یادواره سردار شهید حاج محمود ستوده
قائم مقام لشگر 33 المهدی (عج)
با حضور سردار اسدی
زمان: پنجشنبه 17 / اسفند / 91 با نماز مغرب و عشاء
مکان: شیراز،بولوار شهید مطهری دانشکده علوم قرآنی
*****************
**********
****
زندگی نامه سردار شهید
حاج محمود ستوده
گرمای طاقت سوز آخر شهریور 1335 با نسیم خنک غروب درآمیخته و روستای خیرآباد شهرستان فسا در آرامش آفتابی اش آرمیده بود که کودکی در اسپند سوزان میلاد خویش چشم به دنیای خاکی آدمها گشود و با اولین گریة کودکانة خود ، قیلولة خواب ـ مردگان زمان را برآشفت . محمود ، چون گلی زیبا بر دامان روستا شکفت و اولین روزهای زندگی را در سایه سار دیوارهای کاهگلی اش آغاز کرد . وجود مبارک او از همان اوان کودکی فقر و محرومیت را به تلخی تجربه کرده و دستان کوچکش رنج خوار و زحمت طاقت فرسای کار را پینه بست تا با یاری پدر رنج کشیده اش ، اوضاع نابسامان اقتصاد خانواده را سامان دهد . وی در مزرعة کوچک پدر به کارهای مختلفی چون کشاورزی و دامداری اشتغال ورزید در عین حال از درس و مدرسه نیز با نماند و در دبستان ابتدایی روستا الفبای دانش و بینش را آموخت .این شهید بزرگور در ادامه راهی شهرستان فسا گردید و دورة راهنمایی و متوسطه را نیز با موفقیت پشت سر گذاشت و نهایتاً در سال 1355 با دریافت مدرک دیپلم از تحصیل فراغت یافت .
وی پس از طلوع فجر پیروزی به منظور حفظ دستاوردهای انقلاب به عضویت اولین دسته های کمیتة انقلاب اسلامی درآمد و پس از مدتی در سازمان جونمردان که توسط ژاندارمری و به منظور مقابله با توطئة اشرار ایجاد شده بود شروع به فعالیت کرد .
وی در ادامه به جرگة سلحشوران سپاه پیوست و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده ای پیش گام جبهه های جنوب را عرصة دلاورمردیهای خود ساخت و به دلیل رشادتها و شایستگیهایی که از خود بروز داد در مدت کوتاهی ، جانشین فرماندهی تیپ المهدی ( عج ) به وی واگذار شد و او با پذیرفتن این مسئوولیت سنگین در عملیاتهای مختلفی از جمله فتح المبین ، رمضان ، بیت المقدس ، خیبر ،والفجر 2 و عملیات بدر شرکت کرد . خاطرة رشادتها و قهرمانیهای او را هرگز همرزمان دلسوخته اش در تیپ همیشه پیروز المهدی ( عج ) از یاد نخواهند برد .
در بیست و ششم اسفند ماه 1363 بعد از انفجار گلولة تانک دشمن در شرق دجله گرد و خاکی غلیظ از سنگر هدایت عملیات برخاست و چهرة تابان خورشید در هاله ای از غم و اندوه فرو رفت . لحظاتی بعد چند تن از سرداران رشید اسلام از جمله سردار شهید حاج محمود ستوده با پیکری پاره پاره دیدار کعبة جمال را احرام خون بسته ، به نام بلند شهید افتخار یافتند .
