استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی
امام خامنه ای:

من هم از مسائل فرهنگی نگرانم
و در این نگرانی نمایندگان محترم خبرگان
سهیم هستم.

دولت محترم باید به این موضوع توجه کند
و مسئولان فرهنگی نیز
باید توجه داشته باشند
که چه می کنند،

زیرا در مسائل فرهنگی
نمیتوان بی ملاحظه‌گی کرد.

مسئله فرهنگ مهم است

زیرا اساس ایستادگی
و حرکت نظام اسلامی،
مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی
و تقویت جریان فرهنگی مؤمن و انقلابی است.

واقعاً همه باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را بدانند
زیرا همین جوانان هستند
که در روز خطر، سینه سپر می کنند.

کسانیکه به این جوانان با بدبینی نگاه می کنند
و تلاش دارند آنها را منزوی کنند،
به انقلاب و کشور خدمت نمی کنند.

البته این جوانان مؤمن و انقلابی
هیچگاه منزوی نخواهند شد.

مطالبی که گفته شد باید بصورت گفتمان
و باور عمومی درآید

که لازمه آن هم

تبیین منطقی و عالمانه این مسائل،

به دور از زیاده روی های گوناگون

و با زبان خوش است.

۱۳۹۲/۱۲/۱۵
leader.ir


---------------------


کانال استقلال فرهنگی
در سروش

http://sapp.ir/esteghlalefarhangi


و در تلگرام

https://telegram.me/culturalIndependence


وبسایت های متفاوت
آخرین نظرات شما

۳۵ مطلب با موضوع «فرهنگی :: قرآنی» ثبت شده است


جدال احسن با مستند نگاری ممکن است



در فضای مجازی بویژه واتساپ برای اینکه گناه وحشی گری داعشی های ساخته و پرداخته ی صهیونیستها؛ به اسلام و قرآن نسبت داده شود تا پروژه ی اسلام هراسی نظام سلطه برای ایجاد تنفر از قرآن کامل شود؛
شبهه ای طراحی شده است که داعشی ها اطاعت از آیات جهادی قرآن را بهانه فجایع و جنایات خود ذکر می کنند!
برای پاسخ به این شبهه
خوب است که به روش متفکر شهید آیة الله مطهری به این شبهه پاسخ داد.
این شبهه پیش از اینکه داعشی ها به قرآن و اسلام نسبت دهند؛ از جانب مسیحیت به اسلام و مسلمانان وارد می شده است که استاد مطهری در کتاب جهاد صفحات 37 تا 53
به زیبایی به آن پرداخته اند.


وبسایت استقلال فرهنگی
 zqz.ir/EsteghlaleFarhangi
 از شما دعوت می کند تا متن زیر را که به قلم استاد مطهری نگاشته شده است؛ با دقت مطالعه نمایید


دفاع یا تجاوز؟

 37 - دفاع یا تجاوز؟

بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
قاتِلُوا الَّذینَ لایؤْمِنونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیوْمِ الْاخِرِ وَ لایحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ لا یدینونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتُوا الْکتابَ حَتّی‌ یعْطُوا الْجِزْیةَ عَنْ یدٍ وَ هُمْ صاغِرونَ‌ «1»
انتقاد مسیحیت بر اسلام‌
قبلًا گفتیم که دنیای مسیحیت یکی از نقاطی که به نظر خودش آن را برای اسلام نقطه ضعف گرفته است مسئله
--------------------
(1) توبه/29

 38 - جهادهای اسلامی است که می‌گوید اسلام دین جنگ است نه دین صلح، و مسیحیت دین صلح است. می‌گوید به‌طور کلی جنگ بد است و صلح خوب، و یک دین که از طرف خدا هست باید طرفدار صلح باشد که چیز خوبی است نه طرفدار جنگ که چیز بدی است. مسیحیتِ دیروز از زاویه اخلاق، اخلاق مخصوص مسیحی، اخلاقی که اگر به طرف راست چهره‌ات زدند طرف چپ را بگیر، اخلاق ضعیف پروری وارد شد. ولی مسیحیت امروز موضع خود را عوض‌کرده، چهره خود را تغییر داده است، از زاویه دیگر می‌بیند و از مجرای دیگر وارد می‌شود، از راه حقوق، از راه حق طبیعی بشر، از راه حق آزادی، از راه اینکه جنگ به طور کلی برخلاف حق آزادی است، آزادی عقیده، آزادی اراده، آزادی انتخاب مذهب، انتخاب ملیت و غیره. ما از هر دو زاویه به مطلب نظر می‌افکنیم، هم از زاویه اخلاقی و معیارهای اخلاقی و هم از زاویه حقوق انسانی و با معیارهای جدید انسانی. جواب این مسئله را هم جلسه پیش ذکر کردم. جواب خیلی واضح و روشنی است که این، حرف درستی نیست.

