استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی
امام خامنه ای:

من هم از مسائل فرهنگی نگرانم
و در این نگرانی نمایندگان محترم خبرگان
سهیم هستم.

دولت محترم باید به این موضوع توجه کند
و مسئولان فرهنگی نیز
باید توجه داشته باشند
که چه می کنند،

زیرا در مسائل فرهنگی
نمیتوان بی ملاحظه‌گی کرد.

مسئله فرهنگ مهم است

زیرا اساس ایستادگی
و حرکت نظام اسلامی،
مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی
و تقویت جریان فرهنگی مؤمن و انقلابی است.

واقعاً همه باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را بدانند
زیرا همین جوانان هستند
که در روز خطر، سینه سپر می کنند.

کسانیکه به این جوانان با بدبینی نگاه می کنند
و تلاش دارند آنها را منزوی کنند،
به انقلاب و کشور خدمت نمی کنند.

البته این جوانان مؤمن و انقلابی
هیچگاه منزوی نخواهند شد.

مطالبی که گفته شد باید بصورت گفتمان
و باور عمومی درآید

که لازمه آن هم

تبیین منطقی و عالمانه این مسائل،

به دور از زیاده روی های گوناگون

و با زبان خوش است.

۱۳۹۲/۱۲/۱۵
leader.ir


---------------------


کانال استقلال فرهنگی
در سروش

http://sapp.ir/esteghlalefarhangi


و در تلگرام

https://telegram.me/culturalIndependence


وبسایت های متفاوت
آخرین نظرات شما

۳۱ مطلب با موضوع «فرهنگی :: فلسفی» ثبت شده است


امروز 6/ آبان/ 1392

برابر با 28 اکتبر 2013

در روزشمار مرکز پژوهش های صدا و سیما

مناسبتی را برجسته کرده است

که استقلال فرهنگی

متن آن را می‌آورد تا در فرصت مناسب به آن بپردازد

درگذشت "جان لاک" فیلسوف و نظریه‏ پرداز معروف انگلیسی (1704م)

 و بنیان‏گذار فلسفه حکومت دموکراسی

 

 

عنوان مناسبت:

درگذشت "جان لاک" فیلسوف و نظریه‏پرداز معروف انگلیسی (1704م)

-------------------------------------------------------

 

شرح مناسبت:

