می بهشت ننوشم ز د ست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
ظهر روز بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ که گذشت، در آن گیر ودار جنگ و
درگیری، بنهی تدارکاتی لشکر، غذای گرم توزیع میکرد!
از دیشب که عملیات شروع شده بود٬
هنوز فاو سقوط نکرده بود!
نزدیک محل درگیری یک هلیکوپتر عراقی تلاش می کرد که بنشیند.
یک قبضه توپ ۱۰۶ هر از گاهی، به سمتی که هلیکوپتر عراقی می خواست بنشیند٬ شلیک میکرد.
رادیو جیبی که همراه داشتم را روشن کردم و موج رادیو عراق را گرفتم؛
گویندهی رادیو عراق با اضطراب و لرزش
صدا میگفت که همینک حضرت صدام حسین!! در حرم حضرت علی (سلام الله علیه) برای
پیروزی رزمندگان اسلام دعا می کند!!!
دو بیسیم چی به همراه دو فرمانده به محل درگیری نزدیک میشدند.
حاج نبی فرمانده لشکر ۱۹ فجر و حاج منصور خادم صادق فرمانده زرهی لشکر و گردان ضد زره حضرت ابوالفضل با بیسیم در حال هدایت نیروها بودند.
ته پوتین حاج منصور کنده شده بود و روی زمین کشیده می شد٬ ولی او سرگرم گفتگو با آن طرف بیسیم بود و چهار نفری به سمت نقطه درگیری می رفتند.
بر خلاف صبح که هواپیماهای عراقی از ارتفاع چندین هزارپایی بمب هایشان را رها میکردند٬ فانتومهای نیروی هوایی از سمت خلیج فارس در طول اروند به سمت نقطه درگیری تقریبا مماس با نخل های حاشیه ی جنوبی پرواز میکردند!...