39 - تجاوز بد است نه جنگ، و هر جنگی تجاوز نیست‌
صلح البته خوب است، شک ندارد. جنگ هم به معنی تهاجم به افراد دیگر و به مردمی که آن مردم نسبت به این مهاجم کاری ندارند و نسبت به این اجتماع هم کاری ندارند، تهاجم برای تصرف سرزمینشان و ربودن اموالشان یا برای برده ساختن آنها و زیر نفوذ و حکم قرار دادن آنها، شک ندارد که بد است. آنچه بد است تجاوز است. تجاوز بد است، ولی هر جنگی از طرف هر کسی تجاوز نیست، ممکن است تجاوز باشد و ممکن است جوابگویی به تجاوز باشد، چون جواب تجاوز را گاهی باید با زور داد یعنی راهی غیر از زور برای جواب دادن به تجاوز نیست.
صلح، نه تسلیم و تحمل ذلت‌
یک دین اگر دین جامعی باشد باید فکر آن روز را کرده باشد که اگر [پیروانش‌] مورد تجاوز قرار گرفتند و یا اگر فرضاً خودشان مورد تجاوز قرار نگرفتند مردم دیگری مورد تجاوز قرار گرفتند، چه کنند؟ برای اینجا باید قانون جنگ و جهاد مقرر کنند. می‌گویند صلح خوب است. ما هم قبول داریم صلح

40 - خوب است، اما تسلیم و ذلت چطور؟ تسلیم و ذلت هم خوب است؟! اگر دو قدرت با هم رو به رو بشوند و طرفدار مسالمت باشند، هرکدام از اینها بخواهد به اصطلاح امروز همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد، نه این بخواهد به آن تجاوز کند و نه آن بخواهد به این تجاوز کند، بلکه بخواهند با هم در حال آشتی باشند با حقوق متقابل، با احترام متقابل، اسمش صلح است و خوب است و باید باشد. اما یکوقت هست یک طرف متجاوز است، طرف دیگر به عنوان اینکه جنگ بد است تسلیم در برابر او است،یعنی ذلت تحمل زور را متحمل می‌شود. این اسمش صلح دوستی نیست، این معنایش زیر بار ذلت رفتن است. تسلیم شدن در مقابل زور که اسمش صلح نیست.
این مثل این است که شما در بیابان عبور می‌کنید، یک دزد متجاوز مسلح می‌آید به شما می‌گوید فوری از اتومبیل پیاده شو، دست بالا، هرچه هم داری به من بده، شما هم تسلیم بشوید و بگویید من چون طرفدار صلحم و با جنگ مطلقاً مخالفم، هرچه تو می‌گویی قبول می‌کنم، پولهایم را در اختیارت قرار می‌دهم، اسباب و اثاثیه را در اختیارت قرار می‌دهم، اتومبیل را می‌دهم، هرچه که می‌گویی اطاعت

