استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی

هدف سایت استقلال فرهنگی هم افزایی در مهندسی فرهنگی جامعه

استقلال فرهنگی
امام خامنه ای:

من هم از مسائل فرهنگی نگرانم
و در این نگرانی نمایندگان محترم خبرگان
سهیم هستم.

دولت محترم باید به این موضوع توجه کند
و مسئولان فرهنگی نیز
باید توجه داشته باشند
که چه می کنند،

زیرا در مسائل فرهنگی
نمیتوان بی ملاحظه‌گی کرد.

مسئله فرهنگ مهم است

زیرا اساس ایستادگی
و حرکت نظام اسلامی،
مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی
و تقویت جریان فرهنگی مؤمن و انقلابی است.

واقعاً همه باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را بدانند
زیرا همین جوانان هستند
که در روز خطر، سینه سپر می کنند.

کسانیکه به این جوانان با بدبینی نگاه می کنند
و تلاش دارند آنها را منزوی کنند،
به انقلاب و کشور خدمت نمی کنند.

البته این جوانان مؤمن و انقلابی
هیچگاه منزوی نخواهند شد.

مطالبی که گفته شد باید بصورت گفتمان
و باور عمومی درآید

که لازمه آن هم

تبیین منطقی و عالمانه این مسائل،

به دور از زیاده روی های گوناگون

و با زبان خوش است.

۱۳۹۲/۱۲/۱۵
leader.ir


---------------------


کانال استقلال فرهنگی
در سروش

http://sapp.ir/esteghlalefarhangi


و در تلگرام

https://telegram.me/culturalIndependence


وبسایت های متفاوت
آخرین نظرات شما

۳۱ مطلب با موضوع «فرهنگی :: فلسفی» ثبت شده است

اگر هنر علم است، جز اسلامی نخواهد بود

حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار برگزار کنندگان همایش ملی«قرآن کریم و هنر»؛
اگر هنر علم است جز اسلامی نخواهد بود

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اسراء: جمعی از اعضای ستاد برگزاری همایش ملی «قرآن کریم و هنر» با حضور در محل بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء با حضرت آیت الله جوادی آملی دیدار و گفتگو کردند.
 
حضرت آیت الله جوادی آملی در این دیدار به تشریح جنبه های مختلف مبانی هنر از دیدگاه اسلام و قرآن پرداختند و فرمودند:
جریان تغییر مدرسه اسلامی هنر به مدرسه هنر اسلامی برای آن است که این هنر یا علم است یا علم نیست اگر بر اساس توحید علم است، پس ما علم غیر دینی نداریم.
ایشان با تاکید بر این نکته که اگر هنر، علم است جز اسلامی نخواهد بود اظهار داشتند:
 اگر هنر, علم نیست که از بحث بیرون است اگر علم است جز اسلامی نخواهد بود و برای اینکه معلوم بشود که ما علم دینی داریم باید مرز علم دینی از عمل دینی جدا بشود.

ایشان ادامه دادند:
علم دینی یعنی اینکه متنِ دروس دینی باشد، و اینکه آیا هست یا نیست این محلّ بحث است، صورت مسئله این است که ما علم دینی داریم؟ این متون درسی می‌تواند دینی باشد؟  بر اساس الحاد, علم دینی یک افسانه است هیچ ممکن نیست ما علم دینی داشته باشیم اما بر اساس توحید معنایش آن است که این جهان را خدا آفرید، صدر و ساقه جهان را خدا آفرید، انسان را از بدو تا ختم خدا آفرید, عقل و هوش و قدرت استدلال را خدا آفرید, معلوم, کارِ خداست، علم کار خداست، عالِم کار خداست، ما در فضای کار خدا داریم نفس می‌کشیم. ما که تفسیر می‌گوییم، تفسیرِ ما علم دینی است برای اینکه لحظه به لحظه می‌گوییم خدا چنین گفت, استاد دانشگاه هم که لحظه به لحظه می‌گوید خدا چنین کرد، نیز کارش دینی است. چطور شرح قول خدا دینی است اما شرح فعل خدا دینی نیست؟!
 
