نقش سید جمال الدین اسد آبادی(افغانی)
و شاگردش شیخ محمد عبده مصری
در نهضتهاى اصلاحى صد ساله اخیر
از دیدگاه علامه ی شهید مطهری
بررسى دقیق نهضتهاى اصلاحى دوره اسلام و تحلیل علمى آنها بسیار مفید
و حیاتى است . امیدوارم افراد شایسته اى چنین توفیقى بیابند و نتیجه بررسى و
تحقیقات خود را در اختیار علاقه مندان قرار دهند .
بدیهى است که جنبشهائى که
داعیه اصلاح داشته اند , یکسان نبوده اند . برخى داعیه اصلاح داشته و واقعا هم
مصلح بوده اند . برخى بر عکس , اصلاح را بهانه قرار داده و افساد کرده اند . برخى
دیگر در آغاز جنبه اصلاحى داشته و سرانجام از مسیر اصلاحى منحرف شده اند .
قیامهاى علویین در دوره
اموى و عباسى غالبا قیامهاى اصلاحى بوده است . بر عکس , جنبش بابک خرم دین و چند
جنبش دیگر از این قبیل آنقدر آلوده و پلید بود که براى جهان اسلام نتیجه معکوس داد
, یعنى از تنفر مردم و خشم مردم نسبت به دستگاه جور خلفاى عباسى که این نهضتها
علیه آن بپا شده بود کاست . شاید علت اصلى دوام نسبى حکومت عباسیان قیامهاى امثال
بابک بود . در حقیقت این قیامها را باید شانس حکومت عباسى به شمار آورد . قیام
شعوبیه در آغاز , ماهیت اصلاحى داشت . زیرا علیه تبعیض اموى بود و با شعار : یا ایها الناس انا
خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم
( 1
) آغاز شد . شعوبیه چون
علیه تبعیض
1 . حجرات / 13 .
12
قیام کرده بودند , (( اهل
التسویه )) خوانده شدند و چون آیه کریمه فوق را شعار قرار داده بودند (( شعوبیه ))
نامیده شدند , اما متأسفانه خود شعوبیه در همان مسیر انحرافى افتادند که علیه آن
بپا خاسته بودند یعنى مسیر افکار و احساسات نژاد پرستانه و قومیت گرایانه , و به
همین دلیل تنفر عناصر مؤمن حقیقتجو و عدالتخواه اسلامى را علیه خود بر انگیختند .
در حقیقت انحراف شعوبیه از مسیر اصلاحى اولى را نیز باید به حساب شانس عباسیان
گذاشت , و شاید خود عباسیان دست داشتند در اینکه ایرانیان را از شاهراه شعارهاى
عدالتخواهانه اسلامى به بیراهه شعارهاى نژادپرستانه ایرانى منحرف سازند . حمایت
شدید خلفاى عباسى از شعوبیان افراطى که در تاریخ به وضوح پیدا است مؤید این فرضیه
است .
جنبشهاى اصلاحى اسلامى ,
برخى فکرى , برخى اجتماعى و برخى دیگر هم فکرى بوده و هم اجتماعى . نهضت غزالى یک
نهضت فکرى محض بود . او فکر مى کرد علوم اسلامى و اندیشه هاى اسلامى آسیب دیده است
, در صدد (( احیاء علوم دین )) برآمد . نهضتهاى علویین یا نهضت سربداریان نهضتى
اجتماعى علیه حکام زمان بود . نهضت اخوان الصفا , هم فکرى بود و هم اجتماعى .
برخى از نهضتها پیشرو
بوده مانند همانها که نام بردیم ( 1 ) , و برخى ارتجاعى بوده مانند نهضت اشعرى در
قرن چهارم , و نهضت
1 . البته نهضت غزالى از بعضى جهات پیشرو بوده و از
بعضى جهات دیگر نه . کتاب محجة البیضاء مرحوم فیض هر دو جنبه کار غزالى را آشکار
مى کند .
13
اخباریگرى ( در شیعه ) در
قرن دهم , و نهضت وهابیگرى در قرن دوازدهم .
همه این نهضتها , اعم از
فکرى و عملى و اعم از پیشرو و ارتجاعى نیازمند به بررسى و تحلیل وسیعى است , خصوصا
با توجه به اینکه اخیرا عده اى فرصت طلب از خلاء موجود سوء استفاده کرده و طبق
دستور و به طور دلبخواه نهضتهاى دوره اسلامى را تحلیل مى کنند و در اختیار توده بى
خبر مى گذارند.