41 - می‌کنم، هر چه می‌خواهی بگو تا بدهم، من طرفدار صلحم. این، طرفداری صلح نیست، تحمل ذلت است. در اینجا انسان تا آخرین حدی که امکان دارد باید از مال و حیثیتش دفاع کند، مگر در وقتی که بداند اگر در مقام دفاع برآید، هم مالش از بین می‌رود و هم خونش ریخته می‌شود و اثری هم بر این خون بار نیست، یعنی بعد هم این خون لوث می‌شود.
البته ممکن است یک خون ریخته شود و این خون بعد بجوشد و ارزش جوشیدن بعدی داشته باشد، نه اینکه خونش سر گردنه به دست یک دزد ریخته شود بعد هم تمام شود. اینجاست که مقاومت، عاقلانه نیست. اینجا باید پول و ثروتش را فدا کند و جانش را حفظ نماید.
پس فرق است میان طرفداری صلح و قبول ذلت. اینجاست که اسلام هرگز تحمل ذلت را اجازه نمی‌دهد ولی در عین حال طرفدار صلح است.
غرضم اهمیت این مسئله است که مسیحیها و غیرمسیحیها آن را به عنوان یک نقطه ضعف بر اسلام مورد حمله و اعتراض قرار داده‌اند و بعد می‌گویند سیره پیغمبر هم این بوده، اسلام دین شمشیر است، مسلمین بالای سر افراد شمشیر بلند

42 - می‌کردند و می‌گفتند اسلام را اختیار کنید و اگر نه کشته می‌شوید، مردم هم برای اینکه کشته نشوند اسلام اختیار می‌کردند. روی این جهت، ما لازم می‌دانیم که این مطلب را مستوفاً و مستقصاً بحث کنیم، آیات قرآن و حتی مسلّمات احادیث نبوی و سیره نبوی را هم در اینجا بیاوریم. از آیات قرآن شروع می‌کنیم.

آیات مطلق درباره جهاد

عرض کردیم که بعضی آیات قرآن در مورد دستور جهاد با کفار، مطلق است
‌یعنی همین قدر می‌گوید: ای پیغمبر! با کفار و منافقین جنگ کن.
یا مثلًا در موردی که قبلًا آیاتش را خواندیم، بعد از مهلتی که به مردم مشرک می‌دهد (چهارماه) می‌گوید: این چهارماه مهلت که گذشت هرجا مشرکی یافتید بکشید (آیا مقصود در حول و حوش مکه و حدود حرم است یا در هر جا، مطلبی است که بعداً باید بحث شود) اگر بعد از آن مدت اینها اسلام اختیار نکردند یا مهاجرت نکردند، اینها را هرجا پیدا کردید بکشید.
یا همین آیه‌ای که خواندیم: قاتِلُوا الَّذینَ لا یؤْمِنونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیوْمِ الاخِرِ وَ لایحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ

43 - وَ رَسولُهُ وَ لا یدینونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتُوا الْکتابَ حَتّی‌ یعْطُوا الْجِزْیةَ عَنْ یدٍ وَ هُمْ صاغِرونَ‌که راجع به اهل کتاب است. یا در آیه دیگر: یا ایهَا النَّبِی جاهِدِ الْکفّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیهِمْ‌ «1»ای پیغمبر! با کافران و با منافقان جهاد کن و بر اینها سخت بگیر. اگر ما بودیم و همین چند آیه در قرآن، می‌گفتیم اسلام به‌طور کلی دستورش این است که با کافران و منافقان در حال جنگ باید بود و اصلًا نباید با اینها در حال صلح بود، باید با اینها جنگید، تا هر حدی که ممکن است باید جنگید. اگر این‌جور بگوییم باید معتقد شویم که قرآن بلاشرط دستور جنگیدن با کافران را می‌دهد.

قاعده حمل مطلق بر مقید
ولی عرض کردیم یک قاعده‌ای است در محاورات عرفی که اگر مطلق و مقیدی داشته باشیم یعنی یک دستور را در یک جا مطلق ذکر کرده باشد و در جای دیگر مقید، از نظر دستور عرفی در علم «اصول» می‌گویند مطلق را باید حمل بر مقید
-----------------------------
(1) توبه/ 73


44 - کرد.
این آیات به صورت مطلق است،
 آیات دیگری داریم که آن آیات به صورت مقید ذکر می‌کند
 یعنی این‌جور می‌گوید:
 ای مسلمانان! با این کافران بجنگید به دلیل اینکه این کافران به شما تجاوز می‌کنند.
چون اینها با شما در حال جنگ هستند، پس شما حتماً با اینها بجنگید.
پس معلوم می‌شود آنجا هم که می‌گوید:
ایهَا النَّبِی جاهِدِ الْکفّارَ وَالْمُنافِقینَ‌
یعنی این کفار و منافقین که با شما در حال جنگ هستند، اگر شما نجنگید آنها با شما می‌جنگند، پس با آنها بجنگید.