http://gomnam-karbala.blogfa.com/post/549
( ملیت: ایرانی قرن:15)
شهید محمود ستوده
قائم مقام فرمانده لشگر33المهدی(عج) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
وضعیت مالی خانواده به دلیل فقر اقتصادی منطقه و تنگناهایی که از جانب عوامل رژیم ستمشاهی برای مردم مستضعف آن دیار روا داشته بودند، باعث شد که او از سنین نوجوانی به منظور کمک به امر معاش خانواده، در کنار تحصیل به همراه پدرش به کار کشاورزی و دامداری بپردازد. او برای والدینش احترام خاصی قایل بود و از محبت به آنها دریغ نمی ورزید و سعی می کرد حقوق آنها را به بهترین شکل رعایت کند.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان تظاهرات مردمی در روستای محل سکونتش «خیرآباد» (از توابع شهرستان فسا) دستگیر و مورد ضرب و شتم عوامل رژیم منفور پهلوی قرار گرفت. او علاوه بر فعالیت گسترده سیاسی، به طور جدی در جریانات سیاسی شهر نیز نقش موثری داشت و در سازماندهی مردم منطقه و جذب آنها (با توجه به اعتماد مردم نسبت به او) بسیار کوشا بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی به منظور حفظ دست آوردهای انقلاب اسلامی به عضویت هسته های اولیه کمیته انقلاب اسلامی در آمد. پس از مدتی به سازمان جوانمردان (که توسط ژاندارمری و به منظور مقابله با توطعه اشرار ایجاد شده بود) پیوست و در فعال نمودن این تشکیلات نقش بسیار مفید و ارزنده ای را ایفاد نمود. پس از آن با عضویت در سپاه به خیل عظیم پاسداران توحید پیوست.
به گفته مسئولین مافوق او در این نها مقدس؛ بینش عمیق فکری، استعداد مناسب نظامی، سرعت عمل و اخلاق حسنه شهید ستوده، از وی شخصیتی قوی و موثر ساخت و جوهره وجودی اش را شکوفا کرد.
او از جمله پاسداران مخلص و عاشقی بود که در خدمت نظام و امام عزیز(ره) در طول مدت حضورش در سپاه به عنوان خدمتگزاری صادق و پرتلاش، سربازی شجاع و وفادار، لحظه ای درنگ نکرد و با تمام وجودش در راه تحقق آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی تلاش نمود همواره در ماموریتهای حساس و مخاطره آمیز از هرگونه جانفشانی دریغ نداشت.
ایشان از اوایل درگیری در کردستان، جزو اولین گروههایی بود که همراه تعدادی دیگر از برادران به آن دیار رفت و چون کوهی استوار، در مقابل گروهکهای وابسته مزدور ایستاد و دلیرانه به دفاع از حریم اسلام و قرآن پرداخت.
با شروع جنگ تحمیلی و اعزام نیرو به جبهه نبرد، ندای رهبر و مرداش را لبیک گفت و پس از طی دوره فشرده آموزش نظامی در «شیراز»، به عنوان اولین گروه اعزامی از« فسا»، راهی منطقه جنوب شد.
هنگامی که این گروه به «اهواز »رسیدند، هنوز «خرمشهر» سقوط نکرده بود و هر لحظه فشار دشمن برای اشغال این شهر زیادتر می شد. با توجه به نیاز شدید جبهه به نیروی انسانی، با خیانت بنی صدر و دستهایی که در کار بود، مدت چهارده روز آنها را در اهواز نگه داشتند و عملاً مانع پیوستن آنان به رزمندگان در خط مقدم جبهه شدند. در زمانی که آخرین مقاومتها در مقابل فشار شدید دشمن توسط نیروهای مردمی و سپاه انجام می گرفت و شهر در آستانه سقوط بود و «آبادان» در محاصره قرار داشت، گردان به سرپرستی شهید «ستوده» از طریق بندر «ماهشهر» به وسیله یک فروند دوبه به سمت «آبادان» عزیمت کرد.
در مسیر راه به واسطه جدا شدن یدک از یدک کش، مدت سه شبانه روز در آبهای «خلیج فارس »بدون آذوقه کافی سرگردان بودند، اما توکل، سعه صدر، تدبیر و توصیه به حق و صبر این فرمانده دلاور و استقامت رزمندگان همراهش، باعث شد که لطف خدا شامل حال آنان گردد و از مهلکه نجات یابند. پس از آن خود را به ایستگاه هفت آبادان رساندند و در آنجا با پیوستن به رزمندگان مدافع شهر، مقابله همه جانبه با متجاوزین بعثی را ادامه دادند.
پس از شکستن محاصر ه «آبادان» ایشان بنا به ضرورت، راهی جبهه «کرخه نور »شد و در کنار دیگر همرزمان به مصاف با دشمن بعثی پرداخت. در این منطقه، خطر حمله دشمن به مواضع خودی به حدی بود که یکی از همرزمان شهید نقل می کند: تا زمانی که در منطقه کرخه نور بودیم هرگز نشد حتی یک شب شهید ستوده بدون پوتین استراحت کند و هر لحظه آمادگی کامل برای هجوم به دشمن در او وجود داشت.
