شهید شود. این طور تعیین تکلیف کردن از اول قصه طبیعتاً  اثری ندارد. اثر وقتی است که شما بدون اینکه متوجه شوید تأثیر بگیرید، بدون اینکه بفهمید یک باوری را پیدا می‌کنید و بدون اینکه متوجه شوید رفتاری را در شما ایجاد می‌کنند. شما یک فیلم می‌بینید، بعد از فیلم احساس می‌کنید دوست دارید نوشابه بخورید. اگر از شما بپرسند چرا، نمی‌توانی چیزی بگویی.

 رسانه،پشتوانه‌وزمینه‌ساز‌همه‌کشورگشایی‌های‌غرب‌است
برعکسِ ما که معمولاً کارهای رسانه‌ای‌مان خیلی رو، تبلیغاتی و شعاری است، قدرت رسانه‌ای امروز در دنیا اگر کاری انجام می‌دهد با این فرآیند است. باید بهشان آفرین گفت که کارشان را درست انجام می‌دهند. ما عادت کردیم همیشه فحش می‌دهیم، هی داد و بیداد که "مرگ بر آمریکا"، طوری در مورد رسانه‌های دشمن حرف می‌زنیم و فریاد و ناله و آه می‌کنیم که انگار آنها قرار بوده در صدور انقلاب با ما همکاری کنند و بعد چون کوتاهی کرده‌اند ما ناراحتیم، نخیر، او از اول قرار بوده است همین کار را انجام دهد؛ آفرین که کارشان را درست انجام می‌دهند. دزدی که خانه من آمده است اگر درست دزدی کند باید به او آفرین گفت. من کارم اشکال داشته است که درها را درست نبستم. او اتفاقاً دزدی‌اش را انجام داده است.

شما نگاه کنید مثلاً یکی مثل خانم اپرا وینفری، که بزرگترین و مشهورترین چهره رسانه‌ای در دنیاست و بیننده‌های چند ده میلیونی و گاهی تا نزدیک 200 میلیونی دارد، در یکی از برنامه‌ها، که بی‌نظیر بود و هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم، این خانم برنامه‌ای ساخت که خانواده‌های کسانی که برای جنگ عراق رفته بودند در آن شرکت داشتند. در چنین استودیویی، این خانم اولین نفر را که یک بچه در بغل داشت دعوت کرد. این فرد شروع کرد به گفتن این که بله، مثلاً پدر این بچه، هنوز او را ندیده، چون بچه‌اش زمانی به دنیا آمده که پدرش توی جنگ بوده است. بعد اشک ریختند و فضا احساسی شد. نفر بعدی  را صدا کرد، یک پیرمردی عصازنان آمد روی سن، گفت من بچه‌ام را خیلی وقت است ندیده‌ام و معلوم هم نیست تا زمان برگشتنش زنده باشم یا نه تا همدیگر را ببینیم. نفر بعدی یک مادری آمد و مثلاً دو تا عکس از بچگی‌های این سرباز آورد، و گفت پسرم در بچگی فلان جور بوده و این هم عکسهایش است و من مادر نمی‌دانم که او سالم می‌ماند یا خیر. نفر بعدی را صدا زد، یک خانمی با یک سگی آمد و گفت این سگ فلانی است و او چند وقت است که سگش را ندیده است. قشنگ در برنامه پخش مستقیم به لحاظ روانی زمینه‌سازی کرد، بعد درهای دو طرف را باز کردند و این سربازها وارد صحنه شدند. با هواپیمای اختصاصی اینها را از عراق به آمریکا آورده بودند. آن سگ به سمت صاحبش دوید، آن پدر پیر هم عصا زنان به سمت پدرش رفت، آن یکی خانم گریه کرد، دیپلماسی عمومی آمریکا یعنی این. جالب است که آمریکا وقتی به عراق آمد، کشوری را اشغال کرد، نفتش را غارت کرد، موزه‌هایش را درو کرد و هر کاری که دلش خواست کرد، بعد هم موقع رفتن تمام تجهیزات زرهی و نظامی را به دولت عراق و افغانستان فروخت، پولش را گرفت و  برگشت. یعنی حتی زحمت و هزینه انتقال اینها را هم به خودش نداد.

ما هنوز قواعد جنگ نرم را نپذیرفته‌ایم

با فحش دادن چیزی درست نمی‌شود. برآیندی که اتفاق می‌افتد آن است که ما بدون اینکه بفهمیم تسلیم یک جریان رسانه‌ای می‌شویم و این جریان در ما اثر می‌کند. امروز این رویارویی رسانه‌ای جدی است، نه با حذف کردن درست می‌شود، نه با آنتن ماهواره جمع کردن از خانه مردم درست می‌شود، نه با برخورد گشت ارشاد درست می‌شود، و نه با آه و ناله کردن مثل این کلیپی که دیدیم درست می‌شود. با هیچی درست نمی‌شود، بلکه کار می‌خواهد. کار رسانه‌ای هم دردسر دارد، همین کسانی که امروز اینجوری آه و ناله می‌کنند در طول این سال‌ها هر کسی کار رسانه‌ای کرده پدرش را درآورده‌اند و ریشه‌اش را زده‌اند. رسانه که از آسمان نازل نمی‌شود، حضرت جبرئیل که نمی‌آید، کار رسانه‌ای زحمت، تلاش، تمرین، تجربه و آزمون و خطا می‌خواهد من صراحتاً به نهاد نمایندگی رهبری بگویم که اگر فکر می‌کنید از روز اول که بچه‌ها کار رسانه‌ای می‌کنند وحی منزل و بدون خطاست، این فکر اشتباه است. اگر می‌خواهید کار رسانه‌ای کنید به تن خودتان این پیه را بمالید، آماده باشید برای اینکه کار رسانه‌ای آزمون و خطا اشتباه هم دارد. دیکته نانوشته است که غلط ندارد. کسی که کار رسانه‌ای می‌کند دو دفعه هم به زمین می‌خورد. جالب است که ما وقتی از جنگ سخت صحبت می‌کنیم، همه قواعدش را می‌پذیریم، مثلاً می‌پذیریم که در جنگ سخت، زخمی هم پیدا می‌شود. زخمی و مجروح جنگ سخت را با عزت و احترام روی سرمان می‌گیریم و می‌آوریم خانه و می‌گوییم جانباز 70 درصد. ولی در جنگ نرم اگر کسی مجروح بشود، مستقیم خودمان او را به سمت دشمن می‌فرستیم، داغان و نابودش می‌کنیم. اگر جنگ نرم هم مثل جنگ سخت یک رویارویی است، پس جنگ نرم هم شهید، جانباز و خاکریز فتح شدن دارد. ما آنجا که جنگ سخت هست این را می‌پذیریم، ولی اینجا به محض اینکه کسی کوچکترین اشتباهی بکند نفوذی و جاسوس دشمن و لیبرال و بی‌دین و لامذهب و بی‌بصیریت و فتنه و همه این تهمت‌ها را به او می‌چسبانیم. اینجوری نمی‌شود کار کرد.