آیات مقید
در سوره بقره می‌فرماید:
وَ قاتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یقاتِلونَکمْ وَ لاتَعْتَدوا انَّ اللَّهَ لایحِبُّ الْمُعْتَدینَ‌ «1»
ای مؤمنان! با این مردمی که با شما می‌جنگند بجنگید،
یعنی چون با شما می‌جنگند بجنگید.
ولی با اینها که می‌جنگید از حد تجاوز نکنید.
یعنی چه «از حد تجاوز نکنید»؟
البته تفسیرش این است که با مردمی که با شما می‌جنگند فقط با آنها بجنگید
و در
---------------------------
(1) بقره/ 190

45 - میدان بجنگید؛ یعنی شما با عده‌ای می‌جنگید و اینها یک عده سرباز فرستاده‌اند و یک عده مرد جنگی دارند و این سربازها آماده جنگ با شما هستند، شما با سربازی که آماده جنگ است بجنگید و در میدان جنگ هم به اصطلاح نان و حلوا پخش نمی‌کنند، در آنجا باید زد و خورد، بجنگید، اما افراد دیگری که مرد جنگی نیستند، حالتشان حالت سربازی نیست، مثل پیرمردها، پیرزنها (بلکه زنها مطلقاً، چه پیرزن و چه غیر پیرزن)، بچه‌ها، متعرض اینها نشوید، و یا کارهای دیگری را که تجاوز می‌گویند مرتکب نشوید، مثلًا درختها را قطع نکنید، قناتها را پر نکنید. اینها را می‌گویند اعتداء، یعنی تجاوز.
اشتباه نشود، شما نگویید ممکن است در یک جایی ما اگر بخواهیم با سربازها بجنگیم چاره‌ای نداریم جز اینکه خانه‌ها را خراب کنیم. این موارد که مقدمه جهاد باشد و بدون آن نمی‌شود جهاد کرد مسئله دیگری است ولی اینکه این کار خودش جزء عملیات جنگی باشد ممنوع است. پس در این آیه صریحاً می‌گوید: قاتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یقاتِلونَک

با آنها که با شما می‌جنگند بجنگید.
آیه دیگر آیه‌ای بود در سوره حج که در هفته پیش برایتان

46 - خواندم. پنج شش آیه پشت سر یکدیگر بود و اولین آیه راجع به جهاد بود. مضمون آن آیات هم این بود که چون آنها با شما در حال جنگ هستند و چون آنها شمشیر بر روی شما کشیدند شما هم به این کار مجازید.


http://www.ghbook.ir/media/com_mtree/images/listings/m/9747.jpg


تدبر درقرآن

شامل زمینه‌ها، کلیدها، اصول ...


مشخصات کتاب

سرشناسه : بیستونی محمد، ۱۳۳۷ - ، خلاصه کننده عنوان و نام پدیدآور : تدبر درقرآن شامل زمینه‌ها، کلیدها، اصول ../ به اهتمام محمد بیستونی
مشخصات نشر : قم : بیان جوان ۱۳۸۵.
مشخصات ظاهری : [۳۵۴] ص ۱۴/۵×۱۰/۵س‌م.
شابک : ۱۵۰۰۰ ریال 9648399557
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : این کتاب برگزیده کتاب "پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن" تالیف ولی‌الله نقی‌پورفر است.
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس
عنوان دیگر : پژوهشی پیرامون تدبر درقرآن موضوع : قرآن -- تحقیق
شناسه افزوده : نقی‌پورفر، ولی الله ، پژوهشی پیرامون تدبر درقرآن
رده بندی کنگره : BP۶۵/۳/ن‌۷پ‌۴۰۱۲
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۱۵
شماره کتابشناسی ملی : م‌۸۴-۴۷۱۹۴

فهــرسـت مطـالـب...

علی حیدری

راهبرد قرآنی دفن شایعه افک


سلام دوستان و همراهان استقلال فرهنگی

برای انبوه شبهات تولید شده توسط جبهه مقابل انقلاب اسلامی یک روش قرآنی وجود دارد که به تعبیر استاد شهید مطهری به روش دفن شایعه معروف است.