جان لاک، فیلسوف و نظریه‏ پرداز معروف انگلیسی و بنیان‏گذار فلسفه حکومت دموکراسی در 29 اوت 1632م در رینگتُنِ انگلستان به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را در آکْسْفورد به پایان رساند و پس از آن به تدریس زبان یونانی، معانی بیان و فلسفه پرداخت. وی در سال‏های بعد به تفکر درباره دستگاه فلسفی خود که اساس دموکراسی جهان است، پرداخت. کلید فلسفه لاک شاملِ دو کلمه "توافق قراردادی" است. وی اعلام داشت که تمام حکومت‏ها، سراسر، روابط انسانی و همه زندگی را باید به مثابه داد و ستد تلقی کرد. لاک، ذهن انسان به هنگام تولد را هم‏چون لوحه سفیدی می‏دانست که تجارب حسی، مانند متن کتاب، از آغاز تولد تا زمان مرگ، بر لوح ذهن نوشته می‏شود. این معلومات به صورت حفظیّات شکل می‏پذیرد و حفظیّات به گونه فکر و فکر به جامه عقل درمی‏آید. بنابراین عقل انسان چیزی جز ارزشیابی دنیای مادی که از دریچه‏های حواس به داخل ذهن راه می‏یابد، نیست. لاک بر این عقیده است که اشخاص مختلف، دنیا را به صور مختلف می‏بینند، زیرا اگرچه حواسْ به ظاهرْ یکی است، اما دنیا را متفاوت دریافت می‏کنند. وی حکومتِ خوب را حاصل قرارداد میان انسان با انسان می‏دانست و وظیفه حکومت‏ها را خدمت به مردم عنوان می‏کرد. لاک درباره حکومت عادلانه می‏گفت که باید مبتنی بر رضایت اکثریت مردم باشد. به مردمْ، آزادی بیان، آزادی فکر، آزادی انتخاب و آزادی دین بدهد و برای آن که کار به خودکامگی نکشد، لازم است که سه قوه مقنّنه، مجریه و قضائیه وجود داشته باشند. اما رؤیای لاک از حکومت آزادی خواه ملی فراتر رفت و او اصولی، هم برای حکومت بین‏المللی و هم حکومت ملی، طرح افکند. به نظر لاک، دوره ترقی واقعی وقتی آغاز خواهد شد که کشورها نیز چون مردم، طبق یک قرارداد اجتماعی با هم متحد شوند و از لحاظ سیاسی به یک‏دیگر اتکا ورزند. لاک عقیده داشت که هدف همه حکومت‏ها، حفظ حیات، آزادی و خوشبختی ملت‏هاست، اصل عدالت مبتنی بر نیاز و احتیاج مردم است و عاملی که معلوم می‏دارد مردم به چه چیز احتیاج دارند، صدای آنهاست. وی در این جا عنوان می‏کند که اخلاق و رفتار خوب، نتیجه حکومت خوب است. فلسفه لاک را می‏توان چنین خلاصه کرد: استقلال افراد در یک جامعه دموکراسی، اتکای اقوام در کشورها به یک‏دیگر در دنیایى آزاد؛ استقرار اخلاقیات بر مبنای تعاون در میان همه افراد بشر. از آثار عمده‏ای که لاک در آن‏ها به تشریح عقاید فلسفی خویش پرداخته است، می‏توان از کتب رساله درباره فهم بشر، اندیشه‏هایی در باب تعلیم و تربیت و معقولیّت دین مسیح(ع) نام برد. جان لاک سرانجام در 28 اکتبر 1704م در 72 سالگی درگذشت. (ر.ک:29اوت(

-------------------------------------------------------

 

این فایل توسط نرم افزار روزشمار تاریخ - نگارش یک (کاری از مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما) تولید شده است

بنام خدا


استقلال فرهنگی روز بزرگداشت ملا صدرا  وعده کرده بود

 

تا برای ساده سازی مفاهیم فلسفی

 

از میهمانان استقلال فرهنگی  پذیرایی کند.

 

امروز    30     شهریور برای شروع این صفحه را تقدیم می کند.

 

 

انشاء الله از این پس

 

استقلال فرهنگی بنا دارد  تا

 

برنامه معرفت را برای ترویج فلسفه به زبان آسان باز نشر دهد.

 

شما فرهیخته ی عزیز نیز در این راه

 

از دیدگاه های خود ما را بهره مند بفرمایید

 


  • برنامه معرفت ۲۹ شهریور ۱۳۹۲

    Posted:Tue, 17 Sep 2013 17:11:16 +0000

    به گزارش معرفت دات کام؛ برنامه تلویزیونی معرفت این هفته با موضوع «تعقل و تأمل از دیدگاه ابن سینا» پخش خواهد شد.

    در انجام تعقل چه امری واقع می‌شود که حاصل آن تکامل انسان دانسته می‌شود و چگونه تعقل به استکمال می‌انجامد؟ به نظر می‌رسد پاسخ این پرسش را باید در تبیین حقیقت تعقل جست. تعقل ویژگی انسان است. ابن‌سینا در آغاز فصل ششم «شفا»، تعقل را تعریف می‌کند. به عقیده وی، تعقل این است که نفس صور معقولات را به صورت مجرد از ماده بگیرد. مجرد بودن صورت نیز به دو صورت است: یا عقل آن را مجرد می‌کند، یا آنکه صورت فی‌نفسه مجرد از ماده است.پس نفس از زحمت تجرید آن آسوده است.

    برنامه معرفت جمعه 29 شهریور به بررسی تعقل و تأمل از دیدگاه ابن سینا می پردازد.

