...نسبت به آنچه در فضای علمی جهان کنونی میگذرد، به خوبی آگاه شوند، تا در برداشت از آیات قرآنی و همچنین استنباط از روایات عترت طاهرین (علیهمالسلام) گرفتار لُبْس یا مغالطه نشوند: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس»[1].
سؤالات انسانها در اعصار پیشین، زمینه ساز دریافت رزق معرفتی همان عصرها بود و ما نیز باید نسبت به گذشتگان و کار علمی آنان به دید تکریم بنگریم؛ گرچه مباحثی که آنان مطرح ساختهاند ممکن است مسئله روز ما نباشد یا برای ما قابل قبول نباشد، ولی این بدان معنا نیست که همه آن معارف در جای خود باطل بوده است؛ همان گونه که انسان بزرگسال از شیر مادر منزجر است؛ در حالی که غذای دوران خردسالی او همین شیر بوده و بدون ارتزاق از آن، به بلوغ کنونی دست نمییافت و بر همین اساس، ممکن است معارف عمیق عصر حاضر نیز برای انسانهای اعصار بعد همانند شیر مادر نسبت به بزرگسالان ناگوار آید، ولی همین شیر، روزی لازم و گوارا بود.
سؤالات و شبهات نو پدید عصر ما، رجوعی دوباره به قرآن میطلبد و تفسیری از قرآن کریم که پاسخ پرسشهای عصری در آن ظهور داشته باشد؛ زیرا در فضای نگارش تفاسیر پیشین، این سؤالات مطرح نبوده است؛ مثلا ً یکی از شبهاتی که اصحاب «سکولاریزم» (جدایی دین از سیاست) در عصر حاضر در عرصه معرفت دینی القا میکنند این است که فعل انبیا (علیهمالسلام) در زمینه سیاست، معیشت و امور اجتماعی برای بشر حجّت نیست؛ زیرا دین، تنها عهده دار تبیین معارف اعتقادی، اخلاق الهی، فقه، و سامان دادن امر آخرت انسانهاست و امور دنیای انسان همانند حکومت و معیشت از حوزه تشریع
----------------------
[1] ـ بحار، ج 75، ص 269. تسنیم، جلد 1صفحه 240
دینی خارج است. انبیای الهی نیز از آن جهت که انسانهایی ظلمستیز و آزادیخواه بودند به این امور میپرداختند، نه از آن جهت که رسولان الهی و پیامآوران وحی خدا بودند. بنابراین، سیرت و سنّت پیامبران در غیر امور عبادی، اخلاقی و اخروی برای امّتها حجّت نیست و پیروی از آن برای بشرِ خردورز که خود قدرت اندیشیدن دارد ضروری نخواهد بود.
حال اگر قرآن کریم را از این نگاه بررسی کنیم که آیا به سنّت و سیرت پیامبران (علیهمالسلام) در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تنها به دید نقل تاریخ مینگرد یا آنها را برای تبیین سنتهای الهی در جهت پیروی و عمل ارائه میکند، خواهیم دید آیات فراوانی پندار باطل سکولاریزم را طرد و نفی میکند؛ مانند این که دستور در بند کشیدن اسیران جنگی میدهد: (... فُشُدّوا الوثاق فإمّا منّاً بعد وإمّا فداءً حتی تضع الحرب أوزارها)[1] یا در پاسخ پیشنهاد گرفتن فدیه برای تقویت بیت المال میفرماید: باید زمین را از خون ناپاکان سیراب کنید و حق گرفتن فدیه ندارید: (ما کان لنبیّ أن یکون له أسری حتی یثخن فی الأرض تریدون عرض الدنیا والله یرید الآخرة والله عزیز حکیم)[2].
همچنین فرود آمدن کتاب آسمانی زمینه ساز خارج ساختن انسانها از ظلمتها به سوی نور و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز عامل این تحوّل الهی معرّفی شده است: (... کتاب أنزلناه إلیک لتخرج النّاس من الظلمات إلی النّور بإذن ربّهم إلی صراط العزیز الحمید)[3] و روشن است که خارج کردن انسانها از تیرگیها و نورانی کردن آنان جز با رفع شر ستمگران و نجات مظلومان میسور نیست؛
-------------------------
[1] ـ سوره محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه 4.
[2] ـ سوره انفال، آیه 67.
[3] ـ سوره ابراهیم، آیه 1.
چنانکه مبارزه موسای کلیم با درباریان فرعونی، به عنوان نمونه نورانی کردن جامعه و خارج ساختن آن از هر گونه تاریکی یاد میشود.
بنابراین، ظلم ستیزی، براندازی حکومتهای طاغوتی و برپا کردن حکومت الهی جزو رسالتهای الهی انبیاست، نه جزو اعمال آزادی خواهانه رهبران عدالت گستر که تنها از جنبه بشری آنها را انجام میدادند.
منبع: تفسیر تسنیم، جلد 1صفحه 242-239