روش دفن شایعه از انتشار مکرر آن بدست خود ما مسلمانان پیشگیری
می کتد.

استاد شهید مطهری در جلد چهارم کتاب آشنایی با قرآن در تفسیر آیه ۱۱ و ۱۲ سوره نور می فرماید:

تفسیر سوره نور (2)

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

انَّ الَّذینَ جاؤا بِالْافْک عُصْبَةٌ مِنْکمْ


لا تَحْسَبوهُ شَرّاً لَکمْ بَلْ هُوَ خَیرٌ لَکمْ

لِکلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکتَسَبَ مِنَ الْاثْمِ

وَ الَّذی تَوَلّی‏ کبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظیمٌ.

لَوْلا اذْ سَمِعْتُموهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنونَ وَ الْمُؤْمِناتُ

بِانْفُسِهِمْ خَیراً

وَ قالوا هذا افْک مُبینٌ‏ «1».


آیاتِ به اصطلاح «افک» است.
«افک» دروغ بزرگی است که بعضی از منافقین برای بردن آبروی رسول خدا این دروغ و تهمت را برای همسر رسول خدا جعل و اختراع کردند. داستانش را قبلًا به تفصیل نقل کردیم‏ «2».
پ----------
(1). نور/ 11 و 12.
(2). [نوار گفتار قبل در دست نیست ولی خلاصه داستان به نقل اهل سنت این است که عایشه همسرپیامبر هنگام بازگشت مسلمین از یک غزوه، در یکی از منزلها برای قضای حاجت داخل جنگلی شد. در آنجا طوق (روبند) او به زمین افتاد و مدتی دنبال آن می‏گشت و در نتیجه از قافله باز ماند و توسط صفوان- که از دنبال قافله برای جمع‏آوری از راه ماندگان حرکت می‏کرد- با تأخیر وارد مدینه شد. به دنبال این حادثه منافقین تهمتهایی را علیه همسر پیامبر شایع کردند.]
پ----------

اکنون آیات را می‏خوانیم و نکاتی که‏ از این آیات استفاده می‏شود- که نکات تربیتی و اجتماعی بسیار حساسی است و حتی لازم و مورد ابتلای خود ما در زمان خودمان است- بیان می‏کنیم. آیه می‏فرماید:


انَّ الَّذینَ جاؤا بِالْافْک عُصْبَةٌ مِنْکمْ‏
آنان که «افک» را ساختند
و خلق کردند، بدانید یک دسته متشکل و یک عده افراد بهم وابسته از خود شما هستند.

قرآن به این وسیله مؤمنین و مسلمین را بیدار می‏کند که توجه داشته باشید در داخل خود شما، از متظاهران به اسلام، افراد و دستجاتی هستند که دنبال مقصدها و هدفهای خطرناک می‏باشند و دسته‏بندی وجود دارد؛ یعنی قرآن می‏خواهد بگوید قصه ساختن این «افک» از طرف کسانی که آن را ساختند، روی غفلت و بی‏توجهی و ولنگاری نبود، روی منظور و هدف بود، هدف هم بی‏آبرو ساختن و از اعتبار انداختن پیغمبر بود که به هدفشان نرسیدند.

قرآن می‏گوید: بدانید آنها یک دسته بهم وابسته از میان خود شما بودند؛ و بعد می‏گوید: ولی این شری بود که نتیجه‏اش خیر بود و در واقع این شر نبود: لا تَحْسَبوهُ شَرّاً لَکمْ بَلْ هُوَ خَیرٌ لَکمْ‏گمان نکنید که این یک حادثه سوء و شکستی برای شما مسلمانان بود؛ خیر، این داستان با همه تلخی آن، به سود جامعه اسلامی بود.

چرا داستان «افک» خیر بود؟

حال چرا قرآن این داستان را خیر می‏داند نه شر و حال آن که داستان بسیار تلخی بود؛ داستانی برای مفتضح کردن پیغمبر اکرم ساخته بودند و
روزهای متوالی (حدود چهل روز) گذشت تا این که وحی نازل شد و تدریجاً اوضاع روشن گردید. خدا می‏داند [در این مدت‏] بر پیغمبر اکرم و نزدیکان آن حضرت چه گذشت!