 خاصیت نماد بودنِ نمادها و سنبل ها باید حفظ شود

اگر قرار است کار رسانه‌ای بشود آدابش هم هست. شما نگاه کنید آنها چطور کار می‌کنند. مگر دشمن نیروهای خودش را به این راحتی از دست می‌دهد. کوچکترین اشتباهی طرف بکند همه کمکش می‌کنند، برای اینکه هدف همه معلوم است و همه برای یک هدف دارند می‌جنگند. ما به محض اینکه یک دانشجویی، دوستی، خبرنگاری، روزنامه‌نگاری کوچکترین اشتباهی بکند اول دردسر و مصیبت‌های اوست، همه به کار شعاری و منافقانه و ریاکاری می‌افتند. همه به چفیه به گردن انداختن می‌افتند. کار رسانه‌ای یک کار مردانه جدی است. چفیه انداختن برای آقاست نه ادا درآوردن برای مایک وقتی آقا خم شد تابوت یک بزرگی، شهید صیاد شیرازی، را بوسید، این معنی بزرگی داشت که یک فرمانده کل قوا خم شود و تابوت یک سرباز را ببوسد. هیبت این صحنه باید همه را بگیرد. یک آقای دیگری هم خم شد تابوت ایشان را بوسید. خاصیت آن اثر آقا را از بین برد. بعضی چیزها یک دانه‌اش غنیمت دارد. رهبر انقلاب چفیه می‌اندازد، دارد پیام می‌دهد به تمام دنیا، اگر قرار باشد من هم فردا چفیه بندازیم و بیایم سر کلاس نمی‌شود.

من نمی‌گویم کسی که با چفیه سر کلاس حاضر شود ریاکار است، بحث ما راجع به نمادهاست. در بحث سنبل، نماد و شعار، مهم این است که ویژگی نماد بود آن نماد حفظ شود. بنده وقتی انگشتر عقیق دستم می‌کنم یک معنی دارد. اگر به جای یک انگشتر شد دو تا، بعد شد دو تا دست، بعد شد ده تا انگشت، بعد از گوش و بینی و عینکم هم انگشتر آویزان کردم، این دیگر نماد نیست. یک وقت هست یک بسیجی روز بسیج یا روز تشییع شهدای گمنام، شب عزاداری محرم چفیه به گردن می‌اندازد، این معنی دارد و قابل قبول است. آقا اگر چفیه می‌اندازد، دارد به تمام دنیا می‌گوید ما روحیه‌مان بسیجی است و فکر نکنید با مذاکره و گفتگو این حرفها عقب‌نشینی می‌کنیم. اما اگر شد دو تا، سه تا و ده تا، دیگر نماد نمی‌شود. گفت ((اگر شب‌ها همه قدر بودی، شب قدر بی‌قدر بودی)). عزاداری امام حسین یک روز عاشورا است که دنیا را تکان می‌دهد. یهو همه مردم می‌بینند که یک روز عاشورا همه دنیا به‌هم می‌خورد.

یکی از دوستان دانشجوی ما در آمریکا می‌گفت ما در روز عاشورا آب معدنی می‌گیریم، برچسب دورش را باز می‌کنیم و یک برچسب دورش چاپ می‌کنیم و به انگلیسی رویش می‌نویسیم که در 1400 سال پیش پیشوای ما را با لب تشنه با هفتاد و دو تن از خانواده و یارانش به شهادت رساندند و فلان و فلان. می‌گوید هر سال روز عاشورا که می‌شود همه دانشگاه منتظرند از این آب معدنی‌ها بگیرند. حالا اگر هر روز این آب معدنی‌ها توزیع بشود چه می‌شود؟ ما یکی از اشتباهاتی که داریم این است که یک روز عاشورا را اهل‌بیت رویش تمرکز داشته‌اند، سالی یک‌بار دسته بیاید بیرون، مردم پابرهنه بر سر و سینه بزنند. زنجیر بزنند و سر و صدا و داد بزنند و سیاه بپوشند. اما ما آمدیم دهه باقریه و محسنیه درست کردیم، محرم و اربعین را دو ماه گرفتیم، دوباره شهادت امام هادی ده روز گرفتیم، شهادت امام صادق هم ده روز دیگر گرفتیم. در سیره اهل‌بیت چنین چیزی نیست. ما حواسمان نیست که اینها دارد عاشورا را تضعیف می‌کند. یک زمان ما در یک جلسه خصوصی در منزل با چند نفر سیاه می‌پوشیم و عزای شهادت یک امام را می‌گیریم و گریه می‌کنیم، اما به خیابان آمدن و طبل و سنج‌زدن فقط برای روز عاشوراست. من تمام حرفم این است که تلقی مخاطب را باید در نظر گرفت. مخاطب این که ولی‌فقیه خم بشود و تابوت یک سرباز را ببوسد یک معنی دارد و اینکه هر کسی از راه برسد خم بشود و تابوتش را ببوسد یک معنی دیگر دارد.

شعار و احساسات چیزی را حل نمی‌کند. باید ببینیم کار مردانه کجاست. من این جمله را از شهید آوینی می‌خوانم، اگر نگویم این جمله از شهید آوینی است خواهید گفت این جمله را یکی از لندن فرستاده است. سالها قبل، زمانی که دعوا سر ویدئو بود، هنوز ماهواره و اینترنت که اصلاً به دنیا نیامده بود، تعبیر ایشان این است: ((وجود ویدئو یک ضرورت تاریخی است و زندگی در این عصر خواه ناخواه چنین ایجابی به همراه دارد که ما نه تنها ویدئو، بلکه به زودی زود ماهواره را نیز بپذیریم و چه باک، کسی می‌ترسد که ضعیف‌تر است. و ما که پا در میدان مبارزه با غرب نهاده‌ایم باید خودمان را برای چنین روزی نیز آماده کنیم. باید از دشمن تصوری درست و مطابق با واقع داشته باشیم، اگر نه شکست خواهیم خورد. کسی که خود را برای رودررویی با پلنگ آماده کرده باشد از گربه نخواهد ترسید. کسی از گربه می‌هراسد که دشمن را موش پنداشته باشد.)) چقدر این حرف قدرت دارد!