    برنامه مربوط به این هفته را در کانال آپارات ما ببینید یا آن را دانلود نمایید: دانلود ویدیو

  • تقابل صوفی و سوفسطایی در تعریف حقیقت

    Posted:Mon, 16 Sep 2013 16:15:20 +0000

    *       استاد! جناب مولوی می فرمایند:

    کل شیء هالکٌ جز وجه او / چون نه‌ای در وجه او هستی مجو
    هر که اندر وجه ما باشد فنا / کل شیء هالکٌ نبود سزا [1]

    از اینجا می خواهیم نتیجه بگیریم که در واقع فناء فی الله در اینجا بدان معنی [= نابودی] نیست.

    با توجه به مطلبی که قبلاً اشاره کردیم، فنا به این معنی نیست که چیزی «هست» و می رود و فانی می شود. این اشتباه را باید از اذهان بیرون آوریم. همان طور که عرض کردم، این [تعریف از فنا] بوی کفر می دهد؛ اینکه چیزی برود و در چیزی فانی شود. و اصلاً فانی شدن [بدین معنا] معنی مطلوبی هم ندارد و شدنی هم نیست. اصلاً چیزی فانی نمی شود و هر چیزی که موجود است، همیشه موجود است. اصلاً موجود، معدوم نمی شود. این یک قانون عقلی است که هیچ موجودی از آن جهت که موجود است معدوم نمی شود و هیچ معدومی هم از آن جهت که معدوم است موجود نمی شود.

    پس مقام فنا یعنی آنچه که ما خیال می کردیم موجود است، می فهمیم که موجود نبوده است. فنا، دفع توهم است و همان طور که قبلاً عرض کردیم فنا، رفع تعیّن است. همچنین عرض کردیم: «تعیّن بود کز هستی جدا شد …» نه اینکه در فنا، چیزی ذوب می شود! حتی فرض کنید که چیزی ذوب شود؛ در این صورت مگر فانی می شود؟! تنها تغییر شکل می دهد. اگر چه این مطلب را قبلاً فلاسفه هم گفته بودند، اما امروزه ارباب علوم نیز این مطلب را می گویند که هر چیزی که فانی می شود، بدان معنی است که تغییر شکل می دهد. شکل آن عوض می شود و شکل دیگری به خود می گیرد. مثلاً فرض کنید که آب بخار می شود، یا اینکه هوا به چیز دیگری تبدیل می شود. تغییر شکل، آری! ولی موجود از آن جهت که موجود است عدم نمی پذیرد، و الّا تناقض لازم می آید. معدوم هم موجود نمی شود و عدم برای همیشه عدم است.

    صوفی و سوفسطایی

    بنابراین [وجود ما و اشیاء جهان یک] تجلی است، منتها ما چیزی را که اصیل نبوده است اصیل پنداشته ایم. یعنی «قلب» را «قلابی» در نظر گرفته بودیم. چیزی که واقعیت نداشت، ما آن را موجود می پنداشتیم. البته وجود داشت، اما وجود از آن خودش نبود. من در اینجا نمی خواهم سوفسطایی شوم و نفی موجودات بکنم! اینجا نباید توهم شود؛ بنده نمی گویم که موجودات عالم نیستند. من چنین حرفی نمی زنم. این عالم هست. باز لازم شد که شعر عارف بزرگ، عبدالرحمن جامی را در اینجا بخوانم که بسیار زیبا این مسئله را بیان کرده است. [توضیح آنکه] عرفا می گویند هر چه هست حق است و چیزی غیر حق نیست. سوفسطاییان هم می گویند اصلاً عالمی وجود ندارد و ما توهم می کنیم که عالم موجود است. پس آیا حرف عرفا شبیه حرف سوفسطاییان نیست؟! ابداً !! وقتی عرفا می گویند همه چیز حق است، نمی خواهند بگویند که عالم موجود نیست. اما سوفسطاییان پیش از سقراط می گفتند که عالم چیزی نیست و ما توهم می کنیم که عالم وجود دارد؛ چیزی وجود ندارد و این تنها توهم ماست. جامی این مسئله را زیبا بیان کرده است. چون شعر او زیباتر از بیان خودم هست اول شعر او را می خوانم و بعداً توضیح می دهم. او می گوید:

    سوفسطایی که از خرد بی خبر است / گوید عالم، خیالی اندر نظر است
    آری، عالم همه خیال است ولی / پیوسته در آن حقیقتی جلوه گر است [2]

    تفاوت عارف با سوفسطایی در این است که سوفسطایی می گوید [جهان بیرونی] خیال و وهم است و چیزی نیست، اما عارف می گوید أنانیّت وهم است، اما آنچه که تو می بینی حقیقتی از حق در آن جلوه گر بوده و واقعیت است. [به عبارت دیگر] آن جلوه حق است اما تو آن را جلوه حق نمی بینی. دید تو اشتباه است. اگر تو آن را جلوه حق ببینی، در این صورت یک واقعیت مسلّم انکارناپذیر خواهد بود، ولی اگر آن را به غیر حق ببینی، آن خیالی بیش نیست. ببینید که چقدر زیبا این عارف بزرگ در این رباعی زیبا بین سوفسطاییان – که منکر واقعیت اند – و عرفا – که واقعیت را وجه حق می دانند – جمع آوری کرده است.

    و سخن همین است. وجه حق همیشه بوده و یک واقعیت مسلّم و انکارناپذیر است. ولی ما وجه حق را نمی بینیم. ما او را به خود می بینیم و نه به حق. اگر ما همه چیز را به حق ببینیم، همه چیز عین واقعیت خواهد بود، اما اگر همه چیز را منصرف و جدای از حق ببینیم آنگاه نه دوام و اعتبار داشته و نه در واقعیت وجود دارد.


    [1] مولوی، مثنوی، دفتر اول، بخش ۱۴۳ – امتحان کردن شیر گرگ را و گفتن کی پیش آی ای گرگ بخش کن صیدها را میان ما

    [2] این رباعی با ترکیب زیر به ابوسعید ابوالخیر منسوب شده است:
    سوفسطایی که از خرد بی‌خبرست / گوید عالم خیالی اندر گذرست
    آری عالم همه خیالیست ولی / پیوسته حقیقتی درو جلوه گرست (ابوسعید ابوالخیر، رباعیات، رباعی شماره 81)

  • برای شنیدن فایل صوتی اینجا را کلیک بفرمایید

  • اطلاعات و مشخصات

    شماره سریال: m-020-c

    شماره قسمت: 020

    مدت زمان: 4:49

    فرمت فایل تصویری: | H.264/AVC MPEG-4 | 600×400px | 25fps | 320kbps |

    فرمت فایل صوتی: | MP3 | 44.1KHz | Mono | 64kbps |

    پیوند کوتاه:
    www.maarefat.com/?p=1935


در ادامه مطلب ... سه برنامه دیگر معرفت را مشاهده و مطالعه بفرمایید

اندیشه کهکشانی ()

آشنایی با سید مرتضی آوینی


والپیپر و پوسترهای شهید آوینی-aviny - avini wallpaper - aviny back ground - aviny poster

در مصاحبه ای با همسر شهید

خانم امینی در ابتدای گفت و گو از خودتان بگویید .

مریم امینی هستم . متولد سال 1336 . تحصیلاتم لیسانس ریاضی و علوم کامپیوتر است .

اهل تهران هستید ؟

بله !

کجای تهران ؟

امیر آباد . بیشتر در آن محله زندگی کرده‌ام .

از آشنایی‌تان با آقا مرتضی برای ما بگویید .

قبل از ازدواج ، آشنایی چند ساله با هم داشتیم . من ایشان را می‌شناختم . از سن پانزده سالگی تا نوزده ، بیست سالگی که این آشنایی به ازدواج رسید .