ایشان ضمن تاکید مجدد بر ای نکته که از منظر تعالیم وحیانی، فرض ندارد ما علم غیر دینی داشته باشیم، فرمودند:
ممکن است عالِم غیر دینی باشد، ولی شرح, شرح فعل خداست ،چطور در اصول می‌گویند بیان قول معصوم, فعل معصوم, تقریر معصوم، تبیین فعل معصوم حجت است تبیین فعل خدا حجت نیست؟! بررسی کار معصوم کار دینی است ولی بررسی کار خدا کار دینی نیست؟!
 
ایشان در نتیجه گیری این بخش از فرمایشات خود فرمودند:
 
 بنابراین هنر اگر علم است غیر اسلامی نخواهد بود اگر علم نیست که هیچ, اگر وهم و خیال و بازی است لهو و لعب است که علم نیست، بنابراین ما علم دینی را از عمل دینی باید جدا کنیم، بازی و سرگرمی و سرگردانی شناور را باید از علم جدا کنیم. اگر اضلاع‌ سه‌گانه معلوم شد که علم چیست؟ عمل چیست؟ بازی و سرگردانی چیست؟ این دیگر علمی است و در نتیجه هنر جز اسلامی نخواهد بود.
 
معظم له با تقسیم بندی هنر به هنر نازل و هنر تزیلی فرمودند:
قرآن کریم هم هنرمندانه سخن گفت هم سخن هنرپرور گفت. آنچه از غرب آمده یک هنر نازل است آنچه دین دارد یک هنر متنزّل است.

ایشان فرایند خلق اثر هنری را از منظر اسلام تشریح فرموده و اظهار داشتند:
اصلاً هنر کارش کار تنزیلی است، همان کار را هنرمند می‌تواند بکند یعنی مطلب معقول را خوب بفهمد وقتی فهمید, قدرت تنزّل داشته باشد این را بیاورد در متخیّله، تجزیه و تحلیل بکند سامان‌دهی بکند. وقتی می‌خواهد آن معنا را در متخیّله خود ساماندهی بکند ابزار می‌خواهد، صورت را از قوه خیال می‌گیرد، معنای جزئی را از واهمه می‌گیرد. سپس دوخت و دوز کردن برای قوه متخیّله است وقتی دوخت و دوز کرد می‌‌گذارد در انبار خیال وقتی گذاشت در انبار خیال, خروجی‌اش می‌شود حس، و در صورتی که مطلب را خوب فهمیده باشد می‌شود هنر دینی.
 
ایشان در فراز پایانی از فرمایشات خود، نتیجه گیری فرمودند:
 علم غیر از عمل است (یک) علم غیر از بازی است (دو) اگر علم است الاّ ولابد اسلامی است و علم آن است که معقول را بشناسد بعد به کارگاه خیال بیاورد بعد خروجی‌اش می‌شود حسّی که آموزنده است.
در ابتدای این دیدار حجت الاسلام و المسلمین حسین ژرفا گزارشی از اقدامات صورت گرفته خدمت حضرت آیت الله جوادی آملی ارائه نمود.
گفتنی است همایش ملی «قرآن کریم و هنر» 12 اردیبهشت‌ماه 1392 به همت مدرسه اسلامی هنر و شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار می گردد.

منبع
بنیاد بین المللی علوم وحیانی تاریخ:  25 بهمن 1391


متن سخنان پناهیان
               در برنامه ققنوس
                      با موضوع تببین خصوصیات سینمای انقلاب/




بزرگترین صادرات ما نفت نیست
بلکه معنویت و معرفت است
که باید با ابزارهایی مثل سینما صادر شود


گروه فرهنگی: نهمین قسمت از برنامه ققنوس تکرار مجدد برنامه هشتم آن بود که با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان و به دلیل درخواست‌های بینندگان دوباره به روی آنتن شبکه چهارم سیما رفت.

به گزارش رجانیوز، حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در این برنامه با تاکید بر تناسب ذاتی میان سینما و دین گفت: وقتی این دو به هم برسند، این سینماست که بیشتر بهره می‌برد، دین را از طریقی غیر از سینما هم می‌توان منتقل کرد، هرچند که ممکن است سخت‌تر باشد اما عوامل مختلفی وجود دارند که دست به دست هم می‌دهند و باعث فراگیر شد دین خواهند شد.