پیام انقلاب ضعیف نیست، مشکل در جای دیگر است

من راجع به حجاب همیشه این حرف را زده‌ام، گفته‌ام جمهوری اسلامی و پیام امام در خارج از ایران کسانی را محجبه کرد که قابل تصور نیست. یک خانم  آمریکایی که شیعه شده بود به من می‌گفت من بیست سال پیش با اثر انقلاب شیعه شدم، می‌گفت من چهل سال بی‌حجاب بودم، ویسکی خوردم، کنار دریا رفتم، دیسکو بودم و هر کاری به بگویید کردم، امام و پیام انقلاب در چهل سالگی با من کاری کرد که به خاطر حجاب از خانه بیرونم کردند، از سر کار بیرونم کردند، به نان خشک خوردن افتادم، آواره شدم، شوهرم از من طلاق گرفت، بچه‌هایم را از من جدا کرد ولی حجاب از سر من جدا نشد. این پیام و این قدرت و این انقلاب توی خیابان‌های خودش با گشت ارشاد، روسری سر مردم نگه می‌دارد. یک جای کار خراب است و می‌لنگد

دزد رفته است خانه کسی در کشوری در آمریکای لاتین، تازه هم اساس برده بودند، نگو طرف از دیپلمات‌های  ایرانی است. اساس را به خانه برده‌اند تا فردا بیایند بچینند. در طاقچه یک عکس امام هم گذاشته بودند. دزد رفته بود اساس را جمع کرده بود و آخر سر چشمش به عکس امام افتاده بود، همه اساس را گذاشته و رفته بود. بعداً پلیس دزد را دستگیر کرد و از او پرسید که تو که اینها را جمع کردی چرا نبردی‌شان؟ گفت: من کارم دزدی است، همه اینها را جمع کردم، این عکس بالای طاقچه را که دیدم به احترام این آدم همه اینها را گذاشتم، چون فهمیدم صاحب این خانه از دوستان ایشان است.

ببینید پیام انقلاب در آن طرف دنیا چه کار می‌کند. هر گوشه دنیا  را که نگاه کنید می‌بینید مجلس عزارداری و سینه‌زنی و نوحه‌خونی برای امام حسین (ع) است. یکی از دوستان ما کلیپی را از بچه‌های سیاه پوست بسکتبالیست آمریکایی آورده بود که روز عاشورا جمع شدند، یک کازینویی را اجاره کرده‌اند، روضه در آن برقرار کردند و با همان مدل خوانندگی خودشان، با همان لحن و مدل دارد ((یا لیتنا کنا معک)) را به انگلیسی می‌خواند. روضه می‌خواند و گریه می‌کند و جوان آمریکایی زار زار اشک می‌ریزد. در فنلاند، انگلستان، آلمان، هر جای دنیا، استرالیا، هر جای پرت دیگر هم همین خبر است.

ایرانی‌ها روز عاشورا در استرالیا شروع کردند به قیمه دادن، می‌گوید همسایه‌های مسیحی و غیر مسلمان یکی‌یکی دارند می‌آیند می‌گویند از این غذا یک ذره تبرک به ما بدهید. یکی از دوستان از آلمان آمده بود، می‌گفت ما در یک شهر مرزی هستیم، در آن شهر کلاً ما بیست‌ویک نفر شیعه هستیم، دو سه تا خانواده. گفت ما دو سه تا خانواده 11 سال پیش شروع کردیم روز عاشورا عزاداری امام حسین(ع). الان یازده سال گذشته است، سال گذشته نزدیک 140 نفر، 200 نفر در مجلس امام حسین (ع) گریه می‌کردند، از عضو شورای شهر و رییس پلیس شهر گرفته تا بقیه، سه تیغه، کراواتی، و خانم‌های بی‌حجاب ایستاده دارند گریه می‌کنند.

 پس این پیام قدرت دارد و ضعیف نیست، انقلاب ضعیف نیست. ما خودمان در همسایه‌های خودمان خانمی داشتیم که آمریکایی بودند. این خانم مسلمان و شیعه شده بود و می‌گفت امام حسین من را شیعه کرده است، اسم خودش را سکینه گذاشته بود و سه تا دختر داشت: رقیه، رباب، زینب. خودش بلد نبود عربی بخواند، اینها دور هم می‌نشستند یک پارچه مشکی یا حسینی به دیوار می‌زدند، دختر بزرگترش که عربی یاد گرفته بود زیارت عاشورا می‌خواند و همراه مادر زارزار گریه می‌کردند. ما گاهی اوقات که جمعه‌ها می‌خواستیم دعای سماتی بگذاریم با هم مجلس می‌گرفتیم. در الازهر مصر عکس سیدحسن‌نصرالله را بلند می‌کنند، در کاخ‌های سعودی اسم سیدحسن نصرالله را می‌آورند. یک کسی نقل می‌کرد که جرج بوش در دیدارهای دوره‌ای پایان ریاست جمهوری‌اش، آخرین ملاقاتش با امیر کویت بود که مصادف با روز عاشورا شد که شیعیان کویت در خیابان مراسم و دسته‌های عزاداری و پرچم و سینه‌زنی داشتند. گفت جرج بوش تا از فرودگاه به کاخ امیر کویت برسد طول کشید. ترافیک بود. گفت در مذاکراتش با امیر کویت دوباره بحث ایران را وسط کشید و اینکه شما باید به ایران فشار بیاورید. امیر کویت که خواست یک جواب میان‌بر بدهد گفت آقای بوش ما را با اینها درگیر نکن، الان توی خیابان می‌آمدی دیدی شلوغ بود، ما هزار و چهارصد سال پیش یکی از اینها را کشتیم، بعد از هزار و چهارصد سال اینها ول‌کن نیستند، ما را با اینها درگیر نکن، اینها خیلی کینه‌ای هستند.