این را به دو دلیل قرآن می‏گوید خیر است:

یک دلیل این که این گروهِ منافق شناخته شدند. در هر جامعه‏ای یکی از بزرگترین خطرها این است که صفوفْ مشخص نباشد، افراد مؤمن و افراد منافق همه در یک صف باشند. تا وقتی که اوضاع آرام است خطری ندارد؛ یک تکان که به اجتماع بخورد، اجتماع از ناحیه منافقینِ خودش بزرگترین صدمه‏ها را می‏بیند. لهذا مطلقِ حوادثی که برای جامعه رخ می‏دهد که در نتیجه آزمایش پیش می‏آید و باطنها آشکار می‏شود، مؤمنها در صف مؤمنین قرار می‏گیرند و منافقها پرده نفاقشان دریده می‏شود و در صفی که شایسته آن هستند قرار می‏گیرند، یک خیر بزرگ برای جامعه است.آن منافقینی که این داستان را جعل کرده بودند، آنچه برایشان- به تعبیر قرآن- ماند «اثم» بود (اثم یعنی داغ گناه). داغ گناه روی اینها ماند و تا زنده بودند، دیگر اعتبار پیدا نکردند [و همه می‏گفتند:] شما همان منافقهایی هستید که آن داستان را جعل کردید. این یک فایده.

فایده دوم: گفتیم که سازندگان داستان، این داستان را آگاهانه جعل کردند نه ناآگاهانه، ولی عامّه مسلمین ناآگاهانه ابزار این «عُصبه» قرار گرفتند. اکثریت مسلمین با این که مسلمان بودند، با ایمان و مخلص بودند و غرض و مرضی نداشتند، بلندگوی این «عصبه» قرار گرفتند ولی از روی عدم آگاهی و عدم توجه، که خود قرآن مطلب را خوب تشریح می‏کند.

این یک خطر بزرگ است برای یک اجتماع که افرادش ناآگاه باشند. دشمن اگر زیرک باشد خودِ اینها را ابزار علیه خودشان قرارمی‏دهد: یک داستان جعل می‏کند، بعد این داستان را به زبان خود اینها
می‏ اندازد تا خودشان قصه و حرف و سخنی را که دشمنشان علیه خودشان جعل کرده بازگو کنند.

این علتش ناآگاهی است و نباید مردمی اینقدر ناآگاه باشند که حرفی را که دشمن ساخته، ندانسته بازگو کنند؛ این یکی می‏گوید چنین حرفی را شنیده‏ام، دیگری می‏گوید من هم شنیده‏ام، و همین طور. اینها نمی‏دانند حرفی که دشمن جعل می‏کند وظیفه شما این است که همان جا زیرپایتان دفنش کنید.

اصلًا دشمن می‏خواهد
این حرف بین مردم پخش بشود.
شما باید دفنش کنید
و به یک نفر هم نگویید،
تا به این وسیله
با توطئه‏ «1»سکوتْ
نقشه دشمن را
نقش بر آب کنید «2».

پاورقی---------------
(1). [به معنی نقشه‏]
(2). مثلًا زمانی شایع بود و شاید هنوز هم در میان بعضیها شایع است و یک وقتی دیدم کسی می‏گفت: شنیده‏ام این فلسطینیها ناصبی هستند. «ناصبی» یعنی دشمن علی علیه السلام. ناصبی غیر از سنّی است. سنّی یعنی کسی که خلیفه بلافصل را ابوبکر می‏داند و علی علیه السلام را خلیفه چهارم می‏داند و معتقد نیست که پیغمبر شخصی را بعد از خود به عنوان خلیفه نصب کرده است؛ می‏گوید پیغمبر کسی را [به خلافت‏] نصب نکرد و مردم هم ابوبکر را انتخاب کردند. سنّی برای امیرالمؤمنین احترام قائل است، چون او را خلیفه و پیشوای چهارم می‏داند و علی را دوست دارد. ناصبی یعنی کسی که علی را دشمن می‏دارد. سنّی مسلمان است ولی ناصبی کافر و نجس است. ما با ناصبی نمی‏توانیم معامله مسلمان بکنیم.
پ-------