وی با بیان اینکه سینما می‌تواند این مسیر را تسریع و تسهیل کند، افزود: اما سینما بیش از اینکه به دین خدمت کند به خودش خدمت خواهد کرد، زیرا دین نگاه عمیق و در عین حال زیبا به سینما می‌دهد.



ضرورت فلسفه

برای نیل به استقلال فرهنگی


از آنجاکه تفریق بهمن سال پیروزی انقلاب اسلامی(57) از این بهمن سال 91 می شود 34
 و ورود پیروزی انقلاب اسلامی به سی و پنجمین سال با راهپیمایی سراسری و با شکوه دیروز مردم آگاه، شجاع و دیندار ایران اسلامی جشن گرفته شد و  ملت درجه ی بصیرت و وفاداری بسیار بالای خود را به انقلاب اسلامی نشان داد، و استقلال پیش از آزادی در مهمترین شعار راهبردی انقلابیون سال 57 مطالبه می شد و اهمیت آن آنقدر بوده است که برای این استقلال چه رنجها که برده ایم و جه جانها که فدا شده است تا استقلالمان را با آزادی از استبداد داخلی و استعمار خارجی به قله ی مردم سالاری دینی با عنوان جمهوری اسلامی برسانیم؛
سزاوار است تا برای این کلید واژه های پر محتوا و استراتژیک پژوهش های عمیق و دامنه دار علمی صورت بگیرد.
وبلاگ استقلال فرهنگی به اقتضای عنوانش و به مناسبت ورود به سی و پنجمین سال پیروزی، اولین کلید واژه یعنی "استقلال" را بهانه قرار می دهد تا برای استقلال فرهنگی که مبنای استقلال در عرصه های سیاسی، اقتصادی و نظامی است، به موضوعی بپردازد، که مرور آن پس از ده سال یاد آور ضرورت پرداختن به یک علم زیربنایی و مادر به نام "فلسفه" را مورد تأکید قرار می دهد.

مفصل بودن آن موضوع شاید از حوصله ی این مقاله خارج باشداما برجسته سازی بعضی از نکات کلیدی و راهگشا در زمینه سازی برای استقلال فرهنگی حائز اهمیت بسیار بالایی است.
چرا که مقدمه ی استقلال فرهنگی استقلال در اندیشه است
و برای استقلال در اندیشه، "روش انیشیدن" تعیین کننده ی میزان استقلال و ملاک استقلال خواهد بود.
 
متفکر شهید استاد مطهری عبارت پر معنایی دارند که ذهن های بسیاری را به خود مشغول کرده است که اهمیت انتخاب متن زیر را بیشتر نشان می دهد.

شهید مطهری می فرمایند:
"من ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من بیاموزد نه اندیشه ها را"

با این پیش زمینه بخش هایی از بیانات رهبر فرزانه ی انقلاب اسلامی در مورد "فقه اکبر "یا "فلسفه" را که در جمع نخبگان حوزه ایراد شده است را تقدیم میهمانان فرهیخته ی وبلاگ استقلال فرهنگی می کنیم و از دیدگاههای شما فرهیختگان نیز استقبال می کنیم.


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم
 
 
... در گذشته در حوزه‌ى قم با فلسفه و وجود مرحوم آقاى «طباطبایى» مخالفت مى‌شد. مى‌دانید درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند.

در دوره‌ى اخیر، قم مرکز حوزه‌ى فلسفى ما بوده است؛

آقاى طباطبایى هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائم‌الذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآبهاى آن‌طورى نبوده است - البته جلسات خصوصى را کارى نداریم - مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده که کسى بتواند آنها را انکار کند؛


درعین‌حال کسى مثل آقاى طباطبایى که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، این‌طور مورد تهاجم قرار گرفت. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین محدود است.


با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبایى، جا داشت امروز تعداد زیادى استاد درجه‌ى یک از تلامذه‌ى ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم.

آقاى طباطبایى فرد فعّالى بود؛ بنابراین جریان فلسفى‌اى که به وسیله‌ى ایشان پایه‌گذارى شد، باید به شکل وسیعى گسترش پیدا مى‌کرد، که نکرده است.


البته ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه مى‌کنیم؛

اما بالاخره هرچه بود، نتیجه‌اش این شد. این نباید تکرار شود.