  بدون یادگرفتن آداب جنگ‌نرم، نمی‌توان افسرجنگ‌نرم بود

سوال من اینجاست که پیامی که اینقدر قدرتمند است چرا ما وقتی خودمان می‌خواهیم از آن حرف بزنیم ضعیفیم و از آن طرف پیام ضعیفی که همه‌اش دروغ است، اساسش دروغ است، می‌تواند تمام دنیا را درگیر جنگ کند. وقتی عراق را می‌گیرند، در مذاکرات جرج‌بوش که چاپ شده نوشته‌شده‌است، می‌گوید من باورم نمی‌شد، انگار هر چه در عراق گشتیم چیزی پیدا نکردیم. یعنی یک دنیا را به خاطر دروغی که آخرش هم خودشان حتی نمی‌توانند ادای جواب برایش دربیاورند. ولی قدرت رسانه‌ای‌شان طوری است که همه دنیا را سرکار می‌گذارند. این جمله را از شهید آوینی بخوانم: ((همچنان که جنگ تحمیلی ما را پرورش داد و زیباترین و باشکوه‌ترین صفات فطری انسان را ظاهر کرد تهاجم فرهنگی دشمن نیز ما را علی رغم این واقعیت که قربانی‌های بسیاری از ما خواهد گرفت به تعالی خواهد رساند)). اگر این جنگ، جنگ‌نرم است، اگر این ستیز و رویارویی جدی است نباید از آن ترسید.

ما خیالمان باید راحت باشد که دستمان پر است. پیام، حرف و چیزی که می‌خواهیم بگوییم قدرت دارد. اما باید آدابش را یاد گرفت. خداوند هم سنت‌هایی را در نظام خلقت دارد که هرکس به آنها عمل کند نتیجه می‌گیرد. خداوند با هیچ‌کس پسرخاله نیست. گذشتن از مرز آسمان و رسیدن به مرز کره ماه با ذکر و نماز شب نمی‌شود، باید یک موشک داشته باشید، اگر تو این قدرت را داشته باشی می‌روی، اگرهم نداشته‌باشی نمی‌روی. کار رسانه‌ای یک تأثیری دارد. آنتونی‌کویین در فیلم الرساله بازی می‌کند. هنوز هم که من و شما می‌بینیم متاثر می‌شویم. حالا اگر ما به جای آنتونی‌کویین یک نفر می‌بردیم که شب تا صبح قرآن را تلاوت کرده‌است فایده‌ای نداشت. خدا سنت‌هایی برای نظام خلقت گذاشته است. یک آداب و رسومی دارد. چلوکباب را کسی می‌تواند بپزد که آشپز باشد. اگر آشپز نبود هر چه هم شما بگویید ایشان خیلی انسان نورانی و خوبی است، غذای خوبی به ما تحویل نخواهد داد. نکته ظریف ماجرا اینجاست. خیلی‌ها می‌گویند ما می‌خواهیم یک فیلم سینمایی بسازیم که بازیگر نقش اول آن نمازشب‌خوان باشد. اگر همان آنتونی‌کویین نماز‌شب خواند این عملش امتداد اخروی هم پیدا می‌کند و الا در مرز زندگی دنیا خداوند یک سری قواعدی گذاشته است که هرکس آن قواعد را رعایت کند اثرش را می‌بیند. این خیلی نکته مهمی است. خداوند می‌گوید در دنیا تو دست سر یتیم بکش، اثر دست سر یتیم کشیدن نرمی دل است، حالا می‌خواهد این آدمی که دست سر یتیم می‌کشد بی‌نماز باشد، نرمی دل حاصل خواهد شد. می‌گوید صله‌رحم عمر را زیاد می‌کند، می‌خواهی آدم بی‌روزه‌ای باش، صله‌رحم اثر خودش را می‌گذارد، عمرت طولانی می‌شود منتها وقتی مردی، دیگر خبری نیست

نکته انحرافی و ظریف و دقیق ماجرا اینجاست. من آداب و سنن الهی را باید مراعات کنم، اما اگر اخلاص هم داشتم این می‌شود امتداد اخروی اثر کارم، اثر وضعی و روحی کار. اینها حواشی کار است ولی خود کار سر جایش است. من نمی‌توانم بگویم تیتر زدن بلد نیستم ولی چون دو رکعت نماز خواندم روزنامه‌ام خیلی‌خوب می‌شود. این خبرها نیست. آن‌کسی که فیلم ساختن بلد بود جذاب‌تر کار می‌سازد. آن‌کسی عکاسی و نورپردازی را بهتر بلد بود بهتر عکس می‌گیرد. این قاعده است. لذا فرمود: ((و اعدوا ما استطعتم من‌قوه)) تا می‌توانید در مقابل دشمن آماده شوید، جنگ نرم است؟ بسم الله از طریق جنگ نرم. فرمود: (( لا ینتشر الهدی الا من حیث انتشر الضلال)) ببینید انحراف از کجا حاصل شده است، صلاح و سداد و خیر هم از همان طریق حاصل می‌شود. ما می‌خواهیم برای حجاب کار کنیم؟ قبول، حجاب مهم است باید کار کنیم. چکار می‌کنیم؟ بنر و تابلو می‌زنیم که حجاب صدف است. آیا آن‌کسی که بی‌حجاب شده است با یک تابلویی بی‌حجاب شده‌است که نوشته بوده حجاب صدف نیست که من تابلو بزنم درست بشود؟ عقل هم خوب چیزی است. باید فکر کنیم این بچه‌ای که امروز نماز نمی‌خواند، پدرش او را آورده پیش من، با ذکر نماز‌خوان می‌شود یا نه، چون طی یک فرآیندی در چند سال و با دست‌به‌دست‌هم‌دادن هزار و یک عامل او بی‌نماز شده‌است، پس باید هزار و یک عامل هم حداقل دست‌به‌دست‌هم بدهد تا او نماز‌خوان شود.

مسجد باید پایگاه ‌رسانه ‌و کار فرهنگی ‌باشد
در تهران اخیراً مسجدی آمدند کار جالبی کردند که خیلی زیبا بود. اهل مسجد، جوان‌ها جمع شدند اعلام کردند هرکسی دیش ماهواره‌ای‌اش را بیاورد تحویل دهد یک آنتن رسیور دیجیتالی به او می‌دهیم. قبلاً هم خود بچه‌های این خانواده‌ها آمده‌اند در گیم‌نت مسجد بازی کرده‌اند، امام جماعت با ایشان رفیق شده، بهشان شکلات داده‌است. در حیاط مسجد با هم فوتبال بازی کرده‌اند، در کوچه حالشان را پرسیده است. بعد هم رفته و گفته‌است آنتن ماهواره‌ای را بیار، آنت دیجیتالی بگیر. خود اهل محل بدون نیروی انتظامی و دعوا و فحش و سر و صدا این کار را کرده‌اند. پس می‌شود کار کرد. من بارها از دوستان می‌پرسم، می‌گویم شما کی تا حالا دیده‌اید من روحانی امام جماعت مسجد یک وقت بیایم در خانه‌تان در بزنم در را باز کنید، یک کادو به شما بدهم بگویم امروز روز تولد شماست، برایت کادو آورده‌ام. اگر برای شما چنین چیزی رخ بدهد خداییش فردا صف اول نماز جماعت در مسجد نیستید؟ کی شده‌است یک روحانی در خانه شما در بزند، یک شاخه گل بدهد بگوید امشب سالگرد ازدواج شما با همسرتان است، آمده‌ام تبریک بگویم. فردا او مسجد نمی‌آید؟ امام فرمود مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنید. ما مسجد را ول کردیم می‌خواهیم با همایش و سمینار درستش کنیم نمی‌شود. در حالی که مسجد می‌توانست کل محل را اداره کند. 