حال یک کسی می‏آید می‏گوید: شنیده‏ام این فلسطینیها ناصبی هستند. شنونده به یکی دیگر می‏گوید، او هم یک جای دیگر تکرار می‏کند، و همین طور هر کسی می‏گوید: شنیده‏ام این فلسطینیها ناصبی هستند. معلوم است، اگر فلسطینیها ناصبی باشند کافرند و در درجه یهودیها قرار می‏گیرند. هیچ فکر نمی‏کنند که این، حرفی است که یهودیها جعل کرده‏اند.

در هر جایی حرفی جعل می‏کنند برای این که احساس همدردی نسبت به فلسطینیها را از بین ببرند. می‏دانند مردم ایران شیعه‏اند و شیعه دوستدار علی است و معتقد است هر کس دشمن علی باشد کافر است؛ برای این که احساس همدردی را از بین ببرند، این دروغ را جعل می‏کنند. در صورتی که در یکی از سفرهایی که به مکه رفته بودیم و فلسطینیها را زیاد می‏دیدیم، یکی از آنها آمد به من گفت: فلان مسئله از مسائل حج حکمش چیست؟ بعد گفت: من شیعه هستم، این رفقایم سنّی‏اند. معلوم شد بین اینها شیعه هم وجود دارد. بعد خودشان می‏گفتند: بین ما شیعه و سنّی هست، شیعه هم زیاد داریم. همین لیلا خالد* معروف شیعه است. در چندین نطق و سخنرانی خودش در مصر گفته من شیعه‏ام. ولی دشمن یهودی یک عده مزدور خود را مأمور می‏کند و می‏گوید: شما پخش کنید که اینها ناصبی‏اند. قرآن بیان کرده که در این موارد- اگر چنین نسبتهایی نسبت به افرادی که جزو شما هستند و مثل شما شهادتین می‏گویند شنیدید- وظیفه‏تان چیست.

فایده دوم این داستان این بود که اشتباهی که مسلمین کردند [موجب بیداری آنها شد.] مسلمین حرفی را که یک عُصبه (یک جمعیت و یک دسته بهم وابسته) جعل کردند، ساده ‏لوحانه و ناآگاهانه از آنها شنیدند و بعد که به هم رسیدند، گفتند:
چنین حرفی را شنیده‏ایم؛ آن یکی گفت: نمی‏دانم، خدا عالم است، من هم شنیده‏ام؛ دیگری گفت: عجب! من که نمی‏دانم راست است یا دروغ، خدا عالم است اما شنیده‏ام؛ باز این برای او نقل کرد، او برای دیگری نقل کرد و ... نتیجه این شد که جامعه مسلمان، ساده ‏لوحانه و ناآگاهانه بلندگوی یک جمعیت هفت هشت نفری شد. 

این داستان «افک» که پیدا شد یک بیدار باش عجیبی بود. همه، چشمها را به هم مالیدند و گفتند نه تنها آنها را شناختیم، خودمان را هم شناختیم، ما چرا چنین اشتباه بزرگی را مرتکب شدیم، چرا ابزار دست و بلندگوی اینها شدیم؟!


منبع:
کتاب آشنایی با قرآن از آثار شهید مطهری  جلد چهارم تفسیر سوره نور
با استفاده از نرم افزار اندرویدی نور مطهر
قابلدانلود از لینک زیر:
برنامه اندروید نور مطهر - مدیر پارسی بلاگ - http://modir.ParsiBlog.com/Posts/228/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%b4%d8%a7%d8%b1+%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87+%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%b1%d9%88%d9%8a%d8%af+%d9%86%d9%88%d8%b1+%d9%85%d8%b7%d9%87%d8%b1


همراهان استقلال فرهنگی ملاحظه فرمودید؛
با روشی که استاد شهید مرتضی مطهری با استفاده از آیات افک سوره نور ارائه نمودند؛ می توان از انتشار انبوهی شایعه و تهمت در جامعه اسلامی پیشگیری کرد.


rel=nofollow