اوسلحشورانه در عملیات و نبردهای متعددی در جنوب از قبیل فتح المبین، بیت المقدس و رمضان شرکت داشت و به دلیل همین رشادتها و استعداد درخشان و خلوص، پس از عملیات رمضان به سمت جانشین فرمانده تیپ المهدی(عج) منصوب شد. از آن به بعد نیز همچون گذشته با وجود مشکلات زیاد و گرفتاریهای خانوادگی، جنگ را در راس امور خود قرار داد و با همین انگیزه هرگز جبهه را ترک نکرد.
در عملیات والفجر2، خیبر و بدر نیز نقش به سزایی داشت و با دلاوری تمام در عرصه های نبرد حماسه آفرید.
این سردار عارف علاوه بر سلحشوری و جنگجویی، انسانی وارسته و اهل تهجد بود. او دارای جاذبه و دافعه ای علی گونه بود و با اقتدار به امیر مومنان حضرت علی(ع) که در وصیتی به محمدابن حنفیه فرمودند: «به هنگام روبرو شدن با دشمن جمجمه ات را به خدا عاریه بده، دندانهایت را به هم بفشار، آخر صفوف دشمن را در نظر بگیرد و به قلب دشمن بتاز» همیشه در پیشاپیش رزمندگان، قلب دشمن را نشانه می رفت.
به دیگران در پیشبرد کارها کمک می کرد. او برای دوستان و همرزمانش راهنما و دلسوز بود و صمیمیت، دلسوزی، اخلاص و یکرنگی اش همگان را مجذوب خود می ساخت.
به نماز اول وقت بسیار حساس و مقید بود و برای شرکت در نماز جماعت اهمیت فراوانی قایل بود. عشق و علاقه اش به ولایت فقیه او را در ولایت ذوب نموده بود. بارها می گفت: تنها چیزی که یک مسلمان را در جنگ نگه می دارد، تعهد او به اسلام و اطاعت محض از ولی فقیه است. او در کار و ماموریت، عاشقانه انجام وظیفه می کرد و عادتش این بود که در ماموریتهای گروهی، هر کار به زمین مانده ای را انجام دهد.
عقیده اش این بود که مناعت طبع رزمندگان، آنها را از طرح مسائل و مشکلات خانوادگی باز می دارد و این وظیفه فرماندهان است که مشکلات آنها را شناسایی و در رفع آن کوشا باشند.
شهید ستوده معتقد بود، فرمانده باید بر قلوب رزمندگان فرماندهی کند، چرا که در صحنه خونین عملیات، رزمنده ای امر فرمانده اش را اطاعت می کند که از صمیم قلب به او اعتقاد و علاقه داشته باشد.
به نظم و انضباط اهمیت فراوانی می داد و این خصلت نشات گرفته از عمق اعتقادات او بود. با عمل خود، دیگران را نیز به نظم و رعایت شئون اسلامی تشویق می کرد.
برادری بسیار دلسوز بود و برای بچه های جبهه حالت پدری داشت و همیشه دوستانش را به حضور در میادین نبرد و بهره وری از سفره گسترده الهی دعوت می کرد. حق پدر و مادرش را به خوبی ادا می کرد و از روی صفا و اخلاص به آنها احترام می گذاشت.
در عملیات پیروزمندانه بدر در شرق «دجله»، نیروهای لشکر 33 المهدی(عج) مواضع حساسی را در آن سوی آب تصرف کرده بودند و خود را برای هجوم آماده می کردند. متجاوزین عراقی پاتک سنگینی را به فرماندهی سرلشکر عدنان خیرالله (که با هلیکوپتر شخصاً پاتک را هدایت می کرد) آغاز کردند. برادران لشکر با مقاومت خود پاتک آنها را سرکوب نمودند. حدود ساعت 1 بعدازظهر بود که سردار رشید اسلام حاج محمود ستوده پس از بازگشت از سرکشی به خط مقدم، بر اثر برخورد مستقیم گلوله تانک به سنگر هدایت عملیات، مورد اصابت قرار گرفت و با پیکری خونین به خیل شهیدان دفاع مقدس پیوست و به وصال جانان دست یافت و عاشقانه به آرزوی دیرینه خود رسید.
http://shahedjavedan.persianblog.ir/post/1312