پانزده سال پیش ما طرح نوشتیم که مسجد باید پایگاه اجتماعی محله باشد، دنیا دنیای جدید است، رسانه وسیله است و به‌همین خاطر مسجد باید بشود پایگاه رسانه‌ای. یکی از دوستان دیگر روحانی ما کتابی با عنوان روزنامه‌نگاری در مساجد تألیف کرد که الان هست. یک نفر از این آقایانی که امروز شعار می‌دهند و بالای منبر می‌روند نیامدند کمک کنند، بعد امروز فریاد می‌زنند که هیچ‌کس نیست، نخیر آقا افرادی هستند، بیست‌سال کسانی  هستند که دارند کار رسانه‌ای می‌کنند، اما شما جز فحش‌دادن هیچ‌کاری نکردید. بیست سال کسانی هستند که دارند کار رسانه‌ای می‌کنند، کار مسجدی هم می‌کنند، اما شما جز غلط گرفتن و ایراد گرفتن و بد و بیراه گفتن کاری نکردید.

 فرمود: ((لا ینتشر الهدی الا من حیث انتشر الضلال)) اگر طرف با یک فیلم سینمایی یا سریال یا یک برنامه تلویزیونی فضای ذهنی‌اش عوض شد شما با یک سخنرانی نمی‌توانی عوضش کنید و از این‌جهت اگر حالا می‌خواهید کار رسانه‌ای کنید باید با این پیش‌فرض باشد. در دنیای امروز به جای جنگ و لشکرکشی و خونریزی، به جای اینکه بیایند پدر و مادرمان را بکشند و کینه دشمن تا قیام قیامت در دلمان باشد می‌آیند خودمان را اسیر می‌کنند و ما نه تنها ناراحت نمی‌شویم، بلکه افساری را هم که گردنمان انداخته‌اند می‌بوسیم. این یعنی کار رسانه‌ای. یعنی طرف کاری می‌کند که شما بدون اینکه بفهمی از یک رنگی خوشتان می‌آید، بدون اینکه بفهمی از جایی خوشت می آید یا چیزهایی را دوست می داری، این می شود کار رسانه ای. اگر می خواهیم کار رسانه ای کنیم باید آداب و رسوم و قواعدش را یاد بگیریم و این هم به راحتی امکان پذیر نیست.

        کاررسانه‌ای‌وجنگ‌نرم،کارست‌وقبل‌ازهرچیززحمت‌می‌خواهد
دوستان، کار رسانه‌ای نکردن در دنیا یک خطر است، اما یک خطر بزرگتر این است که فکر کنیم کار رسانه‌ای الکی است. این که فکر کنیم کار رسانه‌ای با فرمایش می‌شود، تصور کنیم که من الان یک مطلبی می‌نویسم که دودمان دشمن را بر باد می‌دهم، نه، نمی‌شود و از این خبرها نیست. آنها زحمت کشیده‌اند و کار کرده‌اند، برای راه‌اندازی یک شبکه تلویزیونی پدر صاحب‌بچه‌شان درمی‌آید. شهید مطهری در مقاله بزرگی و بزرگواری روح ـ که برادرانه از شما خواهش می‌کنم آن را بخوانید ـ یک تعبیر عجیبی دارند. می‌گوید بعضی‌ها بزرگند بعضی‌ها بزرگوار. بعد می‌گوید فکر نکنید هیتلر یا نادرافشار انسان‌های کوچکی هستند، فکر نکنید ناپلئون آدم کوچکی است. کسی که برای هدفش شب بیداری می‌کشد انسان بزرگی است. این آدم‌ها را تحقیر نکنید. به صرف اینکه طرف کراوات دارد یا آن طرف دنیاست تحقیرش نکنید، او آدم بزرگی است. کسی که در بیست‌سالگی فیس‌بوک را راه‌انداخته و دنیا را سرکارگذاشته‌است انسان بزرگی است. استیوجابز انسان بزرگی است، اما بزرگوار نیست. دیگران را دست کم نگیرید، ایشان می‌گوید هیتلر یا ناپلئون که می‌خواهد مثل گرگ دیگران را بدرد گوسفند نیست، کسی هم که گوسفند نیست انسان بزرگی است اما تو می‌توانی از این هم بالاتر بروی و به جای گرگ چوپان باشی. 

فکر نکنید کسی که دارد کار رسانه‌ای قوی می‌کند این الکی شب خوابیده و رسانه‌ای شده است. چون خیلی از ماها تصورمان این است که آن‌طرف دنیا افراد شب تا صبح مشغول عرق‌خوردن هستند، روز هم مشغول ملق‌زدن و فساد و این حرف‌ها، بعد همین‌طوری هم همه‌چیز می‌دانند. نخیر آقا، طرف شب تا صبح بیدار مانده، جان کنده‌است، صبح تا شب دویده‌است، بعضی‌هایشان سه‌شیفت کار می‌کنند، ماها با تنبلی و خوابیدن و چرت‌زدن می‌خواهیم کار کنیم. اگر فکر کنیم کار رسانه‌ای ساده است اشتباه کرده‌ایم. اما می‌توانیم، نمونه‌های متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد ما می‌توانیم. شهید چمران یک نوجوان ایرانی است که از همین کوچه و خیابان بلند می‌شود و می‌رود آن‌طرف دنیا کاری می‌کند که امروز همه انگشت‌به‌دهان هستند، این یعنی می‌شود. امام‌موسی‌صدر یک طلبه جوانی است که از حوزه علمیه قم بلند می‌شود می‌رود لبنان ولی زمینه‌ای فراهم می‌کند که امروز حزب‌الله لبنان دنیا را  حیرت‌زده کرده است. این یعنی اینکه می‌شود.