 
فلسفه‌ى اسلامى - همان‌طور که شما فرمودید

و درست هم گفتید - فقه اکبر است؛

پایه‌ى دین است؛

مبناى همه‌ى معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛

لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند

و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد.
 
مرکز فلسفه هم باید حوزه‌ى علمیه باشد.

یکى از بزرگترین خسارتهایى که ما کردیم،

این بوده که مرکز فلسفه‌ى اسلامى از حوزه‌ى علمیه

به مناطق مختلف منتقل شده است.


بعضى از آقایانِ اساتید فلسفه، ماه رمضان پیش من بودند؛

مى‌گفتند برخى از آقایانى که اصلاً اهلیّت ندارند،

در مساجد فلسفه تدریس مى‌کنند

و ناقص و سطحى و به عمق نرسیده

و جویده جویده مطالبى را دست افراد مى‌دهند.


اینها خسارت است؛

ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند.

من خدمت آقاى «جوادى» و آقاى «مصباح» هم به تفاریق مکرّراً گفته‌ام

باید کارى کنیم که قم از مرکزیّت و مرجعیّتِ فلسفه نیفتد

و قطب اصلىِ فلسفه‌ى اسلامى همچنان باقى بماند.

بنابراین در این زمینه هرچه شما تلاش کنید،

بجا و بحق خواهد بود.

همه باید تلاش کنند؛

مدیریّت حوزه و اساتید فلسفه هم باید تلاش کنند.

طلّابِ فلسفه را باید تشویق کرد.

 
این‌که گفته مى‌شود امتیازات آخوندى و روحانى

مال فقهاست، نه مال فلاسفه و عرفا و متکلّمین،

امروز خیلى مثل سابق نیست.

سابقاً «ملاّ اسماعیل خواجویى» در اصفهان - که

جزو تلامذه‌ى به واسطه‌ى ملاّ صدرا بوده - با آن مقام علمى و عظمت،

جرأت نمى‌کرده فلسفه تدریس کند.

سرنوشت بعضى از اقران ایشان - مثل مرحوم «بیدآبادى»

و دیگران - طورى براى اینها تجربه‌هاى تلخ درست کرده بود

که جرأت نمى‌کردند فلسفه تدریس کنند.

ملاّ اسماعیل خواجویى، هم رجالى است، هم فقیه است،

هم اصولى است و هم از بزرگان فلاسفه‌ى ماست.

متأسفانه اینها شناخته شده هم نیستند.

همین‌جا داخل پرانتز عرض کنم:

کى از کارهایى که باید صورت گیرد،

معرفى فلاسفه‌ى شیعه در دوره‌هاى مختلف است.

متعلّمین فلسفه‌ى ما هم اینها را نمى‌شناسند؛

چند نفر معروف را مى‌شناسند.

عرض مى‌کردم این افراد از ترس جرأت نمى‌کردند اظهار فلسفه کنند.



امروز این‌طور نیست؛

فلسفه یک امتیاز و یک افتخار است؛

نه فقط در چشم حوزویها، بلکه در چشم مردم هم همین‌طور است.

بعضیها که حتى اهل فلسفه هم نیستند،

براى همین امتیازات ظاهرى، ادّعاى استادىِ فلسفه مى‌کنند.

بنابراین، این‌طور هم فضا را مأیوس‌کننده نبینید

که حالا مثلاً باید خود را فدا کنیم و وارد عرصه‌ى فلسفه شویم؛

نه، امروز فلسفه امتیاز دارد.

با توسعه‌ى فضاهاى دانشگاهى

و با گسترش علم و معرفت در بین جوانان،

امروز وقتى یک طلبه‌ى فاضلِ فلسفه‌خوان

یا فلسفه‌دان در جامعه مطرح مى‌شود،

امتیاز احترام کسب مى‌کند.

به نظر من همین جریان را باید تقویت کرد.

نگذارید حوزه از مرکزیّت فلسفه بیفتد.

در این زمینه هر کارى مى‌شود کرد، باید انجام داد.

شما که جوان هستید

و نیرو و حوصله و نشاط دارید،

امروز این بار بر عهده‌تان است.
 

rel=nofollow