خانواده‌ها چطور ؟ با این ازدواج موافق بودند ؟

خانواده من مخالف بود ، ولی برای من مشخص بود که این زندگی مشترک باید شروع شود . صورت دیگری برای ادامه زندگی نمی‌توانستم تصور کنم .

چرا ؟

به خاطر این که از همان ابتداء مرتضی برای من آن حالت مراد بودن را داشت . رد و بدل کردن    کتابهای خوب ، شرکت در سخنرانی‌ها و کنسرت‌های موسیقی دانشکده هنرهای زیبا که ایشان آنجا درس می‌خواندند ؛ در واقع ایشان راهنمای کاملی برای من بود .

این موقعیت ، یعنی مراد بودن ، تا کدام مرحله از زندگی ادامه داشت ؟

برای همیشه حفظ شد . این رابطه شیرازه اصلی زندگی ما بود . البته گاهی چهره این موقعیت به خاطر تحولات فکری تغییر می‌کرد . گرایش‌های ایشان بعد از انقلاب کاملاً تغییر کرد . به تبع ایشان ،‌این تغییر در من هم اتفاق افتاد . ولی نسبت برقرار بین من و ایشان همواره ادامه پیدا کرد تا شهادت‌شان . تازه بعد از آن بود که فرصتی پیدا کردم برگردم و به نسبت جدید نگاه کنم و ببینم در باره امروز چه می‌شود گفت .

نگاه کردید ؟

بله ! بعد از شهادت ایشان نسبت جدیدی بین ما برقرار شد . مرتضی خودش در یکی از مقاله‌هایی که بعد از رحلت حضرت امام نوشت ، جمله‌ای دارد نزدیک به این مضمون : « ایشان از دنیا رفتند و حالا بار تکلیف بر شانه ما افتاده است . » دقیقاً من چنین سنگینی را احساس می‌کنم . پیش از این دستم را گرفته بود و مرا به بهشت می‌برد . نه به زور ، میل باطنی هم بود . من سنگینی بار را خیلی احساس نمی‌کردم . همه چیز راحت‌تر اتفاق می‌افتاد ولی بعد از شهادت مرتضی من باید دوباره شروع می‌کردم . مثل یک تولد دوباره . خیلی خدا را شکر می‌کنم . چه موهبتی بالاتر از این برای یک انسان که هم فرصت زندگی عینی با انسانی را داشته باشد که قبله همة خواسته‌هایش است و هرچه از زندگی می‌‌خواهد در او می‌بیند ، و هم فرصت تأمل و تفکر در وجود این انسان و زندگی را پیدا کند.

         والپیپر و پوسترهای شهید آوینی-aviny - avini wallpaper - aviny back ground - aviny poster

مرتضی می‌گوید : « شهدا از دست نمی‌روند ، بلکه به دست می‌آیند . » برای همه این فرصت نیست که این به دست آمدن را تجربه و حس کنند . حالا من نمی‌دانم چقدر در این مسیر هستم و آن را با این بار سنگین طی می‌کنم . یعنی بار دیگر من مرتضی را به دست آورده‌ام و خیلی شاکر هستم.

از تجربه نسبتاً طولانی زندگی خودتان با ایشان بگویید .

این زندگی قشنگ از سنین نوجوانی شروع شد . هر روز که می‌گذشت موقعیت و جایگاه ایشان نزد من بیشتر از هر کس دیگری می‌شد . مرتضی مظهر همه کسانی بود که در زندگی جست و جو می‌کردم . جای همه اعضای خانواده را برای من پر می‌کرد و همه چیز زندگی‌ام بود.

تفاوت سنی شما با آقا مرتضی چقدر بود ؟

ده سال .

خانم امینی می‌توانیم بگوییم زندگی مشترک شما سه مرحله داشت . قبل از انقلاب ، بعد از انقلاب و بعد از شهادت .

اگر اجازه بدهید از ازدواجتان شروع کنیم . مثلاً این که ...


rel=nofollow