یک عکس گاهی شما می‌بینید که در اینترنت آپلود می‌شود که جریان راه می‌اندازد. یک طلبه جوانی مثل نواب‌صفوی، کشور را نه، بلکه می‌رود مصر و آن‌طرف دنیا، دنیا را به‌هم می‌ریزد. می‌شود اما زحمت می‌خواهد. شهید چمران اگر چمران شد در پانزده‌سالگی شب تا صبح در کوچه می‌خوابد. پدرش جوراب‌باف است، برایش کاپشن نو خریده، روز دوم می‌آید می‌بیند خانه نیست،کاپشن‌را‌به‌کسی‌داده‌است.                                                                 
 
امام‌موسی‌صدر اگر دنیا را به‌هم می‌ریزد مال این است که یک ساعت آرام و قرار ندارد. می‌گویند یک طلبه‌ای رفت پیش ایشان و پرسید چطور است که شما اینقدر محبوبیت داری. امام صدر از ایشان پرسید اهل کدام روستا هستی؟ جواب می‌دهد فلان روستا. امام صدر می‌پرسد از وقتی از نجف به لبنان برگشتی چندبار به آن روستا رفتی؟ می‌گوید دوبار. امام صدر فرمودند من تا حالا به روستای تو نود و نه بار سفر کرده‌ام. با نشستن و چرت‌زدن در دنیا هیچ اتفاقی نمی‌افتد، چه خیر و چه شر. هم آنی که بمب اتم درست می کند باید شب بیدار بماند، هم آنی که شبکه ماهواره‌ای ضد جمهوری اسلامی درست می‌کند باید بیدار بماند و هم آنی که می‌خواهد با اینها مقابله کند باید بیدار بماند. نه او با ذکر شیطان‌پرستی کارش راه می‌افتد و نه ما با قرآن‌خواندن. باید کار کرد اما اگر من قرآن خواندم، اخلاص داشتم، توسل کردم و زیارت عاشورا خواندم کارم امتداد اخروی هم پیدا می‌کند. شب اول قبرم می‌بینم این شبکه ماهواره‌ای ای که اینجا راه انداختم آنجا برکاتش دیده می‌شود و با مرگ از بین نرفته‌است.

  باید با زبان ‌و ادبیات ‌مخاطب، با  او سخن ‌گفت
 ان‌شاءا... خداوند به ما توفیق دهد برای شناختن و ویاد گرفتن زبان مخاطب تلاش کنیم. مخاطب زبانش روزبه‌روز عوض می‌شود. روزبه‌روز تغییر می‌کند. دیکشنری آکسفورد را سالی یک‌بار یک ویرایش می‌کنند و تحویل می‌دهند. شورای واژه‌گزینی دارند که می‌گویند مثلاً این پنج واژه استعمالش کم‌شده و این ده واژه استعمالش بیشتر شده‌است، اینها را جایگزین کنیم. امروز مثلاً مردم می‌گویند پادکست، این را بیاوریم. در حالی که رساله توضیح‌المسائل ما پنج نسل است که تکان نخورده‌است. پدربزرگ من همان رساله‌ای را استفاده می‌کرد که من الان باید دست بچه‌ام بدهم. زبان مخاطب روزبه‌روز عوض می‌شود و تغییر زبان هم هیچ ایرادی ندارد. مهم این است که ما محتوا و مفهوم را با بیان و زبان و قالب جدید بتوانیم عرضه کنیم. این هم یاد گرفتن، تمرین، آزمون و خطا می‌خواهد اینکه من بتوانم به جای یک مقاله طولانی یک مطلب جذاب کوتاه بنویسم تمرین می‌خواهد. می‌گویند کار رسانه‌ای جدید سه شرط می‌خواهد: کوتاه‌بودن، ساده‌بودن و جذابیت‌داشتن.

بارها دوستان از من پرسیده‌اند که می‌خواهیم کار رسانه‌ای کنیم چکار کنیم، من یک کلمه می‌گویم، می‌گویم خودتان را جای مخاطب بگذارید. می‌خواهید نشریه دانشجویی کار کنید یا سخنرانی بکنید؟ خودتان را بگذارید جای کسی که در مقابل شما نشسته است. آیا شما خودت حاضری برای این نشریه پانصدتومان، هزارتومان بدهی نشریه را بگیری یا خیر. با این نگاه از امروز فیلمی را که می‌بینید، اخباری را که می‌بینید، روزنامه‌ای را که می‌بینید آنالیزش کنید و ببینید که اگر خودتان بودید چگونه این‌کار را انجام می‌دادید. اگر زبان مخاطب را یاد گرفتید آن‌وقت هر کجای دنیا می‌توانید روی مخاطب تاثیر بگذارید


http://darajeh2.blogfa.com/page/elzamate-rasane-va-nabarde-narm-zaeri
چرا سینمای ایران از جواب گفتن به غایات فرهنگی و انقلابی این ملت عاجز است؟
                      نویسنده: شهید سید مرتضی آوینی



سینما ماهیتاً رسانه‌ای است که باید به زندگی معمول انسان‌ها بپردازد، جذاب باشد و مخاطب خویش را نیز از میان مردمان معمولی برگزیند و با این مخاطب نیز رابطه‌ای در کمال صداقت برقرار کند. از روشنفکر مآبی و عجب و کبر بپرهیزد، نه ادعاهای بزرگ داشته باشد و نه توقعات دور از دسترس….

طرح مباحث گوناگون حول و حوش وضعیت سینمای ایران، خصوصاً در باب عدم هویت ایرانی و وابستگی قومی در این سینما این سؤال همیشگی مطرح می‌شود که «چه باید کرد»؟برای پاسخگویی به پرسش فوق طبعاً باید در جست‌وجوی دلایل غیاب این «هویت قومی- دینی» و عدم توجه سینماگران ما به نحوه رویارویی با مخاطب عام برآمد. چرا پس از گذشت چندین دهه از عمر سینمای ایران و پیمودن عرصه‌های متفاوت هنوز هم فیلمسازان  ما قادر به ایجاد یک ارتباط دو سویه سالم با مخاطبان خودی نیستند؟

مسأله «سینما، مخاطب» و «سینما و مردم» یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های شهید بزرگوار سیدمرتضی آوینی در نوشته‌های سینمایی‌اش محسوب می‌شود. طرح این بحث در مقالات سینمایی ایشان همواره به عنوان یکی از عمده‌ترین معضلات سینمای ایران و از مهم‌ترین مباحث نظری سینما انگاشته شده است. آنچه در ذیل می‌آید گزیده‌ای مجمل از نظرات آن عزیز در باب موضوع فوق الذکر و افقهای قابل دسترس سینمای ایران است که بازخوانی‌اش، شاید تذکری دیگرباره باشد در جهت نیل به سینمای مطلوب.

هر موجودی در این عالم افقی دارد که منتهای تکامل خویش را در رسیدن به آن افق می‌بیند. افق سینمای کنونی ایران نیز، سینمای به اصطلاح هنری اروپاست و تا چنین است از این سینما نمی‌توان انتظار داشت که در داخل و خارج از کشور منشاء تحولات فرهنگی باشد و عنایات معنوی ما را محقق کند. در میان سیاستگزاران و منتقدان سینمای ایران آنچه رواج دارد، تعلق روحی به مدرنیسم است، البته باید گفت که این بیماری فقط اختصاص به سینما ندارد و در تئاثر و نقاشی و شعر، از این هم بدتر است.

اما شاید تعلق به مدرنیسم در سایر هنرها، آن همه فجیع نباشد که در سینما، چرا که اصلاً سینما ماهیت آن هنری ناب نیست. سینما را نمی‌توان هنری دانست مثل نقاشی، شعر و یا حتی رمان و تئاتر، سینما یک تکنولوژی بسیار پیچیده است که قابلیت هنری نیز دارد و همچون دیگر صنایع خواه ناخواه با تجارت و اقتصاد نیز درآمیخته است. مکانیسم پیچیده تأثیرگذاری بر تماشاگر عام و نفوذ در اعماق روان او در سینما نمی‌تواند مورد غفلت واقع شود و تنها کارگردان‌ها و فیلمسازهای واقعی هستند که به این مکانیسم دست می‌یابند.

دیگران با سینما چون اجزایی پراکنده و متنوع از یکدیگر، تصویر، صدا، دکوپاژ، میزانسن، بازیگری، رنگ و …. روبرو می‌شوند و هرگز فیلم را چون یک اندام ارگانیک که روح دارد و همه اجزاء آن نیز در پیوندی کامل و هماهنگ با یکدیگر کار می‌کنند، نمی‌نگرند و این اشتباه دیگری است که در اینجا روی داده است. مخاطب عام را نیز باید جزئی از سینما دانست و کیفیت و عمق ارتباطی که با این مخاطب برقرار می‌شود نیز به فن و تکنیک فیلمسازی باز می‌گردد.

و با این  همه، پیچیدگی کار در آنجاست که سینما هنر نیز هست. پس نوع نگاه منتقدان و سیاستگزاران سینمای ما به فن و تکنیک نیز باید تغییر کند و آنها بدانند که تکنیک برتر را باید در ارگانیسم یک فیلم به مثابه یک موجود واحد زنده جستجو کرد نه در اعضاء پراکنده آن، مخاطب عام و چگونگی رابطه‌ای که با فیلم برقرار می‌کند نیز جزئی از این ارگانیسم است. می‌خواهم بگویم که روی آوردن به مردم لزوماً با افتادن در دام ابتذال همراه نیست و اصلاً همین تفکر که این ملازمه را تصدیق می‌کند. ریشه در تفرعن و عجب و حماقتی دارد که روشنفکران قلابی این مرز و بوم به آن گرفتارند.

آنها نا آگاهی مردم را بهانه توجیه انقطاع تاریخی خویش از مردم گرفته‌اند، و بدون شک سینمای جشنواره‌ای و متفرعن روشنفکری زده نیز در خاک همین اشتباه ریشه دوانده است… موضوع سینما همواره زندگی انسان‌ها بوده است و خواهد بود، و اصلاً از سینما نباید انتظار داشت که محلی برای مناظره‌های فلسفی و عرفانی واقع شود و بنده در توان این سینمای فعلی در ایران و جهان نمی‌بینم که بتواند به عشق عرفانی بپردازد و در عین حال از ماهیت فیلم و سینما نیز خارج نگردد.

سینما ماهیتاً رسانه‌ای است که باید به زندگی  معمول انسان‌ها بپردازد، جذاب باشد و مخاطب خویش را نیز از میان مردمان معمولی برگزیند و با این مخاطب نیز رابطه‌ای در کمال صداقت برقرار کند. از روشنفکر مآبی و عجب و کبر بپرهیزد، نه ادعاهای بزرگ داشته باشد و نه توقعات دور از دسترس….

سینمای «متفکر» ایران- با فرض آنکه چنین تعبیری روا باشد که نیست- موجود ناقص الخلقه‌ای  است که سری بزرگ دارد، پاهایی مبتلا به نرمی استخوان، حال آنکه اصلاً این تعبیر در این مقام، مصداق ندارد. کدام تفکر؟ اشتباهات بسیاری رخ داده است تا که به ابداع چنین تعبیری کشید است نخستین اشتباه آن است که منتقدان و سیاستگزاران سینمای ایران، فیلم‌ها را تنها از لحاظ مضامین ظاهری نقد می‌کنند نه از لحاظ فن و تکنیک و اصلاً در ایران در حیطه همه  هنرها آنچه رواج دارد همین است.

نقد ظاهری مضامین و نه تکنیک ….  مثلاً می‌گویند: فیلم‌های تارکوفسکی و پاراجانف دارای «مضامین دینی» هستند و اگر با آن نگاه که آنها به سینما می‌نگرند، بنگریم به راستی هم این چنین است و حال آنکه اگر از لحاظ کیفیت رابطه‌ای که بین فیلم و تماشاگر وجود دارد به این فیلم‌ها نگاه کنیم خواهیم دید که اصلاً توجه به تارکوفسکی و پاراجانف و به طور کلی سینمای جشنواره‌ای ناشی از عدم معرفت نسبت به سینما به عنوان یک رسانه نافذ، تاثیرگذار و همه گیر است.

مبدعان لفظ سینمای متفکر، تفکر را نه در ذات و جوهر فیلم که در مضامین و عوارض آن می‌جویند و با این ترتیب اگر چه من اعتقادات آلفرد هیچکاک را دوست نمی‌دارم اما فیلم‌های او را بیشتر از فیلم‌های تارکوفسکی که تفکراتش را درباره تکنولوژی و تمدن غرب بیشتر دوست می‌دارم فلسفی می‌دانم. فلسفه هیچکاک در ذات فیلم‌های او و کیفیت رابطه‌ای که با تماشاگر برقرار می‌کنند، وجود دارد حال آنکه تفلسف تارکوفسکی در حد مضمون ظاهری و دیالوگ‌های فیلم‌های او توقف کرده است و به عمق نمی‌رسد؛ گذشته از آنکه فیلم‌های او چه از لحاظ داستان پردازی و چه از لحاظ کیفیت ساخت، منقطع از مخاطب و بی‌اعتنای به او هستند، درست مثل تابلوهای نقاشی مدرن، تآتر مدرن، رمان مدرن و شعر مدرن…..

آوانگاردیسم در سینما فعالیت جنبی و کاملاً خاصی است متمایز از سینما به مفهوم عام و اصلی که در میان مردم سراسر دنیا نیز مقبولیت و منشأیت اثر دارد. سینمای ایران بعد از انقلاب، در بازسازی خویش چشم به سینمای آوانگارد اروپا داشته است و به همین علت از دو جریان سینمایی که پیش از انقلاب در ایران پا گرفته بود، تنها آن بخش که به فیلمسازی و یا سینمای آبگوشتی شهرت داشت تعطیل شد.

فیلمسازی به طور کامل مصداق سینمایی بود که می‌توان آن را سینمای تجارتی خواند و سینمای تجارتی، سینمایی است که علت غایی وجودش را باید در تجارت یافت. سینما می‌تواند تجارت بسیار پرسودی باشد و در جهانی که اوتیلیتاریسم بر همه چیز غلبه دارد نمی‌توان توقع داشت که سودپرستان و تجار از این قابلیت چشم بپوشند…. و اما اگر به این بهانه، درگریز از سینمای تجارتی به آوانگاردیسم پناه بیاوریم، از چاله به چاه افتاده‌ایم….

سینمای ما نباید راه غرب و شرق را طی کند و اتفاقاً این سخن ماست که سینمای ایران را نسبت به هویت ایرانی وفادار می‌خواهیم…. اعتقاد بنده بر این است که ما امکان شناختن ماهیت سینما را بیشتر از غربی‌ها دارا هستیم چرا که اصلاً علم آنها متعرض ماهیت اشیاء نمی‌شود و صرفاً در حیطه نسبت خویش با اشیاء باقی می‌ماند و فراتر از این نمی‌رود.

در کتاب «آینه جادو» که مجموعه مقالات و نگاشته‌های این حقیر درباره سینماست، این مطلب صراحتاً مورد بحث قرار گرفته است. گذشته از آنکه اصلاً اعتراض اصلی ما به سینمای ایران متوجه همین معناست که چرا سینمای پس از انقلاب، هویتی ایرانی ندارد و چرا سینمای ایران از جواب گفتن به غایات فرهنگی و انقلابی این امت عاجز است و چرا اصلاً سیاستگزاران سینمای ایران، سینما را چون رسانه‌ای که ماهیتاً می‌تواند منشاء تحولات فرهنگی باشد باور نکرده‌اند و به دستیابی به یک سینمای کوچک نیمه تجربی و کاملاً غیرحرفه‌ای اکتفا کرده‌اند.

سینمای کنونی ایران هویتی ایرانی ندارد و هواداران آن در خارج از کشور عموماً مخالفان انقلاب اسلامی و منتقدان جشنواره‌ای هستند و اصلاً این سینما، مردم را مخاطب خویش نمی‌داند چه درداخل کشور و چه در خارج آن…. این سینما فقط در ظاهر و در حیطه اشیاء و فضاها ایرانی است و در باطن ماهیتی کاملاً غربزده و استشراقی و توریستی دارد. اگر ایرانی‌گری این است، که این امر منحصر به سینمای پس از انقلاب نیست. آنهاکه پیش از انقلاب را به یاد می‌آورند می‌دانند که اصلاً؟ مروج این صورت از ایرانی‌گری دربار پهلوی بوده است.

سینماگران بزرگی چون فورد وهاوکز را نیز کسی نباید از لحاظ مضامین فیلم‌های آنان بستاید. در میان فیلم‌های خارجی بسیار قلیل‌اند فیلم‌هایی که ما مضامین آنها را بپذیریم سینمای آمریکا از لحاظ اتحاد مضمون و تکنیک و همراهی این دو با یکدیگر قابل تحسین است و نه از لحاظ مسائل دیگر سینمای آمریکا توانسته است منشاء یک تحول فرهنگی بزرگ در سایر مجامع انسانی سراسر کره زمین شود و این با صرف نظر از این معنا که غایات این تحول، استکباری و شیطانی است، باید مورد تحسین قرار گیرد….

درست بالعکس، سینمای ایران گرفتار بحران هویت است و این بحران به این دلیل ایجاد شده که سینما، از مردم و غایات فرهنگی مقدس آنان دور است. اگر سینما را نیز به مثابه هنر محض و منتزعی از مردم بنگرند کار سینما به همان حال خواهد کشید که کار سینمای ایران کشیده است و اگر چه عاقبت کار می‌توانست بسیار بدتر از این باشد اگر همه کارگردانان تسلیم این سینمای اندیشمند!  و معیارهای ارزیابی جشنواره‌های فجر می‌شدند.

اما در میان فیلمسازان هستند جوانانی که با اعراض از تمایلات متظاهرانه روشنفکری زده و فستیوال گرا و با مقاومت در برابر انتقادات بسیاری که نسبت به آثار آنها می‌شود توانسته‌اند سینما را چنان که هست بشناسند. سینما به ما هو سینما- و خود را در پیوند با مردم، فرهنگ و تاریخ خویش نگاه دارند… سخن آخر اینکه نباید پنداشت که وضع سینمای ایران و جشنواره فجر تافته جدابافته‌ای از مجموع شرایطی است که نظام اسلامی ایران در آن قرار دارد.

ریشه مباحثی از این دست را که در حیطه سینما رواج دارد، در قلمرو ادبیات مطبوعات، علوم انسانی، تلویزیون، فرهنگ و حتی فلسفه می‌توان یافت و همه این معضلات به اعتقاد بنده به یک معضل اساسی بر می‌گردد و آن عدم تبیین نسبتی است که فی مابین ما و غرب وجود دارد تا آنگاه که این نسبت برای ما تحلیل ناشده باقی بماند نحوه مقابله ما نیز با فرهنگ غرب، هنر و سیاست آن، علوم غربی و تکنولوژی همچنان در ابهام باقی خواهد ماند.

http://tasrih.ir/fa/5471


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
